هتک حرمت به عاشورای حسینی ...

بله .....

بالاخره اغتشاش گرا چهره ی واقعیه خودشونو نشون دادند .

به همه نشون دادند که چرا این همه مدت خودشونو به آب و آتیش میزدند ، که چرا به بیت المال و حقوق مردم تجاوز میکردند ...

اونا بالاخره نشون دادند که اصلا با دین اسلام مشکل دارند

اونا بی بند و باری رو میخواهند .(دیگه از این بیشتر ؟؟؟)

وگر نه مشکل اقتصادی ، گرونی ، تقلب و ... همه الکی بود ، یه مشت آدم بی درد که تنها مشکلشون با اسلامه !!!

       بعد از توهین یه ساحت امام خمینی و توهین به ولایت فقیه حالا نوبت رسید به امام حسین ،

تو روزی که که سر امام حسین و یارانش رو بالای نیزه کردند و خانوادش رو به اسارت بردند به جای عزاداری کف و سوت راه انداختند ، میزنند و میرقصند ، به مردم در حال عزاداری برای امام حسین سنگ پرتاب میکنند و پرچمهای امام حسین رو آتش میزنند .

واقعا بی شرمی تا چه حد . باید دید کیا اونهارو از بیرون حمایت میکنند . ننگ بر شما .

از یه نظر هم بد نشد!!! چون جلوی خیلی ها رسوا شدند ، باعث شدند که ملت هم یکپارچه بشن و با راهپیمایی میلیونی خودشون تف کنند تو صورت اغتشاشگرها ....

یا امام حسین خودت هم جوابشونو تو اون دنیا بده ...

                                  هر که با علی و آلش در افتاد ور افتاد


دستگیری جنایت کار بزرگ عبدالمالک ریگی

سر کرده ی گروه تروریستی جندالله که از هیچ جنایتی فرو گذار نکرده .....


عکسهایی از اغتشاشات دشمن شاد کن در تهران ...

راستی میدونید در  شهر تهران چند میلیون حق رای داشتن ؟؟؟ این تعداد چند در صد از کل حق رای در کشور بود ؟؟

راستی پول هر اتویوس از شهرداری که آتیش میزنن بیش از 90 میلونه پول این اتوبوسارو کی میده ؟؟؟ 

نظر شماچیه؟؟؟؟؟

(قابل توجه سبز لجنی ها)

(قابل توجه سبز لجنی ها)


 

خاطرات منتشر نشده از بن لادن

جزئیات جالب توجهى از زندگى خصوصى اسامه بن‌لادن، متهم شماره یک جهان در کتابى که قرار است به زودى منتشر شود، درج شده است. این کتاب توسط «جین سیسون» و با استفاده از گفته‌هاى نجوى (51 ساله) همسر اول بن‌لادن و دختر خاله وى که در سوریه زندگى مى‌کرده و مادر 11 فرزند از فرزندان بن‌لادن است و همچنین از گفته‌هاى عمر فرزند چهارم بن‌لادن که همسرى بریتانیایى به نام «زینه» دارد، نوشته شده است.

نجوى که 51 سال دارد، از شایعات و اظهارات بى‌اساس فراوان در مورد خودش، بن‌لادن و زندگى خصوصى آنها ابراز نارضایتى مى‌کند و اصرار دارد که خیلى از مطالبى که اکنون در رسانه‌ها و مطبوعات وجود دارد، عارى از صحت هستند. وى در این مورد اضافه مى‌کند که در سال 1979 مدتى بعد از پیروزى انقلاب مردم در ایران، به همراه همسرش به ایالات متحده سفر مى‌کند و سپس در شهر «اندیانا پولیس» مستقر مى‌شوند و از آنجا از وى جدا شده و به شهر لس‌آنجلس مى‌رود تا با مرشد خود که یک شخصیت دین فلسطینى به نام «عبدالله عزام» است، دیدار نماید.

نجوى تاکید مى‌کند که اسامه بن‌لادن برخلاف شایعات موجود از سلامتى جسمى خوبى برخوردار است و نارسایى کلیه وى و احتیاج وى به شستشوى دائمى کلیه عارى از صحت بوده و تنها یک بار از سنگ کلیه دچار ناراحتى شده بود و هر از چندگاهى علایم مالاریا که در زمان جنگ با ارتش شوروى در افغانستان به آن مبتلا شده بود، در وى دوباره ظاهر مى‌شود.

عمر، فرزند چهارم بن‌لادن مى‌افزاید این امر صحت ندارد که ملا عمر و اسامه بن‌لادن با یکدیگر هماهنگ بوده و روابط خوبى داشته باشند، به نحوى که ملا عمر از بن‌لادن دعو کرده باشد که بعد از تبعید از سودان، وارد افغانستان شود؛ بلکه اسامه بن‌لادن همواره از این امر نگران بود که ملا عمر از فعالیت‌هاى فرا مرزى وى در افغانستان ناراضى باشد و عملا هم این طور شد که بعد از منفجر شدن سفارتخانه‌هاى آمریکا در نایروبى و دارالسلام در سال 1998 ملا عمر نزد وى آمده و از وى خواسته که این کشور را ترک کند.

