
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، نشریه انگلیسی گاردین درگزارشی درباره دستاوردهای خارجی ایران نوشت: پیشرفتهای ایران موجب به صدا درآمدن زنگهای هشدار درعربستان سعودی وکشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس شده است، جایی که تهران از دوران گذشته تا کنون یک رقیب راهبردی برای آنها به حساب میآید و حتی امروزه نیز با ترس و بیمیلی گفته میشود که عملا کنترل چهارپایتخت عربی - شامل بغداد، دمشق، بیروت و اخیرا صنعا در یمن - را به دست گرفته است.
قدرت منطقهای ایران قطعا بهبود یافته است.نقش بارز ایران درنبرد علیه داعش درعراق، حفظ کنترلِ بشار اسد برسوریه با کمک متحدان لبنانی آن یعنی حزبالله و حمایت از حوثیها، تماما موجب ناراحتی سعودیها شده است. این در حالی است تظاهرات ضددولتی در کشور بحرین که نیز به گردن ایران انداخته شده است - هرچند ریشههای داخلی ناآرامی در این کشور در نظر گرفته نشده است.
دیپلماتها میگویند که در ریاض، ملک سلمان با کنار گذاشتن ذهنیتهای پیشین در مورد اخوانالمسلمین به دنبال ایجاد جبههای متحد برای مقابله با ایران است، هرچند ترجمان و تبدیل این سیاست به کنش و اجرا موضوع دیگری است. پیام عربستان سعودی و امارات متحده عربی این است که نتیجه مذاکرات هستهای هرچه که باشد، ایران به دنبال گسترش قدرت و نفوذ خود است. یک مقام ارشد کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس به گاردین گفت که "ایرانیها پیروزیهای عمدهای را کسب کردهاند ... اما نگرانی ما این است که موضوع هستهای به ابزاری برای سیاست خارجی آنها تبدیل شود."
ازسوی دیگر اسرائیل درنگرانی و هشدار موجود برای دولتهای عربی شریک است. بنیامین نتانیاهو طی سخنرانی خود در کنگره آمریکا ادعاهای مشابهی را مطرح کرد. به گفته یک کارشناس باسابقه امورعربستان: "سعودیها به دلایلی معتبری نگران شدهاند که ما در حال نزدیک شدن به نقطهای هستیم که در آن ایرانیها نقشآفرین اصلی خواهند بود، امری که ناشی از موضوع هستهای آنها و مسیری است که آمریکاییها در عراق عملا در کنار ایرانیها قرار گرفتهاند."
با این حال دولتهای عرب از بابت وعدههای جان کری، وزیر خارجه آمریکا این اطمینان را کسب نکردهاند که واشنگتن به دنبال یک "معامله بزرگ" با تهران نیست که از طریق کاهش تحریمهای اقتصادی به ایران اجازه دهد خاورمیانه را "بیثبات کند. سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان همزمان با عملیات نظامی عراقیها با حمایت ایران برای بازپسگیری تکریت از داعش، در مورد جاهطلبیهای "هژمونیک" تهران هشدار داد.
منبع: تسنیم

ساعت 11 از خانهشان در لواسان بیرون میآید و به دفتر کارش در تقاطع نیایش ولیعصر میرود، کافی است فوتبالی شروع شود تا روبهروی السیدی بر کاناپه بنشیند و فوتبال ببیند، مردی که سالهای پیش خیلیها برای تماشای پا به توپ شدنهایش نه روی کاناپه مینشستند و نه کنار مبل لم میدادند، او در میانه میدان بر توپ حکومت میکرد و مردم محکوم بودند روی سکوها بایستند و نام پدیدهای را فریاد بزنند که نامش پیکره حریفان را میلرزاند. دریبلهای درجا و ضربات ایستگاهی هافبک کوتاه قامت فوتبال ایران دلنواز بود و دوست داشتنی، نامی پرآوازه که سالها شعار سکوهای آزادی بود.
به دفتر کار علی پروین در تقاطع ولیعصر نیایش رفتیم تا بسیاری از خاطرات فوتبالی که با او برای خودش و مردم رقم خورده بود را زنده کنیم. از شماره "7" بگوید، و خانواده "10" نفرهاش، از بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران، یاد هم اتاقیهایش را زنده کند، درباره بازی با شیاطین سرخ و تکگلی که برای پرسپولیس در این بازی به ثمر رساند، بهترین و بدترین خاطره فوتبالیاش را بازگو کند، ماجرای ورودش به عرصه مربیگری را تعریف و از سیستم علیاصغری تمام قد دفاع کند، اینکه از او خواستگاری کردند تا پای سفره عقد بنشیند، از پسری بگوید که اجازه ندادند فوتبالیست شود، از برد و باخت مقابل حریف سنتی تا المپیک مونیخ و مونترال، اما در کنار تمامی اینها هرگز حاضر نشد کلامی از راز حذف تیم ملی از مقدماتی جام جهانی آمریکا در قطر بگوید و سرِّ محرمانهای را که مربوط به این رقابتها بود فاش کند. در ادامه گفتوگوی ما با هافبک بینظیر سالهای دور فوتبال ایران، باشگاه شاهین و پرسپولیس را میخوانید.
* شماره واحد و پلاک دفترتان "7" شده است، شما در مهرماه نیز به دنیا آمده اید، گویا سرنوشت شما با هفت گره خورده است.
نه! همه اینها اتفاقی بوده است. پلاک هفت، واحد هفت. ما که نمی توانیم پلاک سفارش دهیم. زمان ما کسی تولد نمیگرفت. کسی نمی دانست تولد چیست. این چیزها تازه مد شده است. من متولد سوم مهر 1325 هستم. من از بچگی که فوتبال را در محلات شروع کردم پیراهن شماره "7" را میپوشیدم و به ترتیب با گذراندن سلسله مراتب این شماره هفت بر تنم ماند. من از بچگی با شماره هفت بزرگ شدم و این شماره را دوست داشتم. پیراهن شماره هفت دقیقا همانند خانهای بود که من در آن زندگی کردم. من اصلا حساسیتی ندارم که کسی شماره هفت پرسپولیس را بر تن کند. می گویم هر کس که به پرسپولیس میآید باید این پیراهن را بپوشد. اصلا این مساله چیز مهمی نیست و این شماره و پیراهن ارث پدری من نیست و این موضوع فرقی نمیکند.
* از خانوادهتان بگویید چند نفر بودید. شغل پدرتان چه بود و چه شرایطی را پشت سر گذاشتید؟
پدر من کله پزی داشت و در همان بازار صاحب مغازه بود. همان مغازه اگر الان وجود داشت 200، 300 میلیارد تومان میارزید. 250 متر مغازه در چهار سو بزرگ بازار، خدا پدرم را بیامرزد. ما با کله پاچه شدیم بازیکن تیم ملی فوتبال ایران. پدرم و مادرم مخالف فوتبال کردن من بودند اما برادر بزرگم از من حمایت میکرد و دائما به من میگفت که فوتبال کنم. ما در مجموع هشت نفر بودیم و دو نفرمان هم ناتنی بود که 10 نفر میشدیم. خدا بیامرز پدرم دو زن گرفته بود. قبلا همه دو زن میگرفتند. یکی از برادرانم از بزرگترین جواهرسازان ایران است. او وضعش از من خیلی بهتر است و شاید 100 برابر من اوضاع مالیاش خوب باشد.
* چگونه شد که فوتبالیست شدید؟
من بچه بازار تهران و اهل کوچه غریبون هستم. 12، 13 ساله بودم که به سمت غیاثی رفتیم. آن زمان توپهای پلاستیکی تازه مد شده بود و ما در زمینهای خاکی که جالیزکاری بود صافکاری انجام دادیم و زمین فوتبال ساختیم. ما در همان زمینهای خاکی تیمی به نام عارف تشکیل دادیم و از یک بازی هفت نفره کار خود را آغاز کردیم. من از همان ابتدا کاپیتان این تیم شدم. خدا بیامرزد مادر "نصرت" ام را، من لباسهای تیم را به خانه میبردم و او آنها را هفته به هفته میشست. زمان گذشت و تیمها روز به روز بیشتر شدند و در حوالی آن تپه شنی حدود 50 زمین ساختند. هر کس در محل خود زمینی را صاف کرد و در آن به فوتبال کردن پرداخت. ما یک روز در حال تمرین بودیم که خدا بیامرز امیر آصفی و الهی هم آنجا بودند. آنها به من گفتند فردا به زمین شماره هشت که سر منطقه «بیسیم» قرار داشت بروم. گفتند که فردا تمرین تیم البرز و کیان است اما من نرفتم. نمی دانستم که او چه میگوید و تیم کیان و البرز چیست! هفته بعد خدا بیامرزد آقای الهی باز هم آمد و گفت چرا سر تمرین نیامدی؟ گفتم بیایم آنجا چه کار کنم؟ اصلا نمی دانستم که چه میگویند. خلاصه هفته بعد رفتم، به من گفتند که شورت ورزشی بپوشم، من هم گفتم که شورتی نیستم. گفتم من با همین لباس و با همین کفشها تمرین میکنم اگر میخواهید بمانم و اگر نمی خواهید هم بروم. خلاصه من یک جلسه تمرین کردم و به من گفتند که فردا باز هم بروم. به همین ترتیب روزهای بعد هم برای تمرین رفتم و زمان آنقدر گذشت که 15 ساله شدم و در نهایت مرا به تیم البرز که تیم دوم کیان بود بردند. شش ماهی آنجا بودم و در نهایت به تیم کیان رفتم. پس از آن نادر لطیفی که هم اکنون سرزنده و سرحال مانده است به در منزل ما آمد و گفت اگر میشود به تیم پیکان بیا. من باز هم گفتم که دیگر پیکان کجاست؟ گفتند تیمی درست شده که متعلق به ایران ناسیونال است. خلاصه به پیکان رفتم و پس از یک دوره بازی برای این تیم در لیگ باشگاههای تهران قهرمان شدیم. 10 15 روز که گذشت زمزمه منحل شدن تیم پیکان به گوش میرسید. این تیم قهرمان شده بود و برای چه قرار بود منحل شود؟ نمی دانستیم. آن زمان بچه بودیم و نمیدانستیم اصلا منحل چیست؟ تیم در نهایت منحل شد و گفتند که همه پرسپولیسیها به پیکان میآیند. ما هم گفتیم که خب بیایند. همایون بهزادی، حسین کلانی، کاشانی و سایرین بودند که همه به پیکان آمدند. من و خدا بیامرز حسین همیشه جوان و یک نفر دیگر را در تیم نگه داشتند. اما در نهایت پیکان پس از دو ماه منحل شد و همه ما در سال 47 به پرسپولیس رفتیم و از آن زمان نیز من در پرسپولیس بوده و هستم.
* شما در زمان فوتبال کردنتان با پرویز قلیچ خانی هم دوره بودید. خیلیها او را فوتبالیستی بینظیر می دانند که دیگر همانند او در ایران نخواهیم دید. نظر شما درباره او چیست؟
بله! ما هم دوره بودیم، او اواخر فوتبالش بود و من در ابتدای کار قرار داشتم. قلیچخانی هشت سالی از من بزرگتر بود. او نفر اول فوتبال این مملکت است. یادش بخیر یک تنه تیمهای شاهین و پرسپولیس را حریف بود. تمام تیمها از دست او عاجز بودند، ولی حیف شد.
* ویژگی بارز فوتبال او چه بود که به این میزان از او تمجید میشود؟
او از همه نظر در فوتبال کامل بود. با هر دو پا شوت می زد و قدرت شوت زنیاش بسیار بالا بود، علاوه بر این سرزنی بسیار قدرتمند و بیرقیب بود. قلیچخانی فوتبالیست عجیب و غریب و بی همتایی بود.
* خیلیها معتقدند که او بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران است. شما هم همین عقیده را دارید؟ حتی بعضیها شما دو نفر را با یکدیگر مقایسه میکنند و رقبای یکدیگر میدانند. حال که پرویز قلیچ خانی نیست شما فکر میکنید که از نظر فوتبالی او بهتر بود یا شما؟
من و همایون بهزادی خیلی بر سر این مسائل صحبت می کردیم و حتی دعوایمان میشد . همایون بهزادی به من میگفت که تو نفر اول فوتبال کشور هستی. من هم به او می گفتم که پرویز قلیچ خانی و همایون بهزادی نفرات اول فوتبال ایران هستند. همایون بهزادی هم فوتبالیست کمی نبود. او جزو سه فوتبالیست اول این مملکت بود. قدرت سرزنی بسیار بالایی داشت و دو پا بود. خیلی مهم است که یک فوتبالیست این ویژگیها را داشته باشد، اما من می گویم که پرویز قلیچ خانی بهترین فوتبالیست تاریخ این کشور است.
* شما پس از رفتن به پرسپولیس به تیم ملی جوانان نیز دعوت شدید. تصورش را می کردید که یک روز به پرسپولیس بروید و با این تیم در تاریخ فوتبال ایران ماندگار شوید؟
من از همان زمان که فوتبال را شروع کردم حتی فکرش را هم نمی کردم که چنین اتفاقی برایم بیافتد. در هر باشگاهی که بودم نفر اول بودم. هرگز دوست نداشتم مربی شوم، اما به این سمت و سو کشیده شدم و این اتفاق برایم به تدریج افتاد. فوتبالم را سلسله مراتبی پیش بردم و بدون هیچ گونه باند بازی به این جا رسیدم. بچه ای بودم که در محله دولاب و غیاثی رشد کردم و پله پله مراحل را پشت سر گذارندم. سه دوره در سالهای 51، 52 و 53 مرد سال شدم. زمانی که به من گفتند باید مربی شوی من دو روز با محمد مایلی کهن، دادگان و محمد پنجعلی دعوا کردم و گفتم که نمیتوانم. آنها اصرار میکردند که باید مربی شوم و من هم به تدریج به این سمت کششیده شدم.
* سال 49 برای شما خوش یمن بود،از دعوتتان به پرسپولیس و اولین گل ملی به پاکستان.
به یاد دارم که در این بازی 40 دقیقه بازی کردم. استاد نصیری، مربی بود و به من گفت که آماده شوم و گرم کنم. به زمین رفتم و یک گل به ثمر رساندم و پس از آن با ترکیه بازی داشتیم و از همان موقع در ترکیب تیم ملی فوتبال ایران قرار گرفتم.
* آن زمان آغاز اوجگیری شما در فوتبال ایران بود. جوانی که تا دیروز در کوچه و خیابان فوتبال بازی میکرد با شروع جوانی اتفاق بینظیری برایش افتاده بود و در کوچه و خیابان مردم از او صحبت میکردند. اصلا حدس می زدید که با چنین شرایطی در جوانی روبرو شوید؟
من آن زمان غرق شده بودم. سال 51 مرد سال شدم و یک پیکان به من دادند. آن زمان به من گفتند که اگر سال بعد هم مرد سال شوم یک تویوتا به من میدهند. زد و ما مرد سال شدیم. آن زمان یک تویوتا 60 هزار تومان ارزش داشت. گفتند دوست داری ماشین را بگیری یا یک چک 60 هزار تومانی؟ من گفتم که چک را به من بدهید. من همیشه به دنبال نقدیام (می خندد). خیلی پول بود.

