بر اثر برخورد عابر پیاده با قطار در کیلومتر 800+667 در بلاک اندیمشک به دوکوهه منجر به مرگ دلخراش یک مرد 35 ساله شد .
این جوان 35 ساله که هویت او هنوز مشخص نشده هنگامی که قصد داشت از ریل راه آهن عبور کند با قطار ف 4 اندیمشک ـ تهران برخورد کرد و در دم جان سپرد .کمسیون سوانح اداره کل راه آهن لرستان بعد از وقوع حادثه فوراً در محل حاضر شدند و بعد از انجام مراحل قانونی دستور به سیر عادی قطارها دادند.
سید مهدی
طالقانی در نقل خاطرات دوران مبارزه گفت: جنازه های نواب و دو تن از
فدائیان از داخل قبرها توسط شیخ جعفر شجونی از مسگر آباد خارج شدند.
به
گزارش مشرق، فرزند آیت الله طالقانی در گفت وگو با خبر افزود:" بعد از
شهادت نواب صفوی، مادر نواب آمدند منزل ما و به والده گفتند که شهید نواب
به دلیل غصبی بودن مسگر آباد راضی نبودند که آنجا دفن باشند تا اینکه سال
1348 تصمیم میگیرند که مسگر آباد، به پارک تبدیل شود. قبل از تخریب مسگر
آباد مرحوم ناصر زرباف و شیخ جعفر شجونی، و یک نفر دیگر موفق میشوند 3 تا
از جنازهها را خارج کنند. یعنی جنازه شهید نواب، شهید سید محمد واحدی، و
شهید ذوالقدر را "
وی در پاسخ به اینکه چه کسی اجازه خروج این
جنازه ها را داده بود، گفت:" این کار با اجازه آیت الله نجفی مرعشی انجام
شد که به وادی السلام قم منتقل کردند و در آنجا شهید نواب را به نام سید
حسینی دفن کردند. البته برخی از دوستداران نواب که قضیه را میدانستند
مرتب رفت و آمد داشتند و به آنجا سر میزدند. متاسفانه آرامگاه شهید خلیل
طهماسبی و عبدالحسین واحدی که نزدیک اینها بوده آنجا ماند و کسی سراغ آنها
نرفت و انتقال آن گویا آن موقع امکان پذیر نبود. البته اینها روی این
قبرها علاماتی گذاشته بودند ولی بعدها که این افراد از دنیا رفتند و دیگر
همه فراموش کردند. بعد از انقلاب هم علاقه مندان نواب این کار را نکردند."
ایة الکرسی نام
یک آیه است که با الله لا اله الا هو الحی القیوم آغاز و با هو العلی
العظیم پایان مییابد و دو آیه بعد از آن جزء آیة الکرسی نمیباشد، هر چند
در برخی از موارد به خواندن آنها همراه آیة الکرسی تاکید شده است.
فضیلت و عظمت
رسول
اکرم صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمودند: «قرآن کلامی برتر و
بزرگ است و سوره بقره، سید قرآن و آیة الکرسی سید بقره است.». سپس
فرمودند: «آیة الکرسی از گنجینهای در زیر عرش به من عطا شده است و قبل از
من به هیچ پیغمبری چنین عطائی نشده است.»
سفارش به خواندن آیة الکرسی در روایات
حضرت
علی علیه السلام فرمودند: بر مسلمان لازم است که شب را به پایان نیاورد
مگر آنکه آیة الکرسی را بخواند و اگر میدانستید که آیة الکرسی چیست و در
آن چیست، هرگز آن را رها نمیکردید. پیامبر به من فرمود: «آیة الکرسی» از
گنجینهای در زیر عرش به من عطا شده است و قبل از من به هیچ پیغمبری چنین
عطائی نشده است. سپس حضرت فرمود: «از وقتی این مطلب را از پیامبر صلی الله
علیه و اله شنیدم، در تمام شبها آن را خواندم و هرگز آن را ترک نکردم.»
سپس فرمودند: «هر شب در سه وقت آیة الکرسی را میخوانم.»
همچنین
حضرت علی علیه السلام فرمودند: پیامبر صلی الله علیه واله مرا خواست و
فرمود: آنگاه که به بستر خواب رفتی بسیار استغفار کن و صلوات بفرست و زیاد
قل هو الله احد (سوره توحید) را بخوان که نور قرآن است و برتو باد به
قرائت آیة الکرسی که در هر حرف آن هزار برکت و هزار رحمت است.
امام باقر علیه السلام فرمودند: هر کسی در پی وضو گرفتن، آیة الکرسی بخواند، خداوند ثواب چهل سال عبادت به وی عطا کند و.....
پیامبرصلی
الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمودند: آنگاه که از منزل در پی
حاجتی بیرون شدی آیة الکرسی تلاوت کن، زیرا موجب برآورده شدن حاجت میباشد.
امام
حسن عسگری علیه السلام فرمودند: آنگاه که در سفر احتمال خطر دادی، قبل از
سفر سورههای حمد، معوذتین، آیة الکرسی و قدر را بخوان.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: هر وقت خواستی سفر کنی با میمنت است، به شرط اینکه قبل از آن صدقه بدهی و آیة الکرسی بخوانی.
امام
موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند: هر فردی که میخواهد سفر کند به طرف در
بایستد و سه آیة الکرسی به طرف راست، چپ و مقابل خود بخواند و این موجب
حفظ و دفع بدیها و پریشانی میشود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه
واله فرمودند: هر وقت شخص آیة الکرسی بخواند و بر اهل قبور اهداء کند،
خداوند از هر حرف آن، ملکی میآفریند که تا قیامت برای آن شخص تسبیح
میکند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله درباره آیة الکرسی فرمودند: «در خانه آیة الکرسی بخوانید که شیطان به شما نزدیک نمیشود.»
مهاجم سابق تیم های استقلال وپرسپولیس که به جرم تولید وخریدوفروش مواد مخدردر زندان به سر می بردمورد رافت اسلامی قرار می گیرد.