نجوى در مورد زندگى خصوصى اسامه بن‌لادن مى‌گوید که وى شخصیتی بسیار قوى و جدى دارد و به ندرت خنده وى را مشاهده مى‌کردیم. وى اجازه نمى‌داد که خانواده‌اش از زندگى مرفه خود سوء استفاده کنند و همواره تاکید مى‌کرد براى اینکه فرزندانش قوى و برومند بار آیند، باید از رفاه‌طلبى خوددارى کنند و در این راستا به فرزندانش اجازه نمى‌داد که به اسباب‌بازى‌ها و دستگاه‌هاى دیجیتالى عادت کنند؛ بخصوص در زمانى که در افغانستان و سودان بودند. با این حال بن‌لادن شخصیت لطیفى نیز دارد و در سودان خیلى از اوقات فراغت خود را با کاشت گل و رسیدگى به کشتزارهاى ذرت پر مى‌کرد. با وجود آینکه از نمادهاى تمدن متنفر بود، ولى به نمادهاى قدرت علاقه زیادى داشت و در این مورد باید توجه خاص وى را به ماشین‌هاى قوى و به روز را ذکر کنیم. هر از مدتى یک روز با ماشین به صحرا مى رفت و بعد از مدتى پیاده مى‌شدند و در مسافت‌هاى بسیار طولانى پیاده‌روى مى‌کردند.

نجوى خود در سوریه بزرگ شده و در آنجا زندگى مرفهى داشت. وى براى اولین بار در هفت سالگى با اسامه بن‌لادن دیدار مى‌کند و بعدها روابط خانوادگى ادامه یافت و سپس بعدها با وى ازدواج مى‌کند. وقتى همسر بن‌لادن شد، مجبور مى‌شود از وضعیت مرفهى که به آن عادت کرده بود، دست بکشد. در این کتاب سعى شده مراحل تبدیل این جوان مذهبى محبوب به شخصیتى که نماد تروریسم در جهان است را شرح بدهند.

اسامه بن‌لادن در سفر خود به ایالات متحده که بعد از انقلاب ایران صورت مى‌گیرد، به دیدار مرشد خود عبدالله عزام شخصیت دینى فلسطینى مى‌شتابد و تحت تاثیر اندیشه‌هاى سیاسى وى ابتدا به پاکستان و سپس به افغانستان مى‌رود تا به نبرد با نیروهاى اشغالگر شوروى سابق بپردازد. وقتى از این سفر باز مى‌گردد، داستان‌هاى بسیارى در مورد نبردها و درگیری‌ها با نیروهاى ارتش سرخ شوروى را براى فرزندان و بستگان خود نقل مى‌کند و در این شرایط بود که روز به روز جدى‌تر مى‌شود. وی دوست داشت فرزندانش با شرایط نبرد بزرگ شوند و در نتیجه فرزندانش با کوچک‌ترین اشتباه مجازات مى‌شدند.

وقتى به سودان رفتند، در آنجا تمایل داشت خانواده‌اش قدرت تحمل سخت‌ترین شرایط را داشته باشند. در این مورد به همسرش اجازه نمى‌داد که از کولر موجود در ساختمان استفاده کند و حتى از یخچال موجود در آشپزخانه هم استفاده نمى‌کردند؛ ولى در مقابل بهترین لحظات زندگى فرزندش عمر، وقتى بود که پدر به وى یک ماشین هدیه داد.

یک شب اسامه بن‌لادن، خانواده‌اش را به صحرایى در سودان مى‌برد و بعد از دور شدن از مناطق مسکونى، منطقه بسیار سوت و کوری را انتخاب کرده و از فرزندانش مى‌خواهد که چاله‌هایى حفر کرده و خود را در آن خاک کنند؛ زیرا به زودى جنگ بزرگى در پیش است و باید خود را براى آن آماده نمود.

عمر تعریف مى‌کند، از آنجا که پدرش قدرت محاسبه زیادى داشت، افرادى ماشین حساب مى‌آوردند تا با ماشین حساب رقابت کند؛ ولى پدرم جواب این محاسبات را سریع‌تر از ماشین حساب به دست مى‌آورد.