* 60 هزار تومان را چه کار کردید؟
60 هزار تومان را خوردیم. نان خامهای، کله پاچه و سیرابی.
* درباره استقلال و بردها و باختهایتان به این تیم بگویید.
من همواره معتقد بودم و تاکید داشتم که پرسپولیس فقط باید به استقلال ببازد. همه تیمها خوب هستند و من نمی گویم که تیمهای به جز استقلال و پرسپولیس بد هستند اما آنها جرقهای عمل میکنند و یک سال خوباند و دو سال نه، اما این سرخآبیها همواره خوب هستند.
* خاطره خوبتان از اولین قهرمانی با تیم پرسپولیس چه بود؟
سال 49 بود که با پرسپولیس قهرمان شدیم. یک خواننده معروف را آوردند و برایمان خواند. یادش بخیر.
* از المپیک مونیخ و مونترال بگویید. فوتبال ایران 40 سال است که میدان المپیک را به چشم ندیده است درحالی که شما به سادگی المپیک میرفتید.
قبل از المپیک همه تیمها را بردیم و به المپیک صعود کردیم. اما در المپیک مونیخ دو بازی اولمان را با اختلاف دو و سه گل باختیم اما بازی سوم را مقابل برزیل پیروز شدیم. گل این بازی را نیز برای ایران محمود خوردبین به ثمر رساند. در المپیک مونترال نیز وقتی با روسیه بازی داشتیم در مقابل بزرگان فوتبال این کشور به رقابت پرداختیم. دو گل به ما زدند و فکر کردند که کار تمام شده است دو، سه تعویض انجام دادند و بازیکنان سرشناس خود را بیرون بردند تا خسته نشوند. ما هم حملههای علی اصغری را آغاز کردیم. دقیقه 80 یک گل زدیم و تا دقیقه 90 فشار آوردیم. یک تیرک هم در همین دقایق به روسیه زدیم و تمامی بازیکنان دو تیم روی خط دروازه آنها جمع شده بودند. نزدیک بود مساوی کنیم اما در نهایت دو بر یک این بازی را باختیم. کوبا را هم در بازی بعدی یک بر صفر پشت سر گذاشتیم اما مقابل لهستان سه بر دو باختیم. ما مونترال را نسبت به مونیخ خیلی جدیتر گرفته بودیم. در مونیخ به عنوان زنگ تفریح پا گذاشتیم اما مونترال را جدی گرفته بودیم و شرایط برای ما فرق میکرد.
* هم اتاقی شما در تیم ملی چه کسی بود؟
خدا بیامرزد ناصر حجازی را. من با او هم اتاقی بودم. صادقی، حسین کازرانی و چند تن دیگر از بچهها بیشتر به اتاق ما میآمدند. دور هم جمع می شدیم و یک تیم بودیم. تمام وقایع مرتبط با ناصرخان جلوی چشمم است. خدا رحمتش کند. هر وقت بهشت زهرا(س) می روم به مزار او سر می زنم. من هر هفته چهارشنبه به بهشت زهرا(س) می روم. ناصر دروازهبانی عجیب و غریب بود. یکی از حسنهای او این بود که بی خود شیرجه نمی رفت. اگر به طور مثال توپ دو متر از کنار دروازه او به بیرون میرفت هرگز شیرجه نمیزد. آنقدر دید خوبی داشت که بی جهت به سمت توپ حرکت نمیکرد.
* درباره بازیتان با منچستریونایتد و گلی که به این تیم زدید بگویید.
آنها به ایران آمدند و یک بازی مقابل ما انجام دادند که نتیجه بازی یک بر یک شد، یک بازی هم مقابل پاس انجام دادند که نمیدانم این بازی چند چند شد. اصلا نمی دانستم که آنها چه میگویند. گفتند که 500 هزار تومان به تو میدهیم تا به منچستریونایتد بیایی. گفتم که چه میگویید؟ من تیم محلهام را به هزار تا از این 500 هزار تومانیها عوض نمیکنم.
* از منچستریونایتد پیشنهاد داشتید و به این تیم نرفتید! چرا چنین پیشنهاد بینظیری را رد کردید؟
عقلمان نمیرسید. بعضی وقتها که به تیم ملی دعوت میشدم نمیرفتم، اصلا نمی دانستم که تیم ملی چیست، به قرآن! آن زمان یک مصاحبه با روزنامه انجام میدادیم تازه یک هفته بعد چاپ میشد. الان تا میگویی حالت چطور است زنگ میزنند و میگویند چنین صحبتهایی را مطرح کردهای.
* چه سالی از منچستریونایتد پیشنهاد داشتید؟
فکر کنم حدود سال 51 و در آن برههای بود که خیلی خوب بودم. من بین سالهای 50 تا 55 بینظیر بودم. همواره جزو نفرات اول و دوم بودم و تیممان نیز همواره قهرمان بود.
* از تیمهای دیگر هم پیشنهاد داشتید. تیمهای عربی هیچ وقت به دنبال شما نیامدند؟
من در دوران فوتبالیام همان یک پیشنهاد را از منچستریونایتد داشتم. زمانی که حشمت مهاجرانی به امارات رفت چند نفری از بازیکنان ایرانی به آنجا رفتند. حسن روشن، نظری و...
* درباره جام ملتهای آسیا و سه دوره قهرمانیتان با تیم ملی فوتبال ایران بگویید. کدام قهرمانی برای شما خاطره انگیزتر بود؟
همان دوره ای که به کویت یک گل کاشته زدم. یک گل مشابه همین را نیز در سوریه به تیم ملی سوریه زدم. این ها جزو خاطرات بسیار خوب دوران فوتبالم است. در جام جهانی نیز خاطرات بسیاری دارم که برایم لذت بخش است. آن زمان یک تیم از آسیا به جام جهانی می رفت و حس بینظیری بود. الان پنج تیم به جام جهانی میرود و تازه با هزار دردسر صعود میکنند. هزار اگر و اما وجود دارد و میگویند اگر این طوری شود و یا آن طوری شود اما آن زمان یک تیم بودیم و همه تیمها را شکست می دادیم.
* بهترین و بدترین خاطره دوران فوتبالیتان مربوط به چه زمانی است؟
زمانی که با تیم ملی در پکن قهرمان شدیم. قهرمانی در پرسپولیس جداست و قهرمانی در تیم ملی هم جدا از این مساله است. خدا قایقران را بیامرزد. چه تیمی داشتیم. کره جنوبی چه تیم خوبی داشت. تیم ما آماده بود. برعکس در قطر تیم خوبی نداشتیم اما در پکن تیم از همه نظر آماده بود. در قطر اشتباه خود من بود. میخواستم بچهها را بدوانم تا دوندگیشان بالا برود اما ناصر ابراهیمی نمیگذاشت. بچه ها یه خرده پا به سن گذاشته و چاق شده بودند. همین بود که رفتیم آنجا و حذف شدیم. در کنار قهرمانی در پکن که بهترین خاطره دوران فوتبالی من است حذف شدن در قطر نیز بدترین خاطره فوتبالیام بود. تیم به طور کلی ضعیف بود. از هر جا که توپ را ارسال میکردند به درون دروازه میرفت. همانجا به ناصر ابراهیمی گفتم که ما مرخصیم. تیمهایی مثل عراق بازیکنانشان ترکهای بودند اما بازیکنان ما با اضافه وزن پا به این رقابتها گذاشتند. تمرینات تیم تقسیم شده بود. اول قرار بود کماسی 20 دقیقه تیم را گرم کند و پس از آن ابراهیمی تا دقیقه 50 با تیم کار گروهی و تاکتیکی را انجام دهد، از آن زمان به بعد تیم در اختیار من بود تا هر برنامهای که دارم انجام دهم و تیم را بدوانم. کار من فقط دواندن تیم بود تا میآمدم کارم را انجام دهم بچهها غر میزدند. مهدی فنونیزاده، ابطحی، حسنزاده و ...نق میزدند و می گفتند که خسته شدیم. ناصر ابراهیمی هم می آمد می گفت علی آقا بس است. من هم به حرف او گوش کردم و همین به تیم لطمه زد. تیم ناآماده به رقابتها پا گذاشت و حذف شد.
* همواره تمامی بازیکنان تیم چه در دوره بازیکنی و چه در دوره مربیگری شما به صورت خاصی از شما حساب میبردند. علت این موضوع چه بود؟
از ما حساب نمیبردند ما با بازیکنان رفیق بودیم. ما این گونه تیم را نگه میداشتیم. این نبود که سایر بازیکنان از من بترسند یا بحث حساب بردن وجود داشته باشد. محمد مایلیکهن، دادگان، پنجعلی اینها همه شاگردان من هستند و ما دهها مسافرت با هم رفتهایم. با برخی از آنها در سفرهای تیم ملی همراه بودهایم و با برخی دیگر در پرسپولیس، بازیکنانی همچون مجتبی محرمی، کرمانی مقدم، عاشوری، نادر محمدخانی و...
به طور مثال در پکن 7 نفر از حراست تیم را همراهی میکردند. 8 تا از بازیکنانمان در آن زمان ممنوع الخروج بودند. زمانی که به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شدم، اولین کاری که کردم این بود که درخواست کردم این 8 نفر بخشیده شوند و بلافاصله صبح روز بعد آنها را بخشیدند. اعضای حراست در این سفر به من گفتند آیا این بازیکنان همانهایی هستند که ممنوعالخروج شده بودند؟ دیگر خودتان تصور کنید که آنها از نظر اخلاقی چقدر تغییر کرده بودند. آنها 180 درجه عوض شده بودند. زمانی که قهرمان شدیم، به آنها گفتم خوش آمدید؛ گفتم سه روز دیگر و راس چه ساعتی به محل تیم بازگردید. من هم دیگر آن سه روز آنها را ندیدم و رفتند که رفتند.
* چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتید به عرصه مربیگری پا بگذارید؟
سال 58 بود که پنجعلی، دادگان و مایلیکهن عنوان کردند که خدا بیامرز محراب شاهرخی نباید مربی شود. آنها دلایلی داشتند که شاهرخی مربی نشود. من گفتم که چه کار کنیم که حالا میگویید او نباشد؟ آن زمان بازیکن بودم و با آنها همبازی، فقط سابقه بیشتری داشتم. به این نتیجه رسیدیم که عسگرزاده را بیاوریم. به سراغ او رفتیم و او گفت که من دو تا محافظ میخواهم و چه میخواهم و چه نمیخواهم. در راه بازگشت بودیم که محمد مایلیکهن گفت علیآقا خودت سرمربی شو. خودت بشو بشو به گردن من افتاد و ما مربی تیم پرسپولیس شدیم، تا همین اواخر که دعواها بالا گرفته است، در پرسپولیس مربی بودیم. تیم آن زمان دست خودمان بود و هر کس را که دلمان میخواست میگذاشتیم. کسی به عنوان رییس در سازمان وجود نداشته که بخواهد تصمیمگیری کند.
* شرایط آن موقع که سازماندهی وجود نداشت بهتر بود یا این روزها که شاهد اتفاقات حاشیهای بسیاری در تیم هستیم؟
آن زمان پولی در کار نبود و همه چیز رفاقتی بود. عشق به پیراهن بود و هر کس میآمد برای پیراهن جان میداد اما متاسفانه هماکنون یک تیم زمانی در لیگ برتر قهرمان میشود و سال بعد به لیگ قهرمانان آسیا میرود میبینید که 8-7 تا از بازیکنان آن دیگر در تیم نیستند. این نشان میدهد که پول نسبت به پیراهن برای آنها ارزش بیشتری دارد. بعید میدانم حتی اگر پولی هم در کار بود، بازیکنان به آن تن میدادند، چرا که عشق به پیراهن حرف اول و آخر را میزد. از زمانی که فراهانی آمد زمزمههای حرفهای شدن فوتبال به گوش رسید. من فکر میکنم ما نیمه حرفهای هم نیستیم چه برسد به اینکه حرفهای باشیم.
* انتقادی که به رویه مربیگری شما وارد میکنند این است که از سیستم علیاصغری دفاع کردید و آن را در فوتبال ایران باب کردید و حتی این روزها نیز مدافع این روش هستید.
بگذارید این را به شما بگویم که حتی بارسلونا هم رفته رفته از جناحین سانتر میکند. تیم استقلال را ببینید. زمانی که 20 تا 25 دقیقه به پایان بازی مانده است، بلافاصله دو تا مدافع را به خط حمله میفرستد و هر توپی که در اختیار تیم قرار میگیرد، مستقیم آن را به درون محوطه جریمه حریف میفرستند. من از این شیوه نتیجه گرفتم. زمانی که شما نتیجه نگیرید، میتوانید انتقاد کنید اما وقتی که ما با همین شیوه از تیمها سه گل سه گل جلو میافتادیم چه ایرادی داشت که چنین کاری کنیم. زمانی که ما پرسپولیس را در اختیار داشتیم، سر زنانی همچون کلانی، همایون بهزادی و صفر ایرانپاک را در اختیار داشتیم. ما از دو طرف حدود 300 سانتر میکردیم. همین که سه تا از آنها را به درون گل میفرستادیم برای ما کافی بود. من هنوز هم معتقدم فوتبالمان در آن زمان بسیار عالی بود. شما هماکنون هم به تیمهای خارجی نگاه کنید. بلافاصله که عقب میافتند بلافاصله شروع میکنند به بلند ارسال کردن. من صد در صد مدافع این شیوه هستم.
* شما هیچ وقت علاقه نداشتید که به شیوههای تاکتیکی روی بیاورید و روشهای دیگری را امتحان کنید؟
شما وقتی از یک شیوه نتیجه میگیرید، چرا باید آن را عوض کنید و تاکتیک دیگری را در پیش گیرید؟ ما در پکن و بازی مقابل کره جنوبی، هیچ تعویضی انجام ندادیم و 120 دقیقه با همان بازیکنان کار را ادامه دادیم چرا که همه بچهها عالی بازی کردند. من زمانی میدیدم تیمم نتیجه میگیرد، برایم چه فرقی میکرد چه روشی باشد و از چه بازیکنانی استفاده کنم، ما قرار بود بازی را ببریم.
* پس از مقدماتی جام جهانی آمریکا در قطر شما از تیم ملی برکنار شدید. پیش از آغاز رقابتها عنوان کرده بودید که تیم با مشکلات عدیدهای روبهرو است. پس از آنکه شما را با پایان این رقابتها از تیم ملی کنار گذاشتند، گویا شما نامهربانیهایی را از جانب برخیها با خود دیدید.
اینها بماند. اینها گفتنی نیست. اینها مسائلی محرمانه است و نمیشود آنها را دنبال کرد. با این سوالها خودتان را گیر میاندازید.
* پس این شائبه که عنوان میکردند برخی میخواهند تیم ملی به جام جهانی نرود، درست است؟
(میخندد). حالا دیگر اینها بماند. بهتر است به سراغ سوال بعدی برویم.
* چه سالی ازدواج کردید؟ همسرتان را خودتان انتخاب کردید یا برایتان انتخاب کردند؟