یک
منبع موثق قضایی در این رابطه به سایت گل گفت:«عفو 22بهمن برای اکبریان
فرصت مناسبی است تا از اشد مجازات رهایی یابد.با توجه به اینکه این چهره
ورزشی ابراز ندامت نموده وعرف واصل قانون هم بر متنبه شدن مجرمین است با
او برابر رافت اسلامی رفتار خواهدشد.»
اکبریان حدود 8ماه است که در
زندان به سر می برد وحتی احتمال اعدام او هم می رفت اما با این تفاسیر
باید دید حکم جدید او که شامل تخفیف در مجازات است چیست.
معمولا
این طور به نظر می رسد که زنان خانه دار نمی توانند زیادی پولدار شوند.
اما "مارتا هلن کستیرا" نشان داد که این ایده نمی تواند درست باشد.
مارتا
که هم اکنون زنی تقریبا سالمند (سالمند جوان) به شمار می رود، عاشقانه از
مادرش یاد می کند و خود را مدیون زحمات والدینش می داند. مارتا کستیرا در
شبانه روز بیشتر از 4 ساعت نمی خوابد و می گوید که تصمیم دارد از این به
بعد توجه خود را روی سالادها و تزئینات آن معطوف کند.
مارتا هلن
کستیرا، نخستین فرزند دختر یک خانواده متوسط هلندی است که در 13 آگوست
1941 میلادی در ایالت نیوجرسی به دنیا آمد. پدر و مادرش بعد از او صاحب
پنج فرزند دیگر شدند و سالها در یک آپارتمان کوچک زندگی می کردند.
از
مارتا به عنوان ثروتمندترین زن خانه دار ساکن آمریکا یاد می کنند. او
متخصص فنون خانه داری است و توانسته شرایط مالی خوبی را برای خانواده اش
فراهم کند. زندگی مارتا کستیرا چندان به خوبی نمی گذشت و آنها سالها در یک
آپارتمان کوچک زندگی می کردند، تا اینکه پدر خانواده بعد از چند سال سعی و
تلاش توانست خانه ای در یکی از شهرهای کوچک ایالت نیوجرسی خریداری کند.
در
خانواده مارتا، کار مادر فقط پختن غذا، نان، کیک و دوختن لباس بود و با آن
کارها می کوشید به اقتصاد خانواده کمک کند تا ناچار نباشند پولی بابت خرید
نان یا لباس بپردازند. والدین مارتا به نظام اخلاقی سخت کوشی اعتقاد
داشتند. مادرش از کودکی به او یاد داده بود که چطور آشپزی کند و مارتا
همان طور که بزرگ می شد، هنر حسابگر بودن را در کنار کارهای خانه داری به
خوبی یاد می گرفت.
او چون ناچار بود هر سال بخشی از تعطیلات
تابستان را در کنار پدربزرگ و مادربزرگش در شهر بوفالو بگذراند، از وقتی
که دختر کوچکی بیش نبود، در کنار آنها کار می کرد و یاد می گرفت که چطور
میوه ها و سبزی ها را کنسرو کند و یا مربا بپزد.
انجام آن کارها که
احتیاج به کسب مهارت هایی داشت، بعدها در زندگی او نقش مهمی ایفا کرد.
مارتا بسیاری از مهارت های خانه داری را که امروز از آنها استفاده می کند،
مدیون پدربزرگ و مادربزرگش است. وی در کنار کارهای خانه و کارهای باغبانی،
درس هم می خواند و عاشق مطالعه بود.
او هنگام تحصیل در دبیرستان
برای تامین خرج تحصیل خود، تصمیم گرفت به نیویورک برود و در آنجا کار کند.
مارتا در سال 1961 با اندی استوارت ازدواج کرد اما همسرش نیز توان مالی
مناسبی نداشت و به همین دلیل، مارتا و اندی به کمک هم خانه کوچک خود را
تعمیر کردند و آن را به زیباترین شکل ممکن آراستند؛ این اقدام، نخستین کار
مارتا در رشته دکوراسیون بود.
در سال 1965 تنها فرزند مارتا به نام
"آلکسیس" متولد شد. به همین دلیل مارتا و همسرش تصمیم گرفتند به خانه بزرگ
تری اسباب کشی کنند و به همین دلیل، یک اتاق از ساختمان مدرسه ای را
خریدند و آن را از نو ساختند. مارتا که از بچگی بسیار اهل حساب و کتاب
بود، پس از چندی تصمیم گرفت با رها کردن کار خود در خانه وارد بورس شود.
او به عنوان یکی از دلالان بورس مشغول به کار شد و به رغم مشکلات بی شمار،
تجارت زیادی را کسب کرد. مارتا یاد گرفت که تاجران چگونه می اندیشند و
چگونه عمل می کنند و با توانایی و پشتکاری که داشت، توانست موفق شود.
خانه
بعدی مارتا در شهر "وست پورت" قرار داشت. او که از بورس خارج شده بود،
تصمیم گرفت کار مرمت و دکوراسیون خانه را شخصا انجام دهد و با کمک شوهرش
حیاط آن خانه را با درختان میوه، بوته های توت، انواع سبزی و گل ها
آراستند.
کستیرا در دوران بازسازی آن خانه تصمیم گرفت با تهیه و
تدارک غذاهای خانگی درامد کسب کند و از آنجا که همواره از انجام کارهای
خانه داری لذت می برد، توانست به تجارتی سودآور مشغول شود. او در ابتدا با
چاپ آگهی در روزنانه های محلی شروع به کار کرد.
نخستین کار کستیرا
تهیه غذا برای یک جشن عروسی کوچک بود. پس از آن، کار خوب مارتا برای
برگزاری جشن عروسی به گوش همه رسید و به تدریج رونق گرفت.
در همان
زمان، اندی همسر مارتا شرکت کوچکی دایر و برای معرفیی شرکت خود میهمانانی
از بین ناشران، ویراستاران و شخصیت های مهم شهر دعوت کرد. از آنجا که
مارتا تدارک مفصلی برای پذیرایی دیده بود، هنر و سلیقه او توجه مهمانان را
جلب کرد. در نتیجه نوشتن نخستین کتاب پذیرایی و تدارک غذا توسط ناشران به
او سپرده شد و مارتا کتابی با عنوان "پذیرایی کردن" نوشت.