منبع: پرس تی وی بیروت

مردم با شعار مرگ بر منافق کروبی را از نمایشگاه بیرون کردند

در حاشیه شانزدهمین نمایشگاه بین المللی مطبوعات و خبرگزاری‌ها مهدی کروبی کاندیدای شکست خورده در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم با حضور در نمایشگاه مطبوعات جو آرام این نمایشگاه را برای دقایقی به هم ریخت. کروبی اخیرا با ادعاهای کذب اتهام هایی را علیه نظام مطرح کرده بود.
بنابراین گزارش در بین طرفداران کروبی که از ابتدای ورود وی را همراهی می کردند، در دست برخی از این افراد چوب دیده می شد که گاهی با آن به سمت برخی مردم و طرفداران انقلاب حمله ور می شدند.
* کروبی در دقایق ابتدایی حضور خود در نمایشگاه مطبوعات با خیل مردمی روبه رو شد که از او با شعارهای مرگ بر منافق و مرگ بر ضد ولایت فقیه استقبال می‌کردند.
* حجم شعار‌ها بر علیه کاندیدای شکست خورده دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم به حدی بود که وی مجبور شد از همان ابتدای نمایشگاه راه خود را کج کرده و به دنبال درب خروج باشد. اما در این بین نیز با شعارهای «مرگ بر دروغگو» و «مرگ بر منافق» حاضرین در نمایشگاه روبه رو شد.
عده‌ای از هواداران اندک وی در نمایشگاه نیز در این بین با شعار درود بر کروبی و شعارهایی علیه نظام و انقلاب به دنبال درگیری و به اغتشاش کشاندن جو نمایشگاه بودند که موفق به این کار نشدند.
* در نهایت مهدی کروبی در میان شعار‌های فراوان حاضر در نمایشگاه که علیه وی سر داده می‌شد از همان دری که وارد نمایشگاه شده بود خارج شد.
* یکی از محافظان مهدی کروبی برای متفرق کردن انبوه جمعیت معترض به صورت هوایی اقدام به تیراندازی نمود. این امر در بین محافظان شخصیت‌های کشوری اقدامی شایسته محسوب نمی شود.
* مهدی کروبی بعد از حضور چند دقیقه ای در نمایشگاه از طبقه دوم مصلی خارج شد. کروبی در پی هجوم برخی افراد به سمت وی و پرتاب لنگه کفش به طرف او مجبور شد بدون عمامه مصلی را ترک کند.
* به هنگام ورود کروبی به نمایشگاه جمعی به صورت سازماندهی شده در اطراف وی حضور پیدا کرده و با شعارهای هماهنگ سعی داشتند جو نمایشگاه را به نفع این کاندیدای شکست خورده انتخابات اخیر رقم بزنند؛ اما وی چند قدم در نمایشگاه پیش نرفته بود که جمعیت حاضر در نمایشگاه در اطراف کروبی حلقه زده و شعارهای "مرگ بر منافق "، "مرگ بر ضد ولایت فقیه "، "کروبی دروغگو، پول جزایری کو "، "مرگ بر دیکتاتور "، "ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند " و "مرگ بر دروغگو " سر دادند تا وی متوجه شود که جو نمایشگاه به هیچ وجه مطلوب وی و همفکرانش نیست.
کروبی پس از مواجه شدن با شعارهای مذکور که از سوی عده زیادی از حاضران در نمایشگاه سر داده می‌شد، مجبور شد عطای حضور در نمایشگاه را به لقای حفظ تتمه آبرو، بخشیده و راه را برای خروج از نمایشگاه کج کند.
اما این پایان ماجرا نبود و جمعیت حاضر در نمایشگاه قصد داشتند به جهت اقدامات 4 ماه اخیر کروبی که موجب خدشه وارد شدن به اعتبار نظام جمهوری اسلامی و وارد شدن آسیب‌های فراوان به هم‌میهنانشان شده بود، وی را با شعارهای خود تا درب خروجی نمایشگاه مشایعت کنند.
پس از کج کردن راه از سوی کروبی، جمعیت حاضر مجددا با شعارهای "دروغگو برو گم شو "، "مزدور برو گم شو " و "مرگ بر منافق " وی را همراهی می‌کردند .
در این بین نهضت لنگه کفش نیز به راه افتاد و جمعیت خشمگین حاضر با پرتاب کردن لنگه کفش‌های پی‌در‌پی به سبک "منتظرالزیدی " به سوی کروبی، اقدامات اخیر وی که موجب صدمه دیدن و کشته شدن جمعی از جوانان کشور شده بود را پاسخ می‌گفتند.
اعتراضات مردم خشگین در نمایشگاه و این لنگه‌کفش‌های پی‌درپی و جاخالی‌دادن‌های کروبی در نهایت منجر به افتادن عمامه از سر کروبی شد و وی را مجبور کرد که نیمی از وقت حاضر در میان جمعیت معترض را بدون عمامه سپری کند.
محافظان کروبی که به دنبال جایی برای اسکان آرام کروبی و حضور مجدد وی در سالن نمایشگاه بودند، به دلیل حضور خیل جمعیت معترض با شکاندن پارتیشن‌های برخی غرفه‌ها به دنبال محلی برای حضور کروبی بودند که این امر نیز موجب نشد که مردم از بیرون کردن وی از نمایشگاه منصرف شوند.
گروه ساماندهی شده نیز پس از روبرو شدن با جمع زیادی که علیه کروبی شعار می‌دادند، غائله را ترک گفته و صحنه را به سود معترضان به کروبی و موسوی ترک کردند.
از جمله نکات جالب در این غائله، استفاده مکرر برخی محافظان کروبی از شوک‌های الکتریکی علیه معترضان بود .برخی محافظان کروبی علنا مردم را به برخورد تهدید می‌کردند.
اما یکی از اتفاقاتی که به ندرت در حضور شخصیت‌های سیاسی کشور در مجامع عمومی به چشم می‌خورد، استفاده از سلاح‌های گرم است که حضور کروبی در نمایشگاه موجب شد این اتفاق نیز رخ دهد.
اما این شلیک هوایی نیز موجب پراکنده شدن جمعیت معترضان به کروبی نشد تا اینکه کروبی در نهایت با سوار شدن به خودروی خود نمایشگاه را ترک کرد و آرامش به نمایشگاه برگردانده شد.
پس از خروج کروبی از نمایشگاه، جمعیت معترض با شعارهای "الله اکبر " و "ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند " و ... به داخل نمایشگاه آمدند.
این جمعیت پس از ورود مجدد به نمایشگاه با شعارهای "الله اکبر "، "مرگ بر منافق " و "مرگ بر ضد ولایت فقیه "، «بسیجی واقعی نورعلی شوشتری»، در نمایشگاه دور چرخیده و با ذکر صلوات به روح مطهر شهدا و بخصوص شهدای اخیر حادثه تروریستی "پیشین " به تجمع خود پایان دادند.

دمشون گرم.کلی فاز دادند.ایول ایرانی

یک دوجنسه ی زندان کشیده در دار و دسته ی میر حسین موسوی!