اواخر سال 53 بود که ازدواج کردم. همسایهای داشتیم که با مادرم در این رابطه صحبت کرد. مادرم نیز اصرار داشت که من ازدواج کنم، دور و برم هم آن زمان به اندازه کافی شلوغ بود. در نهایت هم زن گرفتم.
* یعنی در واقع از شما خواستگاری کردند.
بله دیگر.
* به هر حال قیافهتان نیز خوب است.
بله، خوشگل بودم.
* از زندگیتان راضی هستید؟
بله، چرا راضی نباشم؟ خدا را شکر خیلی پولدار نیستیم ولی زندگی خوبی داریم.
* اما تصور عامه بر این است که شما شرایط مالی خوبی دارید.
ما به اندازه خودمان هستیم و بیشتر از این هم نمیخواهیم. حرص هم نمیزنیم.
* این روزها به چه شغلی مشغول هستید؟
من کار آزاد میکنم و بیشتر بساز و بفروش انجام میدهم. الان اوضاع خیلی خراب است. اگر این روزها ماشینی بخرید به مبلغ 150 میلیون تومان باید فردا 140 میلیون تومان آن را بفروشید. بهترین راه این است که افراد کاسب که فکر خوبی دارند از جیب بخورند. به خدا!
* اما یک روز پولتان تمام خواهد شد.
آنقدر داریم که تمام نشود. شش ماه از جیب بخورید بهتر از این است که ضرر بدهید. ضرر از روی ملک انسان را از این رو به آن رو میکند و اگر بخواهید سود هم کنید زندگی شما را از این رو به آن رو میکند و به فردی ثروتمند تبدیل میشوید. از یک طرف اگر ضرر کنید بدبخت می شوید و از طرف دیگر اگر سود کنید خوشبخت خواهید شد. ما قبلا ماشین میخریدیم 500 میلیون تومان و فردای آن روز با 100 میلیون تومان فایده آن را میفروختیم اما اگر امروز بخواهیم ماشین 500 میلیون تومانی بخریم فردا باید آن را 400 میلیون تومان بفروشیم. وضع خیلی خراب است، خیلی. خوش به حال شما که اداری هستید. ماهی یک میلیون تومان حقوق میگیرید و به آن عادت کردهاید، بس است دیگر! اما در کار آزاد مثلا در میدان شهدا مغازه دارید شب میخوابید و صبح بیدار میشوید و میبینید که یک پل روبروی مغازهتان ساختهاند و ملک دو میلیارد تومانی شما تبدیل به 100 میلیون تومان شده است و دائم باید به سر و کله خودتان بزنید. انشاءالله که کاسبیها بچرخد و چرخش ایجاد شود. یک زمانی وضعیت دلار خراب بود، اما چرخه خرید و فروش ماشین میچرخید یا بالعکس و یا این که خرید و فروش ملک و املاک خوب بود و چیز دیگری خراب بود. در هر حال یک مورد خوب بود و یک مورد بد، اما الان همه چیز با هم خراب است.
* بهترین شاگردتان چه در تیم ملی و چه در رده باشگاهی چه کسی بود؟
آنقدر شاگرد دارم که نمیدانم کدامشان را بگویم. من اصولا بازیکنان دریبل زن را خیلی دوست دارم. علی کریمی، ناصر محمدخانی و حمید درخشان اینها بازیکنانی بودند که دریبل زن بودند و چون خودم هم دریبل زن بودم آنها را خیلی دوست داشتم. مردم هم فوتبالیستهای دریبل زن را خیلی دوست دارند. مجتبی محرمی هم از بازیکنانی بود که او را دوست داشتم اما در کل تمامی شاگردانم را دوست دارم. به نظر من ناصر محمدخانی و علی کریمی تکنیکیترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران هستند. محمدخانی اعجوبهای بود.
* منزل خودتان کجاست؟
ما دهاتی هستیم و همه می دانند که در لواسان زندگی میکنیم.
* چرا محمد پسرتان آن گونه که باید نتوانست جایگزین خوبی برای پدرش باشد؟
او فوتبالیست خوبی میشد. تمام مایه های فوتبالی را داشت. هر جا که می رفت مربیان بالای سر او میرفتند و میخواستند عقده علی پروین را سر او خالی کنند. حساسیتی بین مربیان و حتی مردم نسبت به او ایجاد شده بود و دائم میگفتند پسر علی پروین است. در حالی که خوب هم بازی میکرد. او زمانی که این فشارها برایش ایجاد شد سال گذشته آمد و گفت که میخواهد به دنبال کاسبی برود. من از او پرسیدم چه کاسبی؟ گفت که میخواهد به کار تولید نان صنعتی بپردازد و شش ماه دوره آن را ببیند. من هم گفتم برو، ولی نمی دانستم که چیست. مدتی گذشت و محمد به من گفت که میخواهم تو را به جایی ببرم. گفتم کجا؟ مرا به محل کارخانهاش برد و کارخانهای را دیدم که خداوند انشاءالله قسمت شما هم بکند. ما این کارخانه را در همان جلسه دوم به صورت آماده خریدیم. الان شش و نیم صبح به کارخانه میرود و 8 یا 9 شب به خانه میآید و من هم خیلی راضی هستم. تا اسم فوتبال میآید پشت میکند و میگوید اصلا اسم فوتبال را نیاورید.
* چرا تا این میزان فوتبال زده شده است؟
او را فوتبال زده کردند. هر کاری که میکرد میگفتند پسر علی پروین است. او هم اکنون 26 سال دارد و در اوج دوران فوتبالیاش از نظر سنی به سر می برد، اما کاری کردند که این اتفاقها برایش افتاد.
* در برههای نیز میگفتند که سن شناسنامهای او کوچک شده است و شناسنامهاش را دست کاری کردهاند؟
واقعا نمیدانم این مسائل از کجا میآمد. حتی در یک بازی که مربوط به رده جوانان بود روی او اعتراض زدند که بی نتیجه ماند.
* خودتان نیز بر روی این حواشی بی تاثیر نبودید. پسر جوانتان ماشین آخرین مدل سوار میشد و این مسائل حساسیتهای زیادی را در جامعه ایجاد کرده بود.
آن روزی که محمد پروین پورشه سوار شد درست زمانی بود که تازه پورشه به ایران آمده بود. قیمت پورشه آن زمان 200 میلیون تومان بود. همین الان پورشه یک میلیارد تومان قیمت دارد. آن زمان محمد عشق به ماشین و مقداری هم پول داشت. خودش میرفت و ماشین میخرید و پس از این که دو، سه ماه از آن سواری میکشید، به سراغ مدل دیگری میرفت.
* همین مسائل که خودتان هم به آن اشراف دارید حساسیتهای زیادی ایجاد کرده بود و حواشی را به میزان زیادی افزایش داد.
چرا باید من سن محمد پروین را کوچک میکردم؟ این حرف ها را درآورده بودند.
* سفارش او را به مربی یا فرد خاصی کرده بودید تا در فوتبال از او حمایت کند؟
من به هیچ کس در این رابطه کوچکترین کلمهای نگفتهام. من باید میرفتم و شناسنامهاش را کوچک میکردم تا بتواند بازی کند؟ این حرفها یعنی چه؟
* علاوه بر پسرتان، داماتان نیز در برههای از زمان حواشی خاصی را ایجاد کرده بود. به ویژه بحث ترجمهای که در مقابل دوربین برای زوبل، مربی آن زمان پرسپولیس انجام داد.
من در آن بازی به دلیل باخت مقابل ملوان خیلی ناراحت بودم و به زوبل حرفهایی را زده بودم که او نمیتوانست این حرفها را منتقل کند. به همین دلیل این اتفاق افتاد.
* خیلیها معتقد بودند شما در تمرینات و یا در رختکن اخلاق خاص و یا تندی به هنگام باختن و ناراحتی داشتید. به همین دلیل به بازیکنان فحاشی میکردید و یا حرفهایی میزدید که سبب آزار آنها میشود.
من هیچ وقت به شاگردانم بی احترامی نکردم. اصلا نمیشود به بازیکنان بزرگ بی احترامی کرد. مگر می توانستی به مایلیکهن و دادگان حرف بدی بزنی؟ بزرگترین حرف بدی که من به آنها میزدیم این بود که خاک بر سرت که چنین تماشاچی برای دیدن فوتبالت میآید. شما حداقل به خاطر این تماشاگران و هواداران بازی کنید.
* به عنوان یک پیشکسوت درباره شکایت و شکایت بازی در فوتبال ایران که اخیرا هم خیلی باب شده است صحبت کنید؟ چنین اتفاقاتی را چگونه میبینید؟
شکایت اصلا یعنی چه؟ آخر این شکایت بازیها می دانید چیست؟ پایان شکایت آشتی است. دو بزرگتر در نهایت میآیند و با وساطت دیگران آشتی میکنند. پایان تمام شکایتهایی که در همین مدت اخیر اتفاق افتاده چه بوده است؟
* محمد مایلی کهن شاگرد شما بوده است، رفتار این روزهای او را تایید میکنید؟
من این که او هر چند یک بار با کسی دعوا میکند را دوست ندارم ، اما او خیلی بچه خوبی است. فرد بسیار سالمی است. من تمامی شاگردانم سالم هستند، اما آقاشیخ و محمد مایلی کهن از بقیه متمایزند. من به محمد دادگان آقاشیخ می گویم و از همان اول او را با همین نام صدا میزدم. تمامی شاگردانم خوب هستند اما این دو تا نمونهاند.
* اما محمد مایلی کهن گفته بود که دوستی با علی پروین جاده یک طرفه است.
از این صحبتها زیاد شده است. اگر قرار باشد جواب بدهیم که دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود.
* نظرتان نسبت به علی دایی و اتفاقاتی که در مورد او و مایلی کهن افتاد چیست؟
به هر حال دایی نیز شاگرد مایلی کهن است و باید کوتاه میآمد. اگر او در آن زمان نظرش را عوض میکرد، همه چیز حل میشد.
* در مقطع زمانی نیز علی دایی با شما به مشکل خورده بود.
من هیچ وقت جواب شاگردانم را نمیدهم. اگر اتفاقی هم آن زمان افتاد سوء تفاهمی بیش نبود.
* شما همانند بعضیها با این نظر موافقید که علی دایی نباید سرمربی میشد و باید به عنوان یک برند در فوتبال ایران یا رییس فدراسیون فوتبال و یا وزیر ورزش میشد؟
من با این نظر موافقم. او باید وزیر ورزش یا رییس فدراسیون فوتبال میشد. هم شخصیتش را داشت و هم سوادش را . اشتباهی بود که علی دایی انجام داد. هر چند که از نظر فنی نیز در عرصه مربیگری خوب بود.
* درباره عملکرد تیم پرسپولیس در فصل اخیر صحبت کنید. این تیم از ابتدای فصل با مشکلات عدیدهای روبرو بود و به هیچ وجه این روزها جایگاه خوبی در فوتبال ایران ندارد.
اجازه دهید یک چیز را خیلی صریح بگویم. تا زمانی که استقلال و پرسپولیس تحت پوشش وزارت ورزش و جوانان هستند این مشکلات ادامه خواهد داشت. هر زمانی که این دو تیم خصوصی شدند بدانید که تبدیل به تیمهای واقعی خواهند شد. در غیر این صورت همواره همین بساط پا برجاست.
* بهترین بازیکن خارجی که دوست داشته و دارید چه کسی است؟
مسی و مارادونا را خیلی دوست دارم. همین مسی را میبینید به گونهای دریبل می زند که آدم شاخ در میآورد. آنها قبل از بازی مدتها توسط تیم حریف آنالیز شدهاند اما در زمان بازی باز هم نمی توانید چنین بازیکنانی را کنترل کنید. مدافعان گردن کلفت دنیا را به راحتی پشت سر می گذارند و از آنها عبور میکنند.
* در مورد بازی شش تایی شهریور 52 هم برایمان بگویید. فکر میکنید باز هم چنین بازی در تاریخ فوتبال ایران شکل بگیرد؟
تیم تاج در آن بازی گیر افتاد. آنها گل اول را دریافت کردند و شیرازه تیمشان از هم پاشید. مسابقات آسیایی کشتی در سالن کناری ورزشگاه در حال انجام بود و تمامی تصویربرداران برای پوشش آن بازی به سالن مجاور رفته بودند، چرا که آن رقابتها از دیدار تاج و شاهین مهمتر بود و دوربینی در ورزشگاه قرار نداشت. شاید دیگر چنین اتفاقی در 100 سال آینده هم رخ ندهد. آنها تیمشان پس از دریافت گل اول به هم ریختند و پس از آن گلهای دوم، سوم و گلهای بعدی را دریافت کردند. ما هر ضربهای در آن بازی زدیم به درون دروازه رفت. فکر نمیکنم که دیگر چنین اتفاقی در فوتبال بیافتد.
* هیچ گاه از استقلال پیشنهادی داشتید و اصلا به این فکر افتادیدکه به استقلال بروید؟
زمانی که خدا بیامرز عبدُ به صفر ایران پاک سیلی زد، همه ما آنجا بودیم و همهمان آمدیم. استقلال آن زمان به دنبال من آمد. عبدُ سه، چهار روز به دنبال من آمد و ما را باز گرداند. من بودم، آشتیانی بود و بقیه بچهها.
* پیشنهاد خوبی از طرف استقلال به شما شده بود؟
آن زمان اصلا پولی بود که پیشنهاد خوبی در کار باشد. فکر کنم حدود دو هزار تا پنج هزار تومان بود.
* نخواستید به استقلال بروید؟
نه! من همان زمان که آمدم به این قضیه فکر کنم. عبدُ به دنبال من آمد و اصلا اجازه نداد که به این موضوع فکر کنم.
* به نظر شما بهترین مربی فوتبال ایران کیست؟
همه خوبند. میخواهید خودم را بگویم (میخندد). خودم که رکورد همه دنیا را شکستهام. نه بابا خیلیها خوبند.
* کلا انسان خوش بینیهستید. نه به دلالی و نه به تبانی در فوتبال ایران اعتقاد ندارید.
نه! نمی گویم که دلالی وجود ندارد. بله! دلالی در فوتبال ایران هست اما اعتقاد به این که زد و بند در فوتبال ایران وجود داشته باشد خیر. شاید هم من چون چنین کارهایی نکردهام به این مسائل اعتقادی ندارم. من هیچ وقت به خودم اجازه نمیدهم که درباره این مسائل حتی فکر کنم. به هر حال در فوتبال چنین مسایلی وجود دارد.
* یعنی فوتبال ایران پاک است؟
خیلی (میخندد). انتظار دارید چه بگویم. میخواهید با یک یا دو برنامهای که دست چند نفر را رو میکند جلوی ناپاکی فوتبال را بگیرید؟ اگر قرار است چیزی را درست کنیم باید همه دست به دست هم بدهیم و طی مدت زمانی به هدف خود برسیم. آیا با 10 یا 15 دقیقه حرف زدن در اینباره چیزی حل میشود؟