این کتاب
در سال 1982 به چاپ رسید و تا امروز نسبت به کتاب های مشابه هنوز بهترین
فروش را دارد. مارتا کستیرا بعدها دو کتاب دیگر هم منتشر کرد که هر دو با
استقبال بی نظیری مواجه شد.
او با کوشش فراوان در یکی از شبکه های
تلویزیونی حاضر شد و میزبانی جشن ویژه شکرگزاری در تلویزیون را به عهده
گرفت. مارتا در این حرفه دوستان و دشمنان بسیاری پیدا کرد، اما آنان هیچ
گاه نتوانستند او را متوقف کنند و از همین رو، او به عنوان متخصص فنون
خانه داری تاکنون کتاب های متعددی نوشته و سخنرانی های زیادی را انجام
داده است. امروزه مارتا هلن کستیرا که به نام "مارتا استوارت" نیز شناخته
می شود، تحت عنوان یک بانوی خانه دار ثروتمند، شهرت زیادی در آمریکا دارد.
متاسفانه
در جریان همین موفقیت ها، مارتا از همسرش جدا شد و این اتفاق آغاز رنج
بزرگی در زندگی او شد. اما مارتا برای فرار از غم ناشی از جدایی، خود را
با سخت کار کردن مشغول و خانه های دیگری را بازسازی و دکورسازی کرد.
به
گفته او، هدف دیگرش از انجام دکوراسیون های خانگی، انتشار مجله ای شبیه
کتابش بود. مجله ای که شیوه پذیرایی از مهمانان را آموزش بدهد یا اینکه
چطور یک خانه باید تزیین شود.
در نهایت، مارتا در سال 1990 به هدفش
رسید و رویایش با انتشار مجله ای به نام "زندگی" به حقیقت پیوست. امروزه
همه بانوان آمریکایی او را صمیمانه دوست دارند و به وجودش افتخار می کنند.
او که عنوان تاثیرگذارترین زن آمریکایی را به خود اختصاص داده، به راستی
یک زن خستگی ناپذیر است که انرژی فوق العاده ای دارد و یکی از زنان
کارآفرین، ثروتمند و موفق جهان به شمار می آید.
در سال 766 هجرى
قمرى کاروان کوچکى جهت تبلیغ اسلام عازم کشمیر شد. این کاروان کوچک که
سیدحیدر موسوى اردبیلى کردى در رأس آن بود، از طرف عارف بزرگ حضرت
میرسیدعلى همدانى، جهت ارسال پیام نور و عرفان به آن سرزمین گسیل شده بود.
سیدحیدر و سیدحسن سمنانى و تاج الدین سمنانى مورد احترام سلطان شهابالدین
شاهمیرى قرار گرفتند و با خیال راحت به تبلیغ پرداختند. پس از پنج سال،
سیدحیدر که زمینه را براى ورود موکب سیدعلى همدانى مناسب یافت از کشمیر
نخست به مکه معظمه شتافت و پس از اداى فریضۀ حج به ایران بازگشت و سیدعلى
ـ دایى و پدرزن و مراد و استاد خویش ـ را جهت حرکت به کشمیر برانگیخت و
میر سیدعلى همراه با هفتصد تن از سادات هنرمند، در سال 774 و به قولى 776
هجرى قمرى عازم کشمیر شد. به محض ورود دسته دسته هندوان و بوداییان به
خدمت سیدعلى و مبلغان وى از جمله سیدحیدر و سیدحسن و سیدتاج الدین و غیره
شتافتند و به آیین اسلام گرویدند تا جایى که رؤساى کیش هاى باطل، خود نزد
سید آمدند و اظهار اسلام نمودند و معابد خویش را به مسجد بدل ساختند.
سیدعلى مبلغانى به تبت و کاشغر فرستاد و حدود یک صد هزار نفر در مدت اقامت
سیدعلى که در بین سال هاى 776 و 785 بود مسلمان شدند، گرچه سیدعلى همدانى
به سال 786 رحلت نمود، این سیر همچنان ادامه یافت و خواجه اسحاق ختلانى و
سیدحیدر فوقالذکر و سیدمحمد بن سیدعلى و برادران سمنانى به کار خود ادامه
دادند. سیدحیدر موسوى جد اعلاى آیتاللّه سید روحاللّه موسوى خمینى،
خواهر زاده و داماد سیدعلى همدانى بود و سیدعلى به هفده واسطه از طریق
حسین بن على(ع) به امیر مؤمنان مىرسید و از طرف مادر با شانزده واسطه
سیدحسینى بود. بنابراین سیدحیدر سید موسوى از طرف پدر و از طرف مادر
سیدحسینى بود. سیدحیدر با تألیف دو رساله، یکى به نام «نفحه العرفان» در
عرفان و دیگرى « هدایه المستشرقین» در حقانیت مذهب امامیه، به آینهدار
معرفت معروف شد. وی از همسرش بىبى بارعه دختر سیدعلى صاحب دو پسر به نام
هاى سیدمحمد جبلالعاملى و سیدمحمد صابر گردید، در شجرۀ او 975 تن از علما
بودهاند که این شجره نزد سادات تپلى بوده در هندوستان موجود است. در آن
وقت سلطان کشمیر سلطان اسکندر بتشکن بود که بنا به تشویق بزرگان
سابقالذکر عمر را وقف خدمت به اسلام و مبارزه با بتپرستى نموده بود و به
آنان احترام بسیارى مىگذاشت. سرانجام این دو بزرگوار به شهادت رسیدند.