در میان اخبار مربوط به رویدادهای 16 آذر در دانشگاه‌های تهران، خبر "فرار " یکی از اعضای انجمن اسلامی منحله دانشگاه امیرکبیر با "لباس زنانه " افکار عمومی را به تعجب واداشت.
مجید توکلی روز گذشته پس از آنکه نتوانست با سخنرانی ساختار شکنانه و اهانت آمیز خود بر تعداد تجمع کنندگان حامی میر حسین موسوی بیفزاید، با مشاهده حضور پررنگ دانشجویان حامی انقلاب اسلامی احساس خطر کرد و با آرایش و لباس زنانه آماده فرار از دانشگاه شد.
او که همانند زنان محجبه، مانتو به تن کرده و مقنعه و چادر به سر داشت و حتی یک کیف زنانه را نیز برای محکم کاری به دوش انداخته بود، در رسیدن به هدف خود ناکام ماند و توسط مامورین امنیتی دستگیر شد.
این در حالی است که عکس وی در بسیاری از تجمعات دانشجویان افراطی به عنوان نماد "مقاومت جنبش دانشجویی " در میان تجمع کنندگان توزیع می‌شد.
"فرار با لباس زنانه " البته پیش از این هم، اتفاق افتاده است. بنی صدر نیز در اوایل انقلاب و پس از آنکه خیانت هایش به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی مشخص شد، با لباس زنانه از کشور گریخت و به فرانسه پناهنده شد.
مجید توکلی پیش از این نیز سابقه توهین به مسئولان نظام و حتی زندان را در کارنامه خود دارد. وی که متولد سال 1365 در شیراز است، در سال 83 و در رشته کشتیرانی وارد دانشگاه امیرکبیر شد اما به دلیل آنکه در چهار ترم پیاپی معدل درسی او زیر 10 بود، از این دانشگاه اخراج شد.
شبکه ایران نوشت او پس از اخراج از دانشگاه و در جریان حضور احمدی نژاد در دانشگاه امیرکبیر هم، از دانشجویانی بود که نقش مهمی در پروژه اهانت به رئیس جمهور ایفا کرد.
وی همچنین به همراه دو دانشجوی دیگر به خاطر انتشار نشریات موهن علیه ائمه اطهار(ع) در دانشگاه امیر کبیر، مدت 15 ماه را در حبس بود. اما گویا 15 ماه زندان برای توکلی کافی نبود، چراکه وی در روز 17 بهمن ماه سال گذشته نیز در جریان ممانعت نیروهای امنیتی از برگزاری مراسم سالگرد بازرگان، همراه با سه دانشجوی دیگر دستگیر شد و 115 روز دیگر را در زندان گذراند.
گفتنی است توکلی از جمله سردسته های اهانت کنندگان به مقدسات در نشریات دانشجویی بود. بانیان این نشریات حتی دیگر دانشجویان را دعوت به همراهی و ایجاد آشوب کرده بودند: "دموکراسی و آزادی بدون هزینه به دست نمی‌‌آید و البته در هر فرصتی هم محقق نمی‌شود(!) زمان آن اکنون است و فردا بسیار دیر است باید برخاست و قداست‌های تصنعی(!) و مقدسات مردم‌فریب را ساقط کرد. "
این جملات در قالب مقاله‌ای با عنوان "هیچ کس مقدس نیست! " برای فراهم کردن یک فضای اعتراض عمومی منتشر شده بودند.
حمله به اهل بیت نیز دستمایه‌ای بود برای حمله به رهبریت نظام. در لا به لای مقالات جملاتی دیده می‌شد که هر انسان آزاده‌ای از بیان آن شرم می‌کرد. علی(ع) و محمد(ص) هم گناه کبیره می‌کردند: "علی نه نور بود و نه آسمانی و نه معصوم... علی یک انسان خطاپذیر و غیر معصوم بود. فراتر از آن محمد نیز چنین بود، حال تکلیف ولی فقیه بسیار روشن است. " رئیس جمهور منتخب مردم فاشیست لقب گرفته بود و رهبر انقلاب دیکتاتور!

(برای دیدن ادامه ی عکس ها به ادامه مطلب بروید. . .)


بیوگرافی معین

بیوگرافی معین

معین در سال 1330 در شهرستان نجف آباد واقع در استان اصفهان در خانواده ای
کاملا مذهبی و از نظر مالی در سطح متوسط و پر جمعیت به دنیا آمد. او در دوران
نوجوانی و جوانی قرآن را با صوت و اشعار و غزلیات شعرای بزرگ را با لحنی زیبا
میخواند. وی در سن 18 سالگی با یادگیری ساز تار با نتها و گوشه های موسیقی و آوازی آشنا شد. او در همان دوران با دوستان خود در مجالس شادمانی برنامه های
بسیاری در شهر خود و دیگر شهرهای استان اصفهان اجرا میکرد.
زندگی حرفه ای معین در سن 20 سالگی در اصفهان به خاطر استعداد و صدای زیبای خود توانست با اساتیدی همچون تاج اصفهانی و حسن کسائی آشنا شود و در کلاس های آواز و موسیقی ایشان شرکت کند. معین در سالهای پیش از انقلاب اسلامی در ایران( از سال 55 تا58) به طور مداوم هر شب در هتل عباسی و هزارویک شب اصفهان برنامه اجرا میکرد. او به خاطر همین کار توانست با افراد بیشتری در زمینه موسیقی و آواز آشنا شود. بعد از انقلاب اسلامی معین فعالیتهای خود را تا قبل از انقلاب فرهنگی ادامه داد و در سال 59 توانست اولین کاست خود را با نام یکی را دوست میدارم را منتشر کند و صدای خود را به تمام ایرانیان در سراسر ایران و دنیا برساند. وی در سال 1360 ایران را ترک کرد و در ایالات متحده آمریکا با کمک دوستانی همچون هایده توانست کار خود را شروع کند و تا به امروز ادامه دهد. شایعات اولین و باور انگیز ترین شایعه در مورد معین اینست که میگویند معین نا بینا میباشد. در صورتی که معین از هر دو چشم بینا است و فقط یکی چشمان او به خاطر صدمه دیدن عصب پلک او در زمان نوجوانی کم سو شده و به خاطر غیر متعادل بودن پلک ( ناتوانی باز نگه داشتن او در زمان طولانی) چشمش از عینک آفتابی طبی استفاده میکند.
دومین شایعه که بیشتر از روی اشتباه است نام معین میباشد که او را به اسم رضا میشناسند و گروهی اسمش را معین میدانند در صورتی که نام وی نصرالله میباشد.
رضا شاعر بیشتر آهنگهای معین قبل از خروج وی از ایران بوده و بخاطر اینکه در
کاستهایی که منتشر شد نام این دو را در کنار هم به این صورت رضا . معین چاپ
کرده بودند بیشتر دوستاران وی به اشتباه او را رضا معین خواندند و یا بعضی ها
اسم او را معین تصور کردند.
شایعات بسیار دیگری هم هست همانند اینکه امید برادر معین میباشد در صورتی که معین هیچ نسبتی با امید ندارد(معین 3 برادر به نامهای مصطفی مرتضی و فتح الله داشت که فتح الله در سال 1382 فوت کرده). ویا اینکه معین در آمریکا دارای چند شرکت بزرگ و چند غمار خانه و مشروب فروشی است. در صورتی که او تنها منبع درآمدش فقط از راه خوانندگی و کلاسهای موسیقی میباشد. وی از مشروب متنفر است زیرا او به دین اسلام اعتقاد دارد و نماز خود را ترک نگفته و همیشه با خدای خود در راز و نیاز است. و همیشه موفقیت خود را در کمک خداوند به خود میداند. امروزه معین به خاطر موقعیت بالایی که دارد بیشتر از پیش به آهنگها و ترانه هایی که قرار به اجرای آن دارد حساسیت نشان میدهد. و از طرف دیگر به خاطر وجود افرادی که هیچ از این هنر والا نمیدانند و فقط صرف داشتن موقعیت مالی بالایی که برخوردارند بیشتر این هنر را به تفریح تشبیه کرده اند کمتر کسی هست که اشعار و آهنگهای مناسب برای معین بسراید و بسازد. به همین خاطر انتشار کارهای جدید از طرف او با فواصل بسیار انجام میگیرد.


