خواب شهید تهرانی‌مقدم درباره شهادتش

حمیدرضا مقدم‌فر گفت: شهید تهرانی‌مقدم پیش از این که به شهادت برسد خواب عجیبی دیده بود و از این که شهید می‌شود با اطلاع بود.

به گزارش مهر، همایش بسیجیان انتشارات سروش عصر امروز شنبه ۵ آذر با حضور سردار حمیدرضا مقدم‌فر معاون فرهنگی ـ اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مهدی فضائلی مدیرعامل انتشارات سروش و علی اصغر جعفری رئیس مرکز بسیج صدا و سیما در دفتر مرکزی انتشارات سروش برگزار شد.

مقدم‌فر در این برنامه گفت: بسیج را باید از دو منظر و زاویه نگاه کرد. معمولاً از یکی از این زوایا غفلت می‌شود. بسیجی بودن قبل از توجه به ساختار و شاکله بسیج، مورد اهمیت است. خیلی‌ها ممکن است عضو بسیج نباشند ولی از بیشتر از من بسیجی باشند. بسیج، امروز یک فرهنگ اخلاقی و مدل فکری است. این نوع تفکر است که بسیج را شکل می‌دهد، ولی از آن غفلت می‌شود.

وی افزود: بسیاری از توفیقات به سبب همین روحیه که در مردم وجود داشت، طی این سال‌ها حاصل شده است. جنبه دوم بسیج، موضوع ساختاری است که یک التزام است؛ یعنی جمعی از مردم بیایند و سازماندهی شده و محیای ماموریت شوند. هر دو نگرش مقدس و بابرکت است.

مدیرعامل سابق خبرگزاری فارس ادامه داد: مقام معظم رهبری در شعبان امسال گفتند اینکه گفته می‌شود ماموریت سپاه حفظ دستاوردهای نظام است، به این معنی نیست که اگر حمله‌ای شد، بسیج و سپاه از کشور دفاع کنند. بلکه ماموریت فراتر از این حرف‌هاست. ماموریت سپاه و بسیج پیش‌برندگی انقلاب است. این پیش‌برندگی هم نیاز به سازمان و سازماندهی دارد. امروز بسیج یک نهاد در کنار نهادهای دیگر نیست؛ بلکه عنصر پیش‌برنده کل انقلاب و نظام است. نمی‌توان نهادهای دیگر را در کنار سپاه و بسیج قرار داد. چون بسیج موتور انقلاب است.

مقدم‌فر گفت: بسیج هم از نظر فرهنگی در عمق جان و افکار مردم قرار دارد و هم سازمانی است که قدرت تهاجمی دارد. امروز بسیج باید هم در عرصه جنگ نرم دفاع کند و هم روحیه تهاجم داشته باشد. بسیج تولیدکننده نیروی نرم در نظام است. انقلابی‌های مصر و تونس هم به این نتیجه رسیدند که بعد از پیروزی‌شان بلافاصله نهاد و سازمانی مانند بسیج بسازند. به همین دلیل تماس گرفتند و به دنبال الگوگیری از بسیج بودند.

وی با اشاره به اینکه فرهنگ بسیجی‌، فرهنگ ایثار و از خودگذشتگی است، گفت: من و شهید حسن تهرانی مقدم از کودکی و نوجوانی با همدیگر بودیم. او از اول انقلاب تا زمانی که شهید شد، بسیجی بود. نه درجه در او تاثیر داشت، نه مسئولیت‌ها و پست‌ها. او یک بسیجی به تمام معنا بود. مقید به نماز اول وقت بود. این ویژگی همه بسیجی‌هاست. سال ۵۸ بود که با موتور از همین محله عبور می‌کردیم، صدای الله اکبر اذان را که شنید، سریع موتور را به کنار راه کشید که نماز بخوانیم. به او گفتم مسجد کمی جلوتر است. گفت: دیر می‌شود. همین‌جا روزنامه بیندازیم و نماز بخوانیم.