سیدحیدر علاوه بر دو فرزند که از بىبى بارعه به نام هاى سیدمحمد
جبلالعاملى و سیدمحمد صابر داشت، از دختر میر محمد مدنى نیز پسرى به نام
سید فیروز و دخترى به نام فاطمه داشت که همه فرزندان راه پدر را ادامه
دادند؛ ولى سیدمحمد جبلالعاملى آنچنان درخشید که وى را نوربخش ثانى لقب
دادند. سیدمحمد جبلالعاملى با دختر میرمحمد همدانى پسر سیدعلى همدانى
ازدواج کرد (دخترعمه و پسردایى). وى هم، مورد احترام سلطان زینالعابدین
جانشین سلطان اسکندر بود. این سلطان عدالت پرور و آزاده، دست سیدمحمد را
براى تبلیغ باز گذارد و املاکى از نواحى کشمیر بدو بخشید و گهگاه به
ملاقات وى می آمد و از حضورش بهرهمند می شد و علم و عرفان مىآموخت.
سیدمحمد از طرف پدر زن خود میرمحمد همدانى بن سیدعلى همدانى، جهت تبلیغ به
تبت و کاشغر مىرفت. سرانجام سیدمحمد نوربخش ثانى، همچون پدرش به شهادت
رسید و ارادتمندانش جسد وى را به مالوه آورده مدفون نمودند.
از سید
عبدالغنى فرزند سیدمحمد جبلالعاملى به علت سیر و سلوک و مقام شامخى که
داشت به قدوه المرتاضین و سراجالمله و الحق یاد مىکنند. وى در ساختن
امامباره تاریخى در جدىبال با امام العارفین میرشمسالدین عراقى، مروج
با استقامت شیعه، در کشمیر همکارى داشت و از بزرگان کبرویه بود. از او سه
پسر به نام هاى سیدعبداللّه و سیدحسین و سیدحسن ماند. سیدعبداللّه مردى
عالم بود و رسالۀ «انوارالهدى» را تحریر نمود و به تبلیغ اسلام مىپرداخت
و بعضى از افراد خانوادهاش اهل علم بوده و مدت هفتاد سال به امامت جماعت
مىپرداختند. میرسید حسین از بزرگان کبرویه نوربخشیه بود و سرانجام به
شهادت رسید و فرزندى نداشت. میر سیدحسن نیز که از بزرگان کبرویه نوربخشیه
و جامع علوم عقلى و نقلى بود، دو پسر به نام هاى سید نوروز و سید باقر
داشت و خود نیز چون برادر و پدر و جدش در راه تبلیغ به شهادت رسید.
سیدنوروز بن سیدحسن هم همراه با برادرش سیدباقر در راه تبلیغ به شهادت
رسید. سید عبدالهادى فرزند سیدنوروز شهید، براى اثبات سیادت خود شجرۀ نسب
خود تا امام موسى کاظم(ع) را نوشت و همراه با قرآن کریم به خط کوفى که
کتابت حضرت على(ع) بود به نواب محمد ابراهیمخان حاکم کشمیر داد. پس از
درگذشت وى دو نفر از افراد خانواده او در میر بحرى و دولتآباد ساکن شدند
و به تبلیغ پرداختند و سادات میربحرى از آنانند؛ ولى پسرش سیدیحیى در
دولتآباد ساکن گردید.
سیدیحیى نیز چون پدرش عبدالهادى به زهد و
تقوا شهرت داشت. سیدحسن بن سیدیحیى بن سیدعبدالهادى، معروف به آقا حسین در
علم و عمل و زهد و تقوا بىنظیر بود و آثار متعددى از جمله «شرح قانون
ابوعلى سینا» و «ریاض الامه» (ترجمه اردوى مفتاح الفلاح) داشت. حکیم
سیدامیرالدین بن سیدحسن، عالم عامل بود و مرثیه هم مىسرود و در علم حکمت
رسالههایى تألیف نمود. وى برادرى به نام سیدهادى داشت که در علم و حکمت
مهارتى داشت و پسر او علامه سیدرضا صاحب شرافت بود. یکى از دختران سیدهادى
با حاجى باقر در ایران ازدواج کرده بود، از این رو او به ایران رفت و آمد
داشت. یکى از پسران علامه سیدرضا، سیدعلى معروف به ابنالرضا، علامۀ زمان
و صاحب کتاب «کلح الجواهر» بود و دیگر سیدعسگر بود که اولادش در نجف سکونت
گزیدند. فرزندان علامه ابنالرضا، سیدمحمد طبیب و سیدمصطفى بودند. سید
مصطفى به عنوان استاد در جامعه بابالعلم به تدریس مشغول بود و پسرش
سیدمحمد انیس کاظمى مؤلف «رشحات کوثر» مىباشد. سیدصفدر بن حکیم
سیدامیرالدین، به علت اغتشاشات فرقهاى در سال 1246 همراه با دو فرزند خود
سید بزرگ و سیدعبداللّه از دولتآباد به لکنهو آمد و سیدعبداللّه به
مقام استادى نواب واحد على شاه حاکم لکهنو رسید و سه پسر به نام هاى
سیدمصطفى، سیدقاسم و سیدانوار داشت. پسر سوم سیدصفدر حکیم، سیدجواد بود که
طبیب شاهى شده بود و طبیب کرنل میانسینگ گردید. وى ازدواج نکرد و در سال
1264 وفات یافت. سیدبزرگ بن سیدصفدر، پنج پسر داشت که سیداحمد،
سیدعبدالحکیم معروف به حکیم شاهى شاهنواز و سید قاسم از آن جمله بودند.