مجری برنامه کودک با موهای سپید + عکس

مجری برنامه کودک با موهای سپید + عکس




گفتگو با گیتی خامنه مجری قدیمی برنامه کودک



صدا و چهره او تداعی‌کننده خاطرات کودکی نسلی است که امروزه دهه سی و چهل
زندگی خود را طی می‌کنند. نسلی که در دهه ۶۰ یک روز در میان پای صحبت‌های
شیرین او می‌نشست و نصیحت‌های مادرانه و پندهای معلمانه‌اش را به گوش
می‌سپرد. هر چند برنامه‌های کودک آن سال‌ها خیلی ساده و بی‌آلایش بود، اما
دامنه تاثیرگذاری آن و چه بسا جذابیتش از برنامه‌های امروز بیشتر بود.

آن سال‌ها اگر در کوچه یا خانه مشغول بازی بودیم، با شنیدن صدا و دیدن چهره
مهربان گیتی خامنه، بازی را رها می‌کردیم و به تماشای تلویزیون می‌نشستیم. حالا
با دیدن او همه آن خاطرات و گذشته‌ها به یادمان می‌آید و شاید با همین دلیل است
که او نوستالژی دوران کودکی نسل ماست. حالا بچه‌های این نسل امروز خود در مقام
پدر و مادر، صاحب فرزندانی هستند که شکل دیگری از برنامه‌های کودک را تجربه
می‌کنند.


بازگشت گیتی خامنه پس از سال‌ها دوری از تلویزیون در برنامه «تصویر زندگی»،
بار دیگر همان کودکان دیروز را مخاطب برنامه او قرار داده است تا این بار آنها
درباره تربیت و تعلیم کودکان خویش پای سخنانش بنشینند.


خامنه اگرچه در رشته کارگردانی تلویزیون و دراما تحصیل کرده است، اما عشق و
علاقه او به کودکان موجب شده تا طی سال‌های تحصیل، به تحقیق و پژوهش در حوزه
کودک بپردازد و در زمینه روش‌های نوین آموزش کودکان، مطالعات گسترده‌ای انجام
دهد.



گفتگو با گیتی خامنه، برای من هم بسیار لذتبخش بود و مرا به سال‌های
کودکی‌ام و خاطرات آن دوران برد. این تجربه لذتبخش همه همنسلان من است که
با وی از نزدیک روبه‌رو می‌شوند. شاید خواندن این گفتگو برای کودکان دهه ۶۰
همین تجربه را تداعی کند. امتحان کنید.





برنامه تصویر زندگی، اولین برنامه‌ای است که پس از سال‌ها دوری از
تلویزیون بار دیگر شما را به مخاطب معرفی کرد و در واقع خاطرات آنها را زنده
کرد. چه شد که در این برنامه حضور پیدا کردید و آیا پیشنهادات دیگری هم داشتید؟


واقعیت این است که پس از بازگشت من به ایران، دوستان از شبکه‌های مختلف به
من لطف داشتند و برنامه‌های مختلفی به من پیشنهاد شد. منتها دلم می‌خواست با یک
برنامه تخصصی کودک و نوجوان همکاری داشته باشم. خوشبختانه دست‌اندرکاران برنامه
تصویر زندگی این امکان را برای من فراهم کردند تا آزادانه از تجربیات و
اندوخته‌های خویش در حوزه کودک استفاده کنم و برنامه را بر اساس ایده و
دیدگاه‌های خودم اداره کنم.