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر،علی اکبرصالحی رئیس سازمان انرژی اتمی ایران درخصوص مذاکرات هستهای گفت:بدون تردید هدف نهایی تمام دستاندرکاران مذاکرات هستهای حراست ازمصالح نظام و صیانت از منافع ملی است و با توجه به اینکه از نزدیک شاهد فعالیت شبانهروزی دوستان هستم، میتوانم شهادت بدهم که همه آنها برای رفع تحریمها و فشارهای ظالمانه تلاش میکنند.
وی با بیان اینکه هنوز جمعبندی نهایی درمورد تعهدات دو طرف صورت نگرفته است، افزود: درحال حاضرقالب دقیق و مدونی برای شمردن فهرست تعهداتمان ارائه نشده است، اما درمجموع طرف مقابل با بهانهجویی در پی تضعیف مؤلفههای تشکیل دهنده قدرت ملی ماست.
رئیس سازمان انرژی اتمی با تاکید براینکه همواره رفتار وعملکرد طرف مقابل را مورد راستیآزمایی قرارمیدهیم، یادآورشد: چنانچه نظام احساس کند که طرف مقابل در پی پیمانشکنی و تخلف ازتعهدات الزامآوراست، ما نیز واکنش متناسب با آن را در دستور کار قرار میدهیم و طرف مقابل به خوبی میداند که نظام تصمیمات مقتضی را اقتضا خواهد کرد.
صالحی درخصوص پروژه رآکتوراراک نیزگفت:براساس تدابیراتخاذ شده، رآکتورآب سنگین اراک با اعمال برخی تغییرات درقلب رآکتور، نوع سوخت و اعمال بازطراحی با هدف کاهش میزان پلوتونیوم قابل استحصال، همچنان آب سنگین باقی خواهد ماند و تغییر ماهیت و هویت نخواهد داد. نباید این نکته را فراموش کرد که موضع کشورهای غربی اصرار برتعطیلی آن بود،اما اکنون سطح مباحث به مرحله پذیرش این دستاورد برجسته رسیده است.
وی با اشاره به اینکه هنوزتوافق کامل و جامعی صورت نگرفته است، اظهارداشت: استراتژی بلندمدت ما دستیابی به اهداف کلانی است که مقام معظم رهبری ترسیم میکنند. اما دستیابی به اهداف کلان و بلندمدت نظام در حوزه فناوری هستهای منافی با اتخاذ تدابیر لازم جهت دفع هجمههای دشمن نیست. یکی از راهبردهای اصلی نظام گرفتار نیامدن در کمند جزیینگری است.
رئیس سازمان انرژی اتمی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه سرنوشت تاسیسات فردو چه میشود؟ یادآورشد: ما مصمم هستیم تا براساس رهنمودها و تدابیر بزرگان نظام و برپایه نیازهای فنی سازمان انرژی اتمی از این سایت بهرهبرداری کنیم. اما اینکه در آینده چگونه این تصمیمات اجرایی میشود به عوامل و شرایط گوناگون از جمله چارچوب و قالب توافق با طرف مقابل بستگی دارد.
صالحی درخصوص حضورش درجمع تیم مذاکره کننده هستهای گفت: به منظورتبیین دقیقترمباحث فنی وایجاد سازوکارمناسب برای دستیابی به یک توافق خوب، تصمیم نظام براین قرار گرفت که موضوعات فنی در سطح بالاتری مورد پیگیری قرار گیرد. با تبادل نظر صورت گرفته با مسئولان مذاکرات و اعلام آمادگی طرف مقابل برای حضور در مذاکرات در سطوح بالاتر، اینجانب نیز در جریان مذاکرات حضور یافتم.
وی ورود به مباحث فنی و سطوح بالاتر را راهگشا خواند که باعث رفع برخی ابهامات شده است وافزود:اینجانب قبلاً به موضوع رآکتورآب سنگین اراک و رفع ابهامات دراین زمینه اشاره کردم. درموارد دیگر با همین رویکرد تلاش میکنیم تا نشان دهیم که راه حل و فصل بسیاری از مسائل توجه به جزئیات و دقایق امورفنی و محدود نشدن در قالب مباحث سیاسی است.
منبع : فارس