سیدبزرگ همراه پسر بزرگ خود به کشمیر آمد، در همین زمان یک تاجر ایرانی که
با او قرابت داشت، سید احمد را به دامادی انتخاب کرده به ایران برد و
دوباره به کشمیر آمده و بعد برای همیشه به ایران بازگشت و خود سید بزرگ به
لکهنو رفت و یک بار به کشمیر آمد. ولى در غائله اختلافات شیعى و سنى در
سال 1289 منزل ایشان را آتش زدند و تنها در سرینگر هفتصد خانۀ شیعه را
سوزاندند. سید بزرگ هم زخمى شد و به لکنهو بازگشت و وفات یافت و در کوله
کنج دفن شد. تفصیل این پیشامد را حکیم سیدمحمد فرزند ابن الرضا مذکور به
فارسى نوشته است و شجرهنامه هم که شامل علما و سادات این سلسلۀ جلیله است
و در نزد سیدانیس کاظمى که ساکن شاهآباد جوندى بوده وجود دارد. طبق این
شجرهنامه، سیداحمد فرزند سید بزرگ ملقب به دین على شاه کشمیرى جدّ اعلاى
حضرت امام خمینی است. کلمۀ شاه که پس از نام اوست به معناى «سید» بوده
است. سید احمد بین سالهاى 1240 و 1250 قمرى از مسقط الراس خود در هند و
کشمیر به عتبات عالیات به قصد زیارت و یا جلاى وطن مسافرت کرد. در مدت
اقامت در عراق با یوسف خان، پسر محمد حسین بیک کمرهاى، اهل فرفاهان از
دهات خمین و بعضى از زائرین برخورد و آشنایى پیدا کرد و برحسب تقاضاى آنها
به قصد خمین و اقامت و توطن حرکت نموده و با قطع منازل به خمین وارد شد.
تاریخ فوت شدن یوسفخان در شب جمعه بیست و هفتم رجبالمرجب سنه 1202 بود.
این تاریخ برحسب قاعده هجرى شمسى است و شاهد بر این است که مرحوم سید هندى
قبل از 1240 قمرى به خمین آمده است. سید احمد هندى در تاریخ 17 رمضان
1257 قمرى با سکینه خانم خواهر یوسفخان ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک
پسر به نام آقا مصطفى متولد 29 رجب 1278و سه دختر به نام آغا بانو خانم
متولده پنجشنبه 18 ربیعالاول 1272، صاحب خانم و سلطان خانم بود. سید احمد
پسر بزرگترى از زوجه دیگرى داشت که از همه اولادها بزرگتر بود و اسمش سید
مرتضى مشهور به سید آقا بود و حافظ الصحه (رئیس بهدارى) بود. قبل از سال
1255 سید هندى دو عیال دیگر به نام هاى شیرین خانم بنت عابد گلپایگانى و
بىبى جان خانم بنت کربلایى سبز علی خمینى داشته و به غیر از این پنج
اولاد که دو پسر و سه دختر باشد، دیگر اولادى نداشت. سید احمد هندى در
خمین املاک و مستغلاتی خریداری کرد و امرار معاش وی نیز از این مالکیت
بود.
بر اساس برخی گفته ها و اسناد دیگر پدربزرگ حضرت امام در
هندوستان عیال و اولاد نداشت و تنها در ایران ازدواج کرد. پدر بزرگ حضرت
امام در هندوستان عیال و اولاد نداشت و تنها در ایران ازدواج کرد. بعضى
اقوام زوجات او مردمان محترم و معروفى بودند. سید هندى بسیار جدى و
شدیدالعمل در امر به معروف و نهى منکر بود و از خلاف شرع متاثر مىشد و با
شمشیر در مقام جلوگیرى بر مىآمد. مرحوم سید احمد هندى، به فارسى نوشتن و
فارسى گفتن مسلط نبود. در 12 ذیقعده 1254 دو زوجه وی به نام هاى شیرین
خانم و بىبى جان خانم تمام مهریه خود را به شوهرشان مرحوم سید هندى
مصالحه کردهاند و مرحوم سید هندى از سال 1264ه.ق تا سال 1282ه.ق همه ساله
املاکی از بعضی دهات اطراف خمین و نیز باغ و زمین و کاروانسرا و خانه
خریدارى می کرد و از درآمد آنها امرار معاش مىکرد و مخارج خود و عائله و
مهمان و غیره را تأمین مىنمود. مرحوم سید هندى در تاریخ 17 شوال 1281
قمرى املاک و دارایى خود را به صورت شرعى به دو پسر خود آقا سید مرتضى و
آقا مصطفى و به سه دختر خود مرحوم آغا بانو خانم و سلطان خانم و صاحب خانم
صلح کرد. در این زمان آقا مصطفى حدود سه سال و نیم بود و سایرین کبار و
رشید بودند. آقا سید احمد هندى بعد از این مصالحه نامه، باز املاکى خریده
و به پسر کوچک خود مرحوم آقا مصطفى صلح کرد. عمر سید احمد هندى فرزند دین
على شاه در سال 1286 یا اواخر 1285 ه .ق، به پایان رسید و همۀ فرزندان
ایشان (مرحوم سید مرتضى پسر بزرگ از یک مادر و سید مصطفى پسر و ولد کوچک
او و سلطان خانم و صاحب خانم و آغا بانو خانم از مادر دیگر) به زندگانى
ادامه مىدادند. در آن هنگام یکى از دخترها ازدواج کرده بود و دو نفر دیگر
ازدواج نکرده بودند و در منزل با مادر خود زندگى مىکردند. شرح حال
فرزندان مرحوم سید احمد هندی به صورت زیر است:
1- مرحوم سید آقا (سید مرتضی) حدود سال های 1287یا 1288 در عنفوان جوانی در سن حدود بیست و دو سه سالگی بدرود حیات گفت.
2-
مرحومه سلطان خانم یکی از دخترهای سید احمد به مرحوم کریم خان از خوانین
قلعه خمین شوهر کرده که حاصل این ازدواج دو پسر و دو دختر است. دخترها یکی
به نام تاج نساء خانم و دیگری مریم خانم پسرها یکی به نام امامقلی خان
ملقب به صارم لشکر و معروف به بیگلر بیگی و دیگری به نام میرزا یحیی که
نهایتا در تهران در یکی از مدارس جدید شغل معلمی و آموزش و تعلیم خط را بر
می گزیند.