در بین پیشنهادات رسیده، آیا اجرای برنامه کودک هم بوده؟


بله خیلی زیاد. ولی من بیشتر تمایل داشتم تجربیاتی که طی این سال‌ها در خارج
از کشور به دست آوردم را در اختیار هموطنانم قرار دهم و در حد توان خود، سهمی
کوچک در تربیت نسل آینده داشته باشم. متاسفانه خیلی از این آموزه‌ها و تجربیات
به دلیل فقدان برنامه‌های کاربردی و جذاب از دست می‌رود. آنچه در صداوسیما
می‌بینم، پیروی از یک سری الگوهای شناخته شده و تجربه شده در برنامه‌سازی است.
مثلا یک شیوه از سریال‌سازی در یک زمان خاص گل می‌کند بعد انواع سریال‌ها بر
اساس همان الگو و شمایل تولید می‌شود و کمتر شاهد خلاقیت و نوآوری در تولید
انواع برنامه‌های تلویزیونی هستیم. به نظر من باید قدرت ریسک‌پذیری در ساخت و
تولید برنامه‌های مختلف رسانه‌ای بالاتر برود و از نیروهای جوان و خلاق در این
زمینه بیشتر استفاده شود. این مشکل در تربیت کودکان هم دیده می‌شود یعنی والدین
سعی می‌کنند براساس یک سری الگوهای مشابه و یکسان، فرزندان خود را تربیت کنند و
کمتر به تفاوت‌های فردی و علایق و استعدادهای شخصی کودکانشان اهمیت می‌دهند.


همین مساله در مورد برنامه‌های کودک هم صدق می‌کند. بدین معنی که در
حال حاضر اکثر برنامه‌هایی که در شبکه‌های مختلف برای کودکان تولید می‌شود،
شبیه هم است
.


متاسفانه همین طور است. مثلا یک کار عروسکی در یک برنامه و شبکه خاصی جواب
می‌دهد و مخاطب پیدا می‌کند. شبکه‌های دیگر هم پیرو همین الگو، فرمت‌های مشابهی
تولید می‌کنند که به تکراری و کلیشه‌ای شدن این گونه برنامه‌ها منجر می‌شود
البته این به معنای نفی برنامه‌های خوب و ارزشمندی که در حوزه کودک تولید شده،
نیست و نمونه‌های موفق برنامه‌سازی در این حوزه نیز کم نیستند. ولی ما نیازمند
تجربه الگوهای متعدد و متنوعی در برنامه‌سازی تلویزیون هستیم. من بسیاری از
نیروهای جوان را می‌شناسم که ایده‌های جدید و خلاقانه‌ای در ساخت برنامه‌های
کودک دارند ولی کسی نیست که از آنها حمایت و پشتیبانی کند و فرصت برنامه‌سازی
به آنها بدهد. نتیجه این کار همانی است که شما به آن اشاره کردید. یعنی شباهت
برنامه‌های کودک یا برنامه‌های خانواده به هم. ببینید اکثر آدم‌ها شرایط بد
شناخته شده یا تجربه شده را ترجیح می‌دهند بر شرایط خوب تجربه نشده و این معضلی
است که نه فقط برنامه‌های تلویزیون که اساسا زندگی‌های ما ایرانیان را
دربرگرفته و ما کمتر اهل خطرپذیری هستیم.


چه بسا برخی از برنامه‌های موفق نیز الگوبرداری و تقلید از
نمونه‌های خارجی آن است
.


قبول دارم. خود من هم برنامه‌ای را سراغ دارم که فقط شرکت‌کنندگان و بافت
پوششی افراد و لوکیشن آن در ایران بود، ولی الگو و شیوه اجرای برنامه عین نمونه
خارجی آن بود بدون این که تغییری یا بومی‌سازی صورت بگیرد.


نه این که الگوبرداری به طور مطلق غلط باشد ما باید از نکات مثبت دیگران
استفاده کنیم به شرط این که خلاقیت و خصلت‌های فرهنگی خودمان را نیز در آن سهیم
کنیم. ما باید در الگوبرداری‌های خود در برنامه‌سازی از زبان مخاطب خود نیز
بهره بگیریم.


یعنی الان تصویر زندگی دارای چنین شرایطی است که شما حاضر به همکاری
با آن شدید؟


ویژگی مثبت این برنامه و تهیه‌کنندگان آن در این است که دست مرا در چگونگی
اجرای بخش مربوط به من باز گذاشتند. الان موضوع برنامه، کارشناسان و مهمانان و
به طور کل قالب برنامه را خودم انتخاب می‌کنم و دخل و تصرف اضافی در آن صورت
نمی‌گیرد.


حتی خط قرمزها را برای شما تعیین نمی‌کنند؟


می‌دانند که من سال‌هاست که با سازمان کار کردم و از نیروهای قدیمی آن هستم
و لذا خط قرمزها را نیز بخوبی می‌شناسم. ضمن این که از راهنمایی دوستان نیز
استفاده می‌کنم. به هر حال در این چند سالی که من نبودم خیلی چیزها تغییر کرده
است. تهیه‌کنندگان این برنامه یک بار به من به عنوان مهمان برنامه «نقره»
اعتماد کردند و من هم از نزدیک با این دوستان و شیوه کارشان آشنا شدم و احساس
کردم که می‌توانند یک برنامه موفق تلویزیونی در حوزه خانواده بسازند. به عنوان
مثال یکی از ویژگی‌های مثبت این برنامه احترام گذاشتن به نظر و سلیقه مخاطب و
انتقادپذیر بودن آن است. در واقع یک نوع صداقت رسانه‌ای در این برنامه وجود
دارد که من آن را خیلی دوست دارم.