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، در حالی که قیمت مرغ در اواسط هفته گذشته در سطح خردهفروشیها به قیمتی بین 6900 تا 7400 تومان رسیده بود، قیمت این محصول امروز در خردهفروشیها به 8 هزار تومان افزایش یافت.
* خودداری مرغداران از عرضه مرغ به بازار
مهدی یوسفخانی رئیس اتحادیه فروشندگان پرنده و ماهی تهران با بیان اینکه قیمت هر کیلو مرغ در خردهفروشیها به 7980 افزایش یافته، گفت: دلیل افزایش قیمت عدم عرضه مرغ توسط تولیدکنندگان به بازار است.
وی افزود: برخی تولیدکنندگان برای جبران خسارت چندین ماهه ناشی از پایین بودن قیمت مرغ در چند روز اخیر با هماهنگی یکدیگر مرغ را کشتار نمیکنند و در سالنهایشان نگهداری میکنند که به این ترتیب عرضه مرغ کم شده و این موضوع باعث افزایش قیمت این محصول در بازار شده است.
* هر کیلو مرغ در عمده فروشی 7500 تومان
محمد یوسفی رئیس هیئت مدیره انجمن پرورش دهندگان مرغ گوشتی کشور، گفت: قیمت مرغ گرم امروز در میادین میوه و ترهبار 6980 و در عمده فروشیهای میدان بهمن 7500 است.
وی افزود: همچنین قیمت هر کیلوگرم مرغ منجمد در میادین میوه ترهبار حدود 5700 تومان است.
رئیس هیئت مدیره انجمن پرورش دهندگان مرغ گوشتی کشور اظهار داشت: قیمت مرغ در میدان بهمن براساس عرضه و تقاضا تعیین میشود.
یوسفی بیان داشت: قیمت مرغ در سطح شهر و در مناطق مختلف ثابت نیست و نمیتوان به طور دقیق قیمت مشخصی را برای آن اعلام کرد.
منبع : فارس