3- آغا بانو خانم (متولد پنجشنبه 18 جمادی الاول 1272
ه.ق) دختر دیگر مرحوم سید احمد هندی است که با مرحوم شکرالله خان قلعه ای
از خوانین معروف خمین و بعد از فوت وی با مرحوم آخوند ملا محمد جواد
کمرهای از معروف ترین علمای عصر خود در خمین ازدواج کرد و از ازدواج دوم
خود دارای 3 پسر شد به نام های: - مرحوم حاج میرزا رضا نجفی(از اساتید
آقای پسندیده و حضرت امام ) - مرحوم میرزاعلی محمد ملقب به امام جمعه؛
گرچه جمعه و جماعت برگزار نمی کرد. - مرحوم حاج آقا صدر الدین نجفی
4-
صاحب خانم دختر دیگر سید احمد هندی بار اول با مرحوم شکر الله خان از
خوانین و روسای ایل بربرود ازدواج کرد و پس از فوت او با شوهر خواهر متوفی
خود (آغابانوخانم)، یعنی مرحوم ملا محمد جواد ازدواج کرد. وی که فرزند
نداشت بانویی بسیار شجاع و دلیر و با لیاقت بود و بعد از شهادت برادرش
مرحوم آقا مصطفی، پدر حضرت امام با از خودگذشتگی خانه مجلل با نوکرها و
کلفت های در خدمت را رها کرد و به همراه همسر برادر -هاجر خانم- به
سرپرستی اولاد او پرداخت و برای خونخواهی برادر و پیگیری امر قصاص قاتل و
اجرای قانون به اراک و سپس تهران رفت و پس از قصاص به خمین بازگشت. وی
همچنان به سرپرستی اولاد برادر و تنظیم امور زندگی آنها ادامه می داد تا
در سال 1336 ه.ق بر اثر بیماری وبا دار فانی را وداع گفت.
5- آقا
مصطفی خمینی (س) در طلوع آفتاب پنجشنبه 29 رجب المرجب 1278 ه.ق در خمین
-در خانه که بعدا حضرت امام به دنیا آمدند- چشم به جهان گشود و تا حدود 8
سالگی را زیر لوای پدر زندگی کرد. وی در طفولیت دوران اولیه تحصیل را در
یکی از مکتبخانههای قدیم گذراند و سپس برای ادامه تحصیل و استفاده از
محضر علمای حوزه اصفهان راهی آن دیار شد و در ادامه در سال 1305ه.ق همراه
همسر و دختر کوچکش مولود آغاخانم، به نجف اشرف برای ادامه تحصیل عزیمت
کرد. وی از معاصرین محروم آیت الله العظمی میرزای شیرازی بود که پس از
توقف سالیانی چند در نجف و فراگیری علوم و معارف اسلامی به درجه اجتهاد
نائل آمد و سپس به ایران بازگشت و در خمین استقرار یافت و ملجأ مردم و
هادی آنان در امور دینی بود وی در 22 بهمن 1281 ه.ش (1320 ه.ق) درحالی که
فقط چهار ماه و 22 روز از تولد روح الله می گذشت، بر اثر مقاومت در برابر
زورگوئی های طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت به شهادت رسید.
آقا
مصطفی حدود سال 1300 قمری با مرحومه هاجر آغاخانم دختر مرحوم آقا میرزا
احمد مجتهد خمینی المسکن خوانساری الاصل نوه مرحوم حاج محمد حسین معروف
خوانساری ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه پسر و سه دختر بود که به ترتیب
سن و سال عبارتند از : 1.مولود آغاخانم 2.آقا سید مرتضی (پسندیده) 3.آقا
نورالدین (هندی) 4.فاطمه خانم 5.آغازاده خانم 6.روح الله (حضرت امام خمینی
(س))
1- مولد آغاخانم مطابق آنچه شناسنامه وی نشان می دهد در 18
جمادی الثانی 1305 قمری در خمین دیده به جهان گشود. ایشان با پسرعمه خود
میرزا رضانجفی (پسرآخوند ملامحمد جواد) ازدواج کرد و نهایتا 24 رجب 1343
ه.ق فوت کرد و در خاک فرج قم دفن شد.
2- فاطمه خانم متولد شوال 1312 ه.ق.
3-
آقازاده خانم متولد 1318 ه.ق که ازدواج مجدد داشته و دارای دو پسر و دو
دختر به نام های حاج امان الله خان مستوفی، احمد خان مستوفی، حاجیه انیس
الملوک و بانو مهین خانم بود.
4- آقانورالدین سومین فرزند آقا
مصطفی و هاجر آغا بانو خانم است که در سحرگاه 27 رمضان 1315 ه.ق در عمارت
مسکونی پدر در خمین یعنی همان محل ولادت پدر و برادران و خواهران از جمله
حضرت امام خمینی، دیده به جهان گشوده ایشان 5 سال را در زیر سایه پدر زیست
و یک سال پس از شهادت پدر یعنی در 6 سالگی ملبس به لباس روحانیت شد.
تحصیلات اولیه را در خمین گذراند و سپس در سال 1326 یا 1327 ه.ق به اصفهان
رفت و در مدرسه ملاعبدالله مشغول تحصیل شد. اولین ازدواج او در سال 1340
ه.ق صورت گرفت و حاصل آن یک پسر به نام محمد و دو دختر به نام های اقدس
خانم و منظر خانم بود که اکنون دارای اولاد و احفاد هستند. اقدس خانم با
آقای ناصر هندی(پسندیده) پسر عموی خود ازدواج کرد و دارای دو پسر به نام
های حمید و سعید و یک دختر است. حاصل ازدواج دوم آقای هندی با خانمی از
خانواده مستوفی در خمین چهار پسر به نام های منصور، مسعود، محسن و مهدی و
یک دختر به نام زینت خانم است. آقای هندی در ابتدا به امر کشاورزی اشتغال
داشت و در دوره ای به ریاست دادگستری خمین انتخاب شد، مدتی که متصدی
دادگستری بود، بر طبق موازین شرعیه و دلائل متقن و به درستی و استقامت حکم
می راند و راه نفوذ و سوء استفاده و امتیازهای ویژه را بسته بود. این امر
که با سلیقه و زیاده خواهی بعضی زور مداران ناسازگار بود موجب شد که فردی
را تحریک کنند تا وی را مضروب سازد. کارد به ریه ایشان صدمه وارد کرد.