سوژه‌های بحث و گفتگو را بر چه اساسی انتخاب می‌کنید؟


من مثل همه زمانی که برنامه کودک را اجرا می‌کردم از خود مردم و مخاطبان
سوژه و خوراک را می‌گرفتم. من هیچ وقت از متن استفاده نمی‌کردم به واسطه تجربه
زندگی و همکلامی با مردم، موضوعات را انتخاب می‌کنم. مثلا در سفری با مادری
همراه شدم که فرزندش را تنبیه می‌کرد و وقتی علت را از او جویا شدم فهمیدم که
خود وی در زمان کودکی مدام از سوی والدینش تنبیه می‌شد و حالا همان روش را در
مورد فرزند خودش به کار می‌برد. همین اتفاق، بهانه‌ای شد تا به مساله تشویق و
تنبیه کودکان در برنامه بپردازم.


جالب این که مخاطبان امروز شما در برنامه تصویر زندگی‌ همان کودکانی
هستند که دیروز مخاطب برنامه‌هایتان بودند و در واقع شما از اجرای برنامه برای
کودکان به اجرای برنامه درباره کودکان رسیدید.



به نکته بسیار زیبایی اشاره کردید. عنوان پایان‌نامه لیسانسم بود تفاوت
فیلمسازی درباره کودک و برای کودک و در آن به همین مساله پرداختم.



در چه رشته‌ای تحصیل کردید؟


در دوره لیسانس، رشته کارگردانی سینما و تلویزیون خواندم و فوق‌لیسانسم نیز
در آمریکا رشته دراما بود که گرایش آن تئاتر بود. در کنار این رشته در کلاس‌های
روان‌شناسی هم شرکت می‌کردم و یکی از اهداف بزرگم این است که در کشورم در زمینه
هنر درمانی فعالیت کنم.


با توجه به تجربه و تحصیلاتی که در حوزه کودک داشتید مهم‌ترین معضل
آموزشی و تربیتی جامعه ما در حوزه کودک را چه می‌دانید؟


ببینید به نظر من مهم‌ترین مشکل ما این است که نمی‌گذاریم بچه‌هایمان، کودکی
کنند یا از نگاه خود کودک به مسائل و مشکلات آنها نگاه نمی‌کنیم؛ مثلا الان
مدرسه‌ها تعطیل شده و فصل تابستان نزدیک است. اکثر خانواده‌های ایرانی از همین
الان در حال ثبت‌نام فرزندانشان در انواع کلاس‌های آموزشی هستند. گاهی تعداد و
حجم این کلاس‌های آموزشی از برنامه‌‌های درسی در طول سال تحصیلی هم بیشتر است و
همین مساله فشار زیادی روی کودکان می‌آورد، در حالی که کودکان براساس
روان‌شناسی رشد به بازی کردن هم نیازمندند و این تجربه به‌ بروز خلاقیت‌ها و
شکوفایی استعداد آنها کمک زیادی می‌کند.


درواقع ما فرصت زندگی کردن، مکاشفه و تجربه کردن را از کودکان می‌گیریم و
بچه‌های پر از حسرت و عقده و غیرخلاق بار می‌آوریم. همان زمانی که من برنامه
کودک اجرا می‌کردم، اگر یادتان باشد در پایان‌ برنامه نقاشی‌های کودکان را نشان
می‌دادیم. بدون اغراق بگویم ۹۵ درصد نقاشی‌ها شبیه و مثل هم بود. یک درخت،
کلبه، کوه و خورشید بود و حتی در همین عناصر هم نشانه‌ای از تخیل و خلاقیت وجود
نداشت. درواقع یک نوع همسانی و هم‌شکلی در آنها وجود داشت که نشان می‌دهد انگار
این بچه‌ها هیچ تفاوتی باهم ندارند.


واقعیت این است که کودکان ما به دلیل عدم تجربه مستقیم و ملموس،
مهارت‌های زندگی را نیاموخته‌‌اند. نه فقط کودکان که خود ما بزرگ‌ترها نیز هنوز
بسیاری از مهارت‌های زندگی را نمی‌دانیم و همین روش‌های غلط را به بچه‌هایمان
نیز انتقال می‌دهیم. خیلی از ما بزرگ‌ترها اتفاقا به دلیل این که در کودکان
‌آنچه را که باید تجربه می‌کردیم، تجربه نکردیم همچنان بسیاری از خصلت‌های
کودکانه در ما باقی مانده و گاهی رفتارهایی از خود بروز می‌دهیم که موجب تعجب
دیگران می‌شود؛ در حالی که از منظر روان‌‌شناسی جای هیچ تعجبی نیست. حتی گاهی
بچه‌های ما خواسته‌ها و نیازهای خود را مطرح نمی‌کنند و اصلا شرم دارند که آنها
را به زبان بیاورند. در برنامه‌های تلویزیون هم به دلیل برخی خط قرمزها و شرم و
حیای ایرانی نمی‌توانیم برخی معضلات را مطرح کنیم، مثلا مشکلاتی که کودکان و
بویژه نوجوانان در حوزه بلوغ یا بهداشت جنسی دارند، چگونه باید مطرح شود؟


به نظر من، خود رسانه‌ها بویژه تلویزیون باید در این زمینه خط‌شکن باشند و
فرصت این کار را فراهم کنند. اگر برنامه‌های تلویزیونی بویژه برنامه‌های
خانواده به سمت طرح و بیان شفاف‌تر و علمی‌تر برخی معضلات پنهان شده یا ناگفته
بروند، قطعا مخاطبان بیشتری پیدا خواهند کرد و اینقدر مورد انتقاد قرار
نمی‌گیرند که تکراری و کلیشه‌ای هستند.