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، عمار حکیم درحاشیه دیداربرت مک کورک، معاون وزیرامور خارجه آمریکا و استوارت جونز، سفیر این کشوردر بغداد، گفت:ارتش، نیروهای داوطلب مردمی و عشایر عراق از اموال و کرامت شهروندان محافظت می کنند و مناطق اشغال شده را از تروریست ها بازپس می گیرند. وی از آمریکا خواست موضع گیری آشکار و روشنی درباره پیروزی های این نیروها اتخاذ کند.
حکیم در پاسخ به این سوال مقام آمریکایی که چرا عراقی ها در عملیات آزادی صلاح الدین از نیروهای آمریکایی درخواست کمک نکردند، گفت: فرماندهی نیروهای مسلح عراق تشخیص داد که این نیروها آمادگی لازم برای انجام عملیات گسترده بازپس گیری شهرها و مناطق اشغال شده را دارند و لذا تصمیم گرفت این عملیات را صرفا عراقی ها انجام دهند و در این میان تنها نیاز به کمک مستشاری و اطلاعاتی بود. وی خاطر نشان کرد، این موضوع باید باعث خوشحالی آمریکایی ها شود.

حکیم افزود: شهروندان عراقی ساکن مناطق عملیاتی از حضور نیروهای شرکت کننده در عملیات آزادی صلاح الدین و التزام دقیق آن ها به دستورات مرجعیت ابراز خرسندی کردند. وی خاطر نشان کرد برخی تخلفات هم در این میان رخ می دهد که با توجه به نوع عملیات و پیچیدگی آن طبیعی است و نباید بر پایه آن ها موضع گیری های مشخصی صورت گیرد. در همین حال مک کورک پافشاری دولت آمریکا بر ادامه حمایت از دولت عراق را مورد تاکید قرار داد.
وی همچنین ازاهمیت نابودی کانون های تروریسم در مناطق عملیاتی سخن گفت و افزود: نباید به نابودی تروریست ها در یک منطقه جغرافیایی خاص اکتفا کرد و باید مانع نقل و انتقال ها و رفت و آمدهای آن ها به مناطق دیگر شد. عملیات نیروهای نظامی عراق برای بازپس گیری مناطق اشغال شده از تروریست های داعش در حالی ادامه دارد که ائتلاف آمریکایی نبرد با داعش، با حملات هوایی به مناطق پراکنده ای از استان های اشغال شده تا کنون شماری از تروریست ها را کشته یا زخمی کرده است.

نتایج تازه ترین گزارش ناپدیدشدن پرواز ام.اچ 370 خطوط هوایی مالزی نشان می دهد ناظر مرکز کنترل هوایی تا حدود چهار ساعت پس از خارج شدن این پرواز از رادار همچنان در خواب بوده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر،روزنامه نیواستریت تایمز روز جمعه نوشت: در یکی از مکالماتی که متن آن در گزارش ناپدید شدن پرواز ام.اچ 370 آمده است، کارمند کنترل ترافیک هوایی به یکی از مقامات خطوط هوایی مالزی گفته است او برای پاسخ به این سئوال که آخرین زمان تماس با هواپیما دقیقا چه زمانی بوده است، باید رئیس خود را از خواب بیدار کند.
لیو تیونگ لای، وزیر حمل و نقل مالزی این گزارش را بسیاری جدی دانسته و خواستار انجام تحقیق بیشتر پیرامون این موضوع شده است.
وزیر حمل و نقل مالزی اگر چه بیان کرد که این موضوع توسط این وزارتخانه به سرعت پیگیری می شود، اما از زمان تعیین صحت این موضوع خبری نداد.
در گزارش روز یکشنبه که به مناسبت سالگرد ناپدیدشدن این هواپیما منتشر شده بود، تاریخ انقضای باطری چراغ جعبه سیاه این پرواز واکنش زیادی در رسانه های این کشور به همراه داشت و اکنون موضوع خواب بودن ناظر کنترل ترافیک هوایی بحث دیگری است که تازگی دارد.
خواب بودن ناظر کنترل ترافیک هوایی در حالی مطرح می شود که در یک سال گذشته هرگز در رسانه ها به آن اشاره ای نشده بود. این موضوع می تواند صداقت نداشتن مقامات مالزیایی را که باعث انتقادهای گسترده ای شده است، بیشتر آشکار کند.
پرواز ام.اچ 370 خطوط هوایی مالزی با 239 سرنشین از جمله دو جوان ایرانی، هشتم مارچ سال گذشته میلادی (17 اسفند سال 92) در مسیر کوالالامپور به پکن ناپدید شد و تاکنون سرنوشت آن در روشن نشده است.
خواب بودن ناظر کنترل ترافیک هوایی در زمان ناپدیدشدن پرواز ام.اچ 370 مالزی در زمانی مطرح می شود که تصاویری از خواب دو مامور پلیس این کشور در هفته جاری و هنگام فعالیت روزانه و ماموریت، در رسانه های اجتماعی این کشور بازتاب داشته است.
به اشتراک گذاشتن عکس این دو افسر پلیس در شبکه های اجتماعی منجر به واکنش پلیس مالزی و جابجایی محل خدمت این دو مامور پلیس شد./باشگاه خبرنگاران

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر به نقل از العالم، حمایت سرسختانه از رژیم صهیونیستی فکر و ذکر دولتمردان آمریکایی را به خود مشغول کرده است به نحوی که جان کری وزیر خارجه این کشور در حاشیه کنفرانس حمایت مالی از مصر در "شرم الشیخ" دچار لغزش زبان شد و فوراً اشتباه خود را تصحیح کرد .
جان کری در جمع شخصیت های سیاسی و دیپلماتیک و سرمایه گذار گفت: " همه ما باید برای آینده اسرائیل تلاش کنیم " که سریعاً متوجه اشتباه خود شد و عذرخواهی کرد و افزود " برای آینده مصر ".
اشتباه جان کری باعث تمسخر و انتقاد شدید مصری ها از وی شده است، زیرا اشتباهش نشان داد که چقدر به فکر تأمین منافع و امنیت رژیم صهیونیستی است.
البته سفارت آمریکا در قاهره پایتخت مصر برای توجیه این مسأله ادعا کرد که اشتباه کری ناشی از خستگی بود زیرا سفر طولانی شبانه ، کم خوابی و مشارکت در کنفرانس در صبح زود باعث خستگی وی شده بود .
"لبنی عسل" خبرنگار شبکه تلویزیونی "الحیات" مصر گفت: آنچه در قلب است، به زبان می آید.
"عمرو ادیب" نیز اعلام کرد: کری همیشه می گوید "اسرائیل" و شبانه روز اعلام می کند که آمریکا پایبند به حمایت از این رژیم است .
"سامح عباس" کارشناس مصری درباره روابط آمریکا و رژیم صهیونیستی گفت: اشتباه جان کری به خوبی نشان داد که آمریکا همیشه حامی سرسخت اسرائیل بوده است زیرا روابط واشنگتن و تل آویو استراتژیک و تزلزل ناپذیر است .
سامح عباس افزود : جمله " حمایت از اسرائیل " به طور مداوم در آمریکا و مجامع بین المللی گفته می شود، به نحوی که این جمله از سخنان دولتمردان آمریکایی جدا نمی شود و همیشه به گوش می رسد.
عباس خاطرنشان کرد: آمریکا هیچ کمکی به مصر نخواهد کرد زیرا اگر می خواست کمکی بکند ، جان کری در کنفرانس شرم الشیخ به مساله تعلیق کمک های نظامی و اقتصادی آمریکا به مصر اشاره می کرد .
جان کری در کنفرانس شرم الشیخ اظهار داشت: مصر 25 درصد از جمعیت کشورهای عربی را تشکیل می دهد و کشورهای عربی بدون مصر نمی توانند کار بکنند و باراک اوباما رئیس جمهوری و مردم آمریکا به حمایت از مصر پایبند هستند.
کری افزود : آمریکا سال گذشته 300 میلیون دلار برای بهبود صنایع کوچک مصر و 50 میلیون دلار دیگر نیز برای رونق صادرات این کشور اعطا کرد.
کاربران شبکه های اجتماعی در مصر نیز اشتباه جان کری را به تمسخر گرفتند و عبارات مختلفی نوشتند؛ عبارات ذیل به عنوان نمونه ذکر می شود:
" حمایت کری از منافع اسرائیل در شرم الشیخ" ، "واقعیت گاه ناخواسته گفته می شود"، "کری اشتباه نکرد بلکه حقیقت را گفت"، "زبان فاش کننده اسرار است ".