گرچه در تهران مورد مداوا و درمان قرار گرفت، اما تاثیر این ضربه تا آخر
عمر با وی همراه بود. اما با توجه به روحیه عفو و اغماض و کرامت ذاتی
همواره بر عفو و بخشش و گذشت از ضارب تاکید داشت. آقای هندی با خوانین ایل
بختیاری مرتبط بود و همین امر باعث سوءظن رضاخان نسبت به او و سبب شدت
مراقبت از وی شد و مدت ها تحت تعقیب قرار داشت او برخورد خوبی با موافق و
مخالف داشت و منزل ایشان مامن و مهمان خانه برای واردین و اهالی بود و به
خوبی حتی در غیاب ایشان از واردین به خوبی پذیرایی می شد. وی در تیر ماه
1355ش. دار فانی را وداع گفت.
5- آقا مرتضی پسندیده. مرتضی پسندیده
دومین فرزند سید مصطفی و هاجر خانم است که در تاریخ هفدهم شوال 1313 ه.ق
در خمین و در خانه محل تولد پدر و برادران و خواهران دیده به جهان گشود و
هنگام شهادت پدر قریب به هفت سال از عمر وی گذشته بود. وی به همراه مادر و
عمه (صاحب خانم) و برادر (نورالدین) و خواهر بزرگتر و افرادی دیگر، برای
خونخواهی قتل پدر به اراک و تهران رفتند که با پیگیری های لازم نهایتا
قاتل قصاص شد. ایشان در مدت حضور در تهران تحصیلات به ویژه آموزش خط را
نزد مرحوم آقا میرزا یحیی خان، عمه زاده خود پی میگیرد. پس از فراگیری
دروس مقدماتی حوزوی در خمین در سال 1327 ه.ق (1288 ه.ش) به اتفاق برادر
خود نورالدین در معیت معلم شان مرحوم افتخار العلما به اصفهان سفر کرده و
در مدرسه ملاعبدالله و نیز مدرسه جده بزرگ نزد علمای آن دیار قریب به هشت
سال به تحصیل نحو، منطق، کلام، فقه، اصول، هیئت، نجوم و حساب اشتغال می
ورزد. دروس سطح و بعدا خارج را از محضر حاج میرزا محمد صادق خاتون آبادی
مقدم علمای اصفهان بهره می گیرد و مدتی را هم از درس مرحوم حاج آقا رحیم
ارباب دهکردی بهرمند می شود. بعد از این برای ادامه تحصیلات حوزوی راهی
نجف اشرف می شود و مدتی را در آنجا قامت می گزیند و موفق به کسب اجازه از
آیتین حجتین، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و مرحوم آقا ضیاء الدین
عراقی می شود و بعد از برگشتن به خمین، ضمن اقامه نماز جماعت در مسجدی، به
تدریس فقه و کلام و نحو و منطق برای بعضی منبری ها و مامورین دولت و غیره
می پردازد. وی یکی از اولین اساتید حضرت امام خمینی(س) بود که منطق و مطول
و سیوطی به ویژه خط نستعلیق را به ایشان آموزش داد. بر اثر این آموزش
شباهت خط این دو برادر به حدی بود که باری نصف صفحه کاغذ را آقای پسندیده
و نصف دیگر را حضرت امام نوشتند و کسی نتوانست بین آن دو فرق بگذارد.
وی
در خمین دفتر معاملات و ازدواج داشت که بعدها به طریقی پایگاهی برای
مبارزین بود. حاصل دو ازدواج آقای پسندیده سه پسر به نام های ناصر الدین
(از همسر اول) و محمد رضا و محمد تقی و سه دختر به نام های بدرالسادات،
فروغ السادات و نزهت السادات است.
سال های اول عمر و شکل گیری شخصیت
آیت الله پسندیده مقارن با ایام پر تپش سیاسی مشروطه و مشروطه خواهی بود،
این شرایط اجتماعی-سیاسی از یک طرف و از طرف دیگر روحیه حق طبی و مبارزه
با ظلم و جور که موروثی خانواده او بود، سبب شد که از نوجوانی در میان اهل
سیاست و مبارزه و موضوعات اجتماعی، شخصیتی قابل اعتنا و با رجال برجسته
صدر مشروطیت در ارتباط باشد. آقای پسندیده در اظهار رای و سلیقه سیاسی،
شخصیتی مستقل داشت و در تحمل عقیده و نظر متفاوت صبور و با حوصله بود. در
جنگ جهانی اول، با انگلیس و نیروهای متفقین مخالف بود و در تامین غذا برای
آنها مخالفت می کرد. با رضا شاه و بعضی اقدامات او نظیر کشف حجاب مخالفت
می ورزید. با مرحوم مدرس در ارتباط بود و در قضایای ملی شدن صنعت نفت
همکاری داشت. در جریان نهضت اسلامی ایران از بدو امر پشتیبان برادر بود و
در این راه رنج ها و مرارت ها کشید و رنج تبعید و محرومیت هایی را متحمل
شد. او مورد اطمینان صددرصد حضرت امام بود. در تمام دوران تبعید آن
بزرگوار، وکالت امام در امور شرعی را بر عهده داشت که تا بعد از پیروزی
انقلاب هم ادامه یافت. وی مورد علاقه و احترام شدید حضرت امام بود و
همواره بر حفظ حرمت و نگهداری خوب و مناسب برای ایشان سفارش می شد. آن
مرحوم بعد از بیش از یک قرن زندگی با برکت، سرانجام در 22 آبان 1357
دارفانی را وداع گفت و در مسجد بالاسر، آرامگاه حضرت معصومه(س) به خاک
سپرده شد.
زن میانسالی با
مراجعه به دادگاه خانواده مهریه خود را به اجرا گذاشت اما وقتی همسرش مدعی
شد مالی ندارد تا مهریه وی را پرداخت کند، از قاضی خواست تا قبر او را
توقیف کند.
زنی با مراجعه به دادگاه خانواده با به اجرا گذاشتن
مهریه خود از شوهرش به خاطر نپرداختن نفقه شکایت کرد، وی در همین خصوص
خطاب به قاضی دادگاه گفت: 14 سال از آغاز زندگی مشترک من و شوهرم میگذرد.