مقدم‌فر ادامه داد: ویژگی‌ دیگرش، تقید به قرائت زیارت عاشورا بود. افراد گمنامی مانند ایشان زیاد هستند که باید بعد از شهادتشان شناخته شوند. همان‌طور که رهبر انقلاب فرمودند، ایشان یک دانشمند بود. صدها دکترای فیزیک و شیمی زیر دستش کار می‌کردند. هنگامی که روی این پروژه ‌آخر کار می‌کرد، مدتی بود که می‌دانست قرار است این اتفاق بیفتد. به او الهام شده بود که این روزها رفتنی است.

معاون فرهنگی اجتماعی سپاه گفت: شب عید قربان خواب دیده بود که برای ما تعریفش کرد و گفت خواب دیدم که مرده‌ام و مرا داخل قبر گذاشته‌اند. ملائکه از من سئوال کردند برای نجات خود چه داری؟ گفتم هیچ ندارم. همین که این پاسخ را دادم، قبر تاریک‌تر و تنگ‌تر شد. جالب است که شهید تهرانی مقدم با آن همه سجایا می‌گوید، هیچ ندارم و مقام معظم رهبری هنگام حضور در منزلش ۴۵ دقیقه درباره امتیازهای او صحبت کردند. این شهید می‌گفت بعد از این واقعه گفتم صبر کنید من گاهی در مجالس امام حسین (ع) حاضر شدم و بر او گریه کرده‌ام. با گفتن این حرف قبرم روشن شد که تهرانی‌مقدم این تعبیر را به کار برد که داخل قبرم کاشی‌کاری شد.

وی افزود: امروز بسیجیان ما باید برای جنگ در عرصه سایبر خود را آماده کنند. اولویت امروز با ماهواره و بعد اینترنت است. امروز بناست فضای ذهنی مردم اشغال شود، اما با این حال باز عده‌ای از مسئولان با وجود تاکیدات رهبر انقلاب بر جنگ نرم و تهاجم فرهنگی، می‌گویند به تهاجم فرهنگی اعتقادی نداریم. در چنین روزهایی امید به بسیج است.

مقدم‌فر در پایان سخنانش گفت: به این هم اشاره کنم که امروز جمهوری اسلامی در بهترین وضعیت خود در ۳۲ سال اخیر قرار دارد.

تقدیر سپاه از اقدام ارزشمند فوتبالی ها



تقدیر سپاه از اقدام ارزشمند فوتبالی ها
سپاه نیوز: روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه ای از اقدام ارزشی سازمان لیگ برتر، باشگاه‌های پیروزی و استقلال و دیگر تیم‌های لیگ برتر در ادای احترام به سرلشکر شهید حسن تهرانی مقدم تقدیر کرد.
به گزارش سپاه نیوز؛ در بخشی از این اطلاعیه روابط عمومی سپاه آمده است: بی تردید ادای احترام به چهره‌های ماندگار و تاریخ ساز هرکشور خواهد توانست مسیر نسل‌های جوان و آینده جامعه را روشن و سربلندی و موفقیت آنان را تضمین کند.
این اطلاعیه افزوده است: جای بسی خرسندی و مباهات است که برغم برخی تلاش‌ها برای برجسته سازی ضعف‌ها و کاستی‌ها در بخش‌هایی از جامعه ورزش کشور، شاهد اقدامات ارزشی و قابل تحسین از سوی فدراسیون‌ها ، باشگاه‌ها، مربیان و ورزشکاران – مانند آنچه در هفته چهاردهم مسابقات فوتبال لیگ برتر اتفاق افتاد- هستیم و در میادین ورزشی پاکی‌ها، زیبایی‌ها و ارزش‌های اخلاقی مورد تکریم قرار می‌گیرد.
این اطلاعیه با تاکید بر نقش رسانه‌ها در برجسته‌سازی اقدامات فرهنگ ساز جامعه ورزشی کشور آورده است: انتظار است اصحاب رسانه با برجسته سازی اقدامات فرهنگ‌ساز در محیط ورزشی از جمله آنچه در جریان مسابقات فوتبال لیگ برتر و احترام به مقام شامخ شهدای غدیر- بویژه پارسای بی ادعا و ورزشکار مومن و متعهد سرلشکر تهرانی مقدم- پدید آمد بسترهای ظهور فراگیر این حرکت های سازنده و سرمشق در جامعه ورزشی را بیش از پیش فراهم آورند.
این اطلاعیه در پایان با آرزوی موفقیت و سربلندی جامعه ورزش کشور و تداوم و تبلور هرچه بیشتر مظاهر فرهنگی و نمادهای ارزشی و در شان انقلاب و ملت ایران در عرصه رقابت‌های ورزشی در سطح کشور تاکید کرده است: روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با تقدیر و سپاس از اقدام ورزشی و سمبلیک سازمان لیگ برتر فوتبال، مدیران ، مربیان و بازیکنان تیم‌های فوتبال پیروزی ، استقلال و دیگر تیم‌های لیگ برتر، که به تاسی از آموزه‌های دینی و شاخص‌های ورزش اخلاق‌محور، در احترام به مقام شهید و شهادت صورت پذیرفته است، این حرکت فرهنگی را نشانه قابلیت‌ها و ظرفیت‌های جامعه ورزش و همت بلند ورزشکاران میهن اسلامی برای تحکیم و توسعه ارزش‌ها‌ی اخلاقی و فضایل انسانی و نزدیکی هرچه بیشتر آنان با بزرگ پرچمدار مروت و جوانمردی ، علی ابن ابیطالب(ع) می‌داند.