یکشنبه 10 اسفندماه عملیات بزرگ آزادسازی استان صلاحالدین با حضور بیش از 27 هزار نفر ازنیروهای ارتش، نیروهای مقاومت مردمی(حشد شعبی) و برخی عشایر اهل سنت از جمله 65 عشیره صلاح الدین نظیر الجبور و با رمز «لبیک یا رسولالله» و با حضور «حیدر العبادی» نخستوزیر عراق در سامرا و فرمان وی آغاز شد.
طی دوهفته گذشته مناطق مهم و استراتژیکی در استان صلاح الدین همچون حمرین، بوعجیل، العلم و الدور آزاد و تکریت نیز به طور کامل تحت محاصره درآمده و بخشهایی از آن آزاد شده که پیشبینی میشود این روند تا چند روز آینده تکمیل و عملیات صلاحالدین با بازپسگیری تکریت از دست تروریستهای بعثی-تکفیری داعش تکمیل شود.
همزمان با عملیات تکریت، عملیاتی نیز در الانبار آغاز شد و نیروهای عراقی در الکرمه و رمادی در الانبار وارد میدان شدهاند.
عملیات صلاحالدین پس ازعملیاتهای آمرلی،جرفالصخر ومقدادیه، بزرگترین عملیات ارتش و نیروهای مردمی عراق است که ویژگیهای خاصی نسبت به سایرعملیاتها دارد که یکی از آنها عملیات درسرزمین بعثیهاست. جغرافیای این عملیات وسعتی بیش از 10هزار کیلومتر مربع را در بر گرفته است.
ازجمله خصوصیات مهم این عملیات، گستردگی جغرافیایی آن، هماهنگی نیروهای مردمی و ارتش درعملیات و بازپسگیری مناطق استراتژیک و نفتخیز اطراف تکریت مانند العلم و الدور، عدم هماهنگی با ائتلاف ضد داعشی و در واقع عدم اجازه ورود این نیروها به عملیات است.

این موضوع اهمیت زیادی در حال حاضر و آینده دارد که بخشهایی از آن به شرح زیر است:
1. ارتش عراق پس ازشوک اولیه ازحمله داعش واشغال بخشهایی از خاک خود توسط تروریستها دچار نوعی فروپاشی شد که کیان حاکمیتی این کشور را در معرض خطر جدی قرار داد و تروریستهای تکفیری-بعثی تا آنجا پیش رفتند که قصد اشغال بغداد و دایر کردن حکومت خود در این شهر را داشتند. اما پس از چند ماه و با روی کار آمدن دولت جدید و تغییر شرایط سیاسی در این کشور که طیفی از ناراضیان اهل سنت و کرد را مجاب کرد تا وارد جریان سیاسی و به تبع آن نقشآفرینی در اوضاع سیاسی، امنیتی و نظامی کنند، ارتش روند بازسازی و احیاء را در پیش گرفت و با کمک نیروهای مردمی که به فتوای آیتالله سیستانی به میدان آمده بودند، توانست در ابتدا مانع ادامه پیشروی آنها شده و سپس، عقبنشینی تروریستها را رقم بزند. این عملیات سنگ محک خوبی بود برای میزان آمادگی نیروهای نظامی عراق برای دفاع از کشورشان به شمار میرود.
2. با ارسال تجهیزات و تسلیحات سنگین ازسوی کشورهایی که وعده آن را داده بودند (البته بجز آمریکا) وهلیکوپترهای جنگی روسیه طی چند ماه اخیر، مشکل عمده ارتش عراق یعنی نبود تسلط هوایی بر تروریستها تا حدود زیادی برطرف شده بود و ارتش قصد داشت از این تسلیحات استفاده کند و بدون کمک هوایی خارجی تواناییهای جدید نیروی هوایی خود را بسنجد.
3. هرچند عملیات صلاحالدین بسیار بزرگ و درسطحی گسترده انجام گرفت، اما باید گفت که درمقایسه با عملیات موصل به عنوان یک مدل و الگو کاربرد خواهد داشت، زیرا تروریستها همه تمرکز و استحکامات خود را در موصل قرار دادهاند تا از آن به عنوان آخرین پایگاهشان در عراق دفاع کنند. آنها میدانند که تنها مرگ در انتظارشان است که بر همین مبنا با تمام توان خواهند جنگید. مقامات سیاسی و نظامی عراق قصد داشتند در این عملیات ضمن کسب برآورد دقیق از توانمندی نظامی خود، برای عملیات موصل برنامهریزی کنند و در صورت لزوم از کشورهایی که صلاح بدانند کمک بگیرند؛ بر این اساس از هیچ کشوری به طور رسمی برای حضور در عملیات دعوت به عمل نیامد.
همین موضوع باعث غافلگیری و حتی ناراحتی اولیه مقامات آمریکایی شد؛ زیرا آنها میدانستند در صورت پیروزی ارتش عراق در عملیات صلاحالدین برای عملیات سرنوشتساز موصل اجازهای به نقشآفرینی آنها داده نخواهد شد و همه سهم پیروزی از آن خود عراقیها خواهد بود.
4. حضورمستشاران ایرانی در کنار نیروهای نظامی ارتش دراین مرحله پررنگتر بود که این موضوع به نوبه خود علاوه بر کمک به نظامیان عراقی در پیروزی علمیات، پیامهای منطقهای و بینالمللی نیز داشت. برخی کشورهای همسایه که تمایلی به قدرت گرفتن دولتها در عراق پس از صدام ندارند، ترجیح دادند که گروههای تروریستی در این کشور مانند یک بیماری مزمن حضور داشته باشند تا دولتهایی بوجود آیند که دائماً درگیر گروههای تروریستی هستند و این سیاست با اهداف گستردهتر از سوی قدرتهای بینالمللی همچون آمریکا دنبال میشود که این عملیات آغازی خواهد شد بر از بین رفتن گروههای تروریستی عمده در عراق. برهمین اساس بود که نشریات آمریکایی همچون «دیلیبیست» اعلام کردند که آمریکا از حمله ارتش عراق به تکریت بدون هماهنگی با واشنگتن غافلگیر شد.
وباز بر همین مبنا بود که ژنرال «مارتین دمپسی» فرمانده ستاد مشترک ارتش ایالات متحده در اظهارنظری انفعالی در نشست کمیته نیروهای مسلح سنا، نقش ایران در همکاری با ارتش عراق در عملیات تکریت را مثبت خواند.
5. از بازتابهای پیروزی بزرگ نیروهای نظامی عراق در عملیات تکریت تلاش کشورهای مختلف برای ایفای نقشی حداقلی در عملیات موصل و به تبع آن، نقشآفرینی در آینده عراق است که با افزایش قدرت سیاسی در منطقه و قدرت نظامی برای سرکوب تروریستها در داخل، این کشور ثبات سیاسی و به دنبال آن شکوفایی اقتصادی را طی سالهای آینده تجربه خواهد کرد.13 اسفندماه و درست چند روز پس از عملیات تکریت که نشانههای پیروزی بدون حضور و دخالت قدرتهای منطقهای و بینالمللی علیه بزرگترین گروه تروریستی که دنیا تا به حال به خود دیده، وزیر دفاع ترکیه سفری 2 روزه به عراق داشت و در دیدار با مقامات سیاسی بغداد و اربیل تلاش کرد برای عملیات موصل سهمی را داشته باشد.دانلود
ارسال 2 محموله تسلیحات توسط هواپیماهای c130 برای دولت بغداد در کمک به پیشبرد عملیات تکریت و اظهارنظر داود اوغلو نخستزیر ترکیه در سفر «پرتغال» که «ما در موصل منافعی داشته و بر اساس آن به کمک دولت عراق خواهیم رفت»، نشان از آیندهنگری این کشور و تلاش برای کسب سهم از بازار عراق در سالهای آینده دارد.
با اتمام عملیات تکریت باید گفت که دولت عراق نسبت به کشورهای بازیگر و صاحب نفوذ در سرزمین خود، پس از سالها دست بالا را خواهد داشت و بغداد است که تصمیم میگیرد چه کسی را بازی دهد و به چه کسانی اجازه نقشآفرینی در سرزمینش را ندهد. و به طور حتم دوستان عراق که در این ایام نقش بارزی در حمایت از دولت و ملت این کشور را داشتند، حضوری چشمگیر در آینده آن خواهند داشت.
* علی حیدری

به گزارش «گروه ترجمه» پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، جان پریسکات می گوید «جنگ های صلیبی خونبار تونی بلر» عامل افراطی شدن جوانان (انگلیسی و اروپایی) با برنامه افراط گرایان اسلامی بوده است.
وی که در یک برنامه خیریه در «گینس بورو» سخن می گفت، درباره افزایش شمار جوانان انگلیسی که (برای جنگ در عراق و سوریه) به خاورمیانه سفر می کنند، ابراز نگرانی کرد.

جان پریسکات در فاصله سال های 1997 تا 2007 معاون نخست وزیر بود و روند فزاینده سفر جوانان به خاورمیانه به جنگ های صلیبی خونبار تونی بلر باز می گردد.
وی افزود: «قصد و برنامه تونی بلر برای حمله به هر جایی» زمینه ساز روکرد افراطی جوانان (در انگلیس و اروپا) شده است.
سخنرانی پریسکات 76 ساله با توجه به افزایش نگرانی ها درباره شمار دانش آموزان جوانی که برای جنگ با داعش به خاورمیانه می روند، صورت گرفته است.
وی افزود: من در جریان تصمیم گیری برای تهاجم به عراق در کنار تونی بلر بودم؛ ما اشتباه کردیم!
وی تصریح کرد: اکنون تونی بلر متاسفانه همچنان بر ایده هایش تاکید دارد.