از همان آغاز زندگی متوجه شدم او مرد زندگی نیست، وی فوقالعاده خسیس است
و از پرداخت خرجی به من امتناع میکند. چند بار خواستم از او به دادگاه
خانواده شکایت کنم اما خانوادهام مانع شدند. آنها با پرداخت پول و
کمکهای دیگر مرا به ادامه زندگی تشویق میکردند.
این زن میانسال
در ادامه افزود: در شرایطی که بچههایم بزرگ شدهاند و به مدرسه میروند و
نیاز به پول توجیبی دارند، همسرم از دادن خرجی به آنها امتناع میکند.
وی
اضافه کرد: مدتی قبل پدرم فوت کرد و پولی که خانوادهام به من میدادند
قطع شد، با این وضعیت ادامه زندگی برایم دشوار شده است بنابراین تصمیم
گرفتم برای جبران همه زجری که کشیدم مهریهام را که 50 سکه طلاست، به اجرا
بگذارم.
بنا بر این گزارش، همسر این زن که در دادگاه حضور داشت با
بیان اینکه مالی برای پرداخت مهریه همسرش ندارد از قاضی خواست تا مهریه وی
را قسطبندی کند. زن که مدرکی برای اثبات حرفهایش نداشت این بار مدعی شد
همسرش یک قطعه قبر در بهشت زهرا برای خودش خریده است.
وی با ارائه
آدرس و مشخصات قبر از قاضی خواست تا دستور توقیف آن را صادر کند اما شوهر
این زن همچنان ادعاهای همسرش را انکار میکرد. سرانجام وی در بازجوییهای
فنی دچار تناقضگویی شد و به داشتن قبری در بهشت زهرا اعتراف کرد.
وی
سپس به همسرش قول داد که ماهانه مقداری از درآمد خود را به عنوان خرجی
برای او و بچههایش در نظر بگیرد و از او خواست از شکایت خود صرف نظر کند.
اما زن با رد درخواست همسرش همچنان بر خواسته خود تاکید کرد و از قاضی
خواست تا قبر شوهرش را در ازای مطالبه نفقه و مهریهاش توقیف کند.
نوکیا در اقدامی برای بیشتر کردن سهم خود از تلفن های همراه هوشمند، با شرکت مایکروسافت قرارداد همکاری امضا کرد.
بعد از عرضه تلفن های همراه آیفون توسط شرکت اپل و تلفن هایی با سیستم عامل آندروید، سهم نوکیا از تلفن های همراه هوشمند کم شده است.
نوکیا
اعلام کرده است با این قرارداد از سیستم عامل ویندوز ساخت مایکروسافت در
تلفن های همراه خود استفاده خواهد کرد. این به این معنی است که نوکیا
استفاده از سیستم عامل خود را کاهش می دهد.
استفن الوپ، مدیر عامل
شرکت نوکیا پس از اعلام رسمی همکاری شرکتش با مایکروسافت گفت که در پی این
همکاری بخش "قابل توجهی" از نیروی کار کاهش خواهد یافت.
او گفت: " نوکیا پیش از هر چیز یک شرکت فنلاندی باقی خواهد ماند. فنلاند خانه ماست و خانه ما باقی خواهد ماند."
او همچنین اضافه کرد که کم کردن تعداد کارمندان در فنلاند و سراسر جهان اجتناب ناپذیر است.
ویندوز، انتخاب اول
او درباره همکاری نوکیا و مایکروسافت گفت: "جریان بازی از نبرد بین دستگاه ها به نبرد بین اکوسیستم ها تغییر مسیر داده است."
او اضافه کرد: " اکوسیستمی که با همکاری نوکیا و مایکروسافت ساخته شود در سراسر جهان بی رقیب خواهد بود."
استیو بالمر، مدیر عامل مایکروسافت هم در این مراسم حاضر بود و از اهمیت همکاری با نوکیا برای شرکت خود سخن گفت.
او گفت: "همکاری نوکیا و مایکروسافت باعث می شود نوآوری در ساخت نرم افزار، سخت افزار و خدمات بیشتر شود."
با
همکاری دو شرکت سیستم جستجوی "بینگ" که ساخت مایکروسافت است توسط نوکیا
استفاده می شود و مایکروسافت از سرویس نقشه نوکیا در خدمات خود استفاده
خواهد کرد.
به این ترتیب نوکیا دیگر از سیستم عامل ساخت خود در
تلفن های هوشمند استفاده نخواهد کرد. این سیستم عامل که سیمبیان نام دارد
در حال حاضر، در اکثر محصولات نوکیا استفاده می شود اما در آینده تنها در
تلفن های همراه معمولی نوکیا نصب خواهد شد. نوکیا پیش بینی می کند که در
آینده صد و پنجاه میلیون تلفن بیشتر با این سیستم عامل بفروشد.
در
حالی که آقای آلوپ می گوید که در آینده از ویندوز در تلفن های هوشمند
نوکیا استفاده خواهد شد اما این شرکت قصد ندارد از این سیستم عامل در
رایانه های تخت (تبلت) نوکیا استفاده کند.
آقای الوپ گفت: "این حق
برای ما محفوظ است تا در تبلت های خود از سیستم های عامل دیگر، از جمله
سیستم هایی که در داخل شرکت در حال ساخت است، استفاده کنیم."
آقای
الوپ همچنین اعلام کرد که نوکیا پیش از همکاری با مایکروسافت، کار با
سیستم عامل آندروید ساخت گوگل را هم در نظر گرفته بود: "ما مدتی اکوسیستم
ساخت گوگل را با همکارانمان در این شرکت بررسی کردیم، اما احساس کردیم که
با این سیستم نمی توانیم محصولاتمان را از رقبایمان متمایز کنیم."
در
این جلسه همچنین معلوم شد که گفتگو بین نوکیا و مایکروسافت از ماه نوامبر
گذشته آغاز شد و این نشان می دهد که دو شرکت با سرعت این همکاری را به
نتیجه رساندند.