خانم خامنه! شما مثل روان‌شناسان کودک صحبت می‌کنید. به نظر می‌رسد
حرفه شما و تجربه اجرای برنامه برای کودک، فرصت و انگیزه لازم را برایتان فراهم
کرد تا در این زمینه تحقیق و پژوهش کنید. فکر می‌کنید اگر مجری برنامه کودک
نمی‌شدید یا شغل دیگری داشتید، مثل امروز باز هم دغدغه تربیت کودکان را داشتید؟


خب ورود من به این حرفه که کاملا اتفاقی بود؛ ولی بتدریج شاهد تاثیر کارم
روی مخاطبان و آدم‌های اطرافم شدم و دیدم گاهی آنقدر این تاثیرات عمیق و زیاد
است که بتدریج به مقوله روان‌شناسی و آموزش کودک علاقه‌مند شدم و این را هم
بدانید که دنیای کودک آنقدر جذاب و دوست‌داشتنی است که هر کسی وارد آن شود،
بسختی از آن دل می‌کند، بویژه چون من با نسل شما بزرگ شدم و در واقع هم‌سن و
سال‌های شما در کودکی با من بزرگ شدند، حالا که این نسل رشد کرده و خودش الان
پدر و مادر است، احساس تعهد می‌کنم که آنها را رها نکنم و حالا تجربیات خود را
در زمینه تربیت و رشد کودک از طریق برنامه‌هایی مثل تصویر زندگی به آنها منتقل
کنم. این کار فراتر از وظایف شغلی و حرفه‌ای برای من مهم و لذت‌بخش است و احساس
می‌کنم که دارم دین خود را به این نسل ادا می‌کنم. یکی از همکاران ما در برنامه
تصویر زندگی به من می‌گفت تو مثل معلمی بودی که به بچه‌های همنسل من آموزش دادی
و حالا برگشتی و داری ارزیابی می‌کنی که ما با آن آموخته‌‌ها چه کردیم و به کجا
رسیدیم. ضمن این که بشدت معتقدم کودکان در شکل دادن دنیا، نقش بسیار مهم و
بزرگی دارند، لذا من اگر بتوانم روی ۵ نفر هم تاثیر داشته باشم و ۵ نفر انسان
سالم، بدون عقده و خلاق در این جامعه رشد کند، آنها می‌توانند روی بسیاری از
انسان‌های دیگر تاثیر مثبت بگذارند و این برای من اتفاق هیجان‌انگیز و جذابی
است.


شما معلمی بودید که ابزار کارتان نه تخته و کلاس که رسانه بزرگی مثل
تلویزیون بود و در واقع شما این شانس را داشتید که شاگردان زیادی پای درستان
بنشینند. فکر می‌کنید کودکان نسل ما که فقط ۲ شبکه تلویزیونی داشتند، با کودکان
امروز که انواع رسانه‌های مختلف در اختیارشان است چه تفاوت‌هایی با هم دارند؟
یا اگر شما می‌خواستید برای کودکان نسل امروز برنامه اجرا کنید، چه فرقی با
اجرای ۱۶ ـ ۱۵ سال پیش داشت؟


واقعیت این است که کودکان امروز با کودکان نسل شما فرق کرده‌اند و اساسا
جهان پیرامون ما تغییر کرده است. البته در هر دو دوره و نسل، نکات منفی و مثبت
وجود داشت و این تغییر لزوما به این معنا نیست که بچه‌های امروز نسبت به

عکس: بزرگترین مسجد شمال آمریکا

عکس: بزرگترین مسجد شمال آمریکا

مرکز اسلامی آمریکا مسجدی در شهر دیربورن واقع در کلان شهر دیترویت و ایالت میشیگان
آمریکا است که در سال 2005 افتتاح و گفته می‌شود که بزرگترین مسجد در آمریکای شمالی
محسوب می‌شود.

 




 

به گزارش خبرگزاری مهر، این مسجد متعلق به جامعه شیعیان شهر دیربورن است اما ممکن
است مسلمانان سایر مذاهب نیز برای اقامه نماز در آن حضور یابند.

 



 

مرکز اسلامی آمریکا در سال 1963 از سوی محمد جواد شیری تأسیس شد و تا سال 1994 که
از دنیا رفت ریاست آن را برعهده داشت. درحال حاضر سید حسن الاقزوینی امامت جماعت
این مسجد را عهده دار است.

 



 

این مسجد براساس اظهارات اعضای آن بزرگترین ساختمان دینی فرهنگی مسلمانان در شمال
آمریکا به شمار می‌رود.

 



 

گنبد مسجد مرکز اسلامی آمریکا دارای 45 متر ارتفاع است و طول دو مناره آن به 30 متر
می‌رسد.

 


مسجد مرکز اسلامی آمریکا با ظرفیت سه هزار نفری یک مجتمع اسلامی فرهنگی با 11148
متر مربع و دربرگیرنده یک کتابخانه، مرکز گردهمایی، تالار کنفرانس و مهد کودک است.

 



 

ساخت این مرکز اسلامی یکی از چندین پروژه‌ای بود که با هدف پاسخ به جمعیت درحال رشد
مسلمانان ایالات میشیگان صورت گرفت.

 



 

معماری این مسجد به عنوان بزرگترین مسجد شمال آمریکا بسیار غنی و مملو از ریزه
کاریهای زیبایی شناسی است. مرکز اسلامی آمریکا یکی از تأثیرگذارترین بناهای شاخص در
شهر دیربورن تلقی می‌شود.

 


عکس:کارتون خوابی در پاریس

عکس:کارتون خوابی در پاریس

Persianv.com At site
Persianv.com At site
Persianv.com At site
Persianv.com At site
کارتون های خواب با ابعاد 1/40 و 2 متر در صورت اضطرار برای همه است.در ایستگاه های قطار وفرودگاه هانصب شده که شامل تخت خواب ،سیستم تهویه،آلارم ،تلویزیون ال سی دی،فضا برای لپ تاپ وشارژ تلفن می باشد.