پریسکات درباره رویکرد جنگ طلبانه انگلیس تحت نخست وزیری سابق بلر و پیامدهای آن برای خانوارهای انگلیسی گفت: هر بار تلویزیون را نگاه می کنیم خانوارهای آنها را می بینیم که نگران هستند، بچه هایشان کشته شده و به قتل رسیده اند و موشک ها به سمت همه این افراد شلیک شده است. اینها عللی بود که این افراد رو به افراط گرایی آوردند.
این خبر چند روز پس از آن منتشر می شود که اد میلیبند، رهبر جناح کارگر، اعلام کرد پریسکات به زودی به عنوان مشاور ویژه در حوزه تغییر آب و هوا به حزب کارگر می پیوندد.
برخی کارشناسان این سخنان پریسکات را اقدامی انتخاباتی می دانند.

گفتگو با دختر گلفروشی که این روزها در شبکه های اجتماعی پدیده شده است.
دختر گلفروش میدان تجریش. این همه چیزی بود که از پدیده این روزهای شبکه های اجتماعی و رسانه ها می دانستیم و البته چند عکس که از او منتشر شده بود. دختری که با ظاهری خاص توجهات را به خود جلب کرده بود.

همین باعث شد پیدایش کنیم و با زندگی و اهدافش آشنا شویم. در روز برفی تهران به میدان تجریش رفتیم تا پای صحبت هایش بنشینیم.
او با شغلش زندگی می کند و خوشحال کردن مردم را دوست دارد. خودش می گوید: «این روزها فکر می کنم ستاره ام.»
دختر گلفروش میدان تجریش واقعی است
خیلی ها می گفتند این عکس ها ساختگی است و برای نمایش گرفته شده است. بین میدان تجریش و میدان قدس اما تقریبا همه او را می شناسند. از چند نفر پرس و جو می کنم تا به مردی میانسال می رسم که یک بغل گل در دست دارد. او می گوید دختر گلفروش هنوز نیامده و شاید در این روز برفی اصلا نیاید. با اینحال تماس می گیرد و متوجه می شویم که او در راه است. بعد از چند دقیقه انتظار بالاخره از راه می رسد. با چهره ای بشاش، با همه کسبه احوالپرسی می کند و ژست عکاسی می گیرد.

خوش برخوردی، رمز موفقیت
«گل های رز هلندی دارم»، «تل های سوییسی دارم»... این جملات را می گوید و بغل گل به دست، پیاده رو را طی می کند. کم کم نظرها جلب می شود و مشتری ها به سمتش می آیند. بیشتر خانم ها هستنتد که برای خرید و گاهی صحبت کردن با گلفروش معروف این روزها پیشقدم می شوند.

نوروز نزدیک و بازار فروش گل ها و تل هایش خوب است. تقریبا به تعداد همان افراد که گل می خرند، مردمب رای عکس گرفتن علاقه نشان می دهند. همانطور که خودش می گوید نقطه قوتش خوش برخوردی با مردم است و در عوض رهگذران هم با تعریف هایشان تشویق اش می کنند. این روزها دختر گلفروش شغلش را بیشتر از همیشه دوست دارد.
فراز و نشیب های زندگی نکیسا
بعدازظهر که سرش کمی خلوت می شود برای مصاحبه می رویم. دوست ندارد زندگی شخصی اش جایی درز کند. نکیسا (نام هنری که برای خود انتخاب کرده است) دختری کُرد که در چالوس متولد شد و ادامه تحصیل داد، حاصل ازدواج یک مهندس عمران و یک مادر هنرمند است.

روی پای خود ایستادن را از مادرش یاد گرفت و خلاقیت را یکی از نزدیکانش به او آموخت. مادرش یک تعاونی هنرهای دستی را اداره می کرد و در نمایشگاه های بین المللی هم به عنوان کارآفرین نمونه معرفی شد.
کار کردن را از بچگی و زمانی که هنوز در رفاه بودند دوست داشت و در کنار مادرش کارهای هنری و دستی می کرد و می فروخت. فرزند وسط یک خانواده پنج نفره که در دوره راهنمایی به مدرسه نمونه دولتی می رفت. به دلیل دوری راه نتوانست تحصیلش را در این مدرسه ادامه دهد. رشته ریاضی فیزیک را در دبیرستان و ریاضی محض را در دانشگاه ادامه داد.
در این روزها بیشترین فعالیت را می کرد، از تدریس به سایر دانشجویان تا فعالیت هنری در تئاتر و مدلینگ. نکیسا گاهی گیتار می زند و سابقه بازی در سه فیلم سینمایی را دارد. یکی از نقاط عطف زندگی اش فرا می رسد، پدر فوت می کند و اعضای خانواده که سرپرست اصلی شان را از دست داده اند، دخل و خرج شان جور درنمی آید و نکیسا از روی اجبار دانشگاه را رها می کند و برای کمک به معاش خانواده اش به تهران می آید.

دختری تنها در شهری غریب که از صفحه آگهی های روزنامه کار پیدا می کند و در اتاقی ساکن می شود. زندگی اش به سختی می گذرد. گلفروشی را به پیشنهاد یکی از دوستانش از بهمن سال گذشته شروع می کند. در این حال دوستش هم به او پشت می کند تا نکیسا مجبور شود اجناسی که روی دستش مانده را با دستفروشی به پول تبدیل کند. کم کم کارش می گیرد تا جایی که این کار را به عنوان شغل خود انتخاب می کند.
بعداز مدتی با چرخ دستی گل ها را می فروشد تا اینکه مغازه دارها از رونق کارش ناراحت می شوند و شهرداری را به جانش می اندازند. بعد از چندین بار دعوا و مقاومت در مقابل ماموران شهرداری حالا خودش را طوری اثبات کرده که حتی کارکنان شهرداری و خانواده هایشان به مشتری ثابتش تبدیل شده اند.
در آرزوی فتح دنیا
علاقه دارد کهس بک خاص خود را داشته باشد و شایدتا به حال هم تا حدی موفق شده است. داستان از روزی شروع شد که اتفاقی یک تل می خرد و آن را روی سرش می گذارد. استقبال مشتریان از آن تل چنان زیاد بود که تصمیم گرفت خودش یاد بگیرد تل درست کند. از آن روز با این سبک و سیاق کارش را ادامه داده و مورد توجه قرار گرفته است.

شغلش را با همه سختی ها و نگاه های متفاوت دوست دارد. می گوید: «معجزه خدا بوده که اینطور خبرم در همه جا پخش شده و همه به من افتخار می کنند. آشنایانی دارم که با برخوردشان به من می فهماندند با کار من مشکل دارند اما بعد از این اتفاق محبت شان را به من نشان می دهند.»
از وابستگی به مردها خوشش نمی آید. فکر می کند باید خودش به آرزوهایش برسد. برای کشیدن گلیم خودش از آب به تنهایی، جنگیده و حتی مجبور شده خیلی از حقایق را پنهان کند.
می گوید: «خانم ها باید کار کنند و در جامعه حضور داشته باشند. استقلال مالی داشته باشند و کارآفرینی کنند.»
با وجود همه اذیت هایی که شده، در حال حاضر از وضعش راضی است و می خواهد از مردم، کسبه و ماموران سد معبر شهرداری که دیگر او را پذیرفته اند، تشکر کند. شاید دختر گلفروش میدان تجریش، نکیسا، روزی هنرمند جهانی شود. روزی در کشورهای مطرح جهان آثار خود را به نمایش بگذارد و به عنوان یک هنرمند مشهوئر وشود. آنطور که خودش می گوید: «می خوام دنیا رو فتح کنم؛ من انرژی این کار رو دارم.»
منبع : هفت صبح










پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- ترجمه: زری حسینزاده- نخستین باری که «کریستین برتلوت» تولد کودکی را تجربه کرد لحظات سزارین همسرش بود. همسرش در بخش اورژانس بیمارستان بستری شده و پزشکان برای نجات هر دوی آنها (زن و فرزندش) تلاش میکردند. در آن لحظات، برتلوت احساس میکرد در جهانی موازی و پر از گیجی و سردرگمی فروغلتیده.
![]()
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، او نوشته است: «در اتاق عمل، پدر و مادر آنچه را در سوی دیگر پرده حائل رخ میدهد نمیبینند. ما گوش میدادیم و منتظر بودیم و فقط تصور میکردیم. سپس تولدی شکل گرفت و این اولین باری بود که کودکمان را میدیدیم».
![]()
حدود یک هفته بعد، برتلوت به دیدار متخصص زنان بیمارستانی میرود که پسرش در آنجا به دنیا آمده بود. طی گفتوگویی دونفره، او از عشق خود به عکاسی سخن میگوید و ایدهای را مطرح میکند که حاکی از عکاسی در اتاق عمل از روند تولد نوزادان طی عمل سزارین است.
![]()
شش ماه بعد، طی گذر از فرایندی پیچیده، برتلوت ضمن گذراندن آموزشهایی مبنی بر چگونگی حضور و کار در اتاق عمل زایشگاه، مجوزهای لازم را به دست میآورد و شروع به عکاسی از روند زایمان و تولد کودکان میکند. حالا مادران مراجعه کننده به این بیمارستان، پس از خروج از زایشگاه، تصاویری از تولد فرزندانشان را نیز دریافت میکنند!
![]()
او که تاکنون تصاویری از ۴۰ تولد را به ثبت رسانده و در اختیار خانواده کودکان قرار داده است، اضافه میکند: «میدانم بینندگان ممکن است تصاویر را کمی خام بدانند و سخت به آن نگاه کنند اما تمرکز بر اولین ثانیههای شروع زندگی، دیدگاهشان را تغییر میدهد».
![]()