پیدا و پنهان زندگی فرزند محسن رضایی

به گزارش عصرامروز پایگاه اطلاع رسانی محسن رضایی امروز در مطلبی با عنوان «پیدا و پنهان زندگی احمد رضایی» گزارشی از زندگی فرزند محسن رضایی منتسر کرده است.

در این مطلب آمده است:

در سال ۱۳۵۵ در حالی که پدر و مادرش به دلیل مبارزات انقلابی پدر علیه رژیم پهلوی، شدیداً تحت تعقیب سازمان امنیت شاه بوده و در مخفیگاه زندگی میکردند دیده به جهان گشود.

مردم ایران زمین خصوصاً مردمان خونگرم زاگرس نشین، به رسم دیرین خود آنگاه که فرزندی برایشان متولد میشود به ویژه اگر فرزند اول باشد، مجلس جشن و سروری بر پا میکنند و اقوام و فامیل و همسایگان به قدم مبارکی نورسیده میآیند.

تولد احمد رضایی اما حکایتی دیگر دارد. پدر و مادرش در سال ۱۳۵۵ مخفیانه از تهران به دزفول میروند. در دزفول تحت تعقیب قرار میگیرند و از آنجا به قم میروند. در قم نیز تنها پس از گذشت چند ماه شناسایی میشوند و ناگزیر به کاشان و سپس به اصفهان میروند که پس از مدتی مجدداً ناچار به بازگشت به دزفول میشوند. محسن رضایی از مادر احمد در چنان شرایطی که در انتظار تولد فرزند است میخواهد که با او همراهی نکند اما او نمی​پذیرد و چون خود را در مبارزات انقلابی همسرش سهیم میداند با او همراه میشود.

روزهای نزدیک به تولد احمد فرا میرسد و مادر او از اضطرار مخفیانه به خانه پدری محسن رضایی رفته و در آنجا به دور از شور و هیجانات مرسوم وضع حمل میکند و به گوش احمد اذان و اقامه میخواند. با این حال نیز ساواک متوجه حضور همسر محسن رضایی در خانه پدری وی میشود اما قبل از رسیدن مامورین ساواک، مادر با طفل شیرخواره​اش آنجا را ترک و به مخفیگاه نزد شوهرش برمیگردد.

دوران طفولیت احمد رضایی در همان شرایط سخت مبارزاتی پدرش سپری میشود تا در نتیجه مبارزات جوانمردانه جوانان مومن و پایداری مردم مسلمان ایران انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام راحل به پیروزی میرسد. پس از پیروزی انقلاب با توجه به نقش موثر پدرش در مبارزه با گروههای ضدانقلاب، دفاع مقدس و سپس فرماندهی سپاه پاسداران، دوران کودکی و نوجوانی احمد نیز مانند دوران طفولیتش متفاوت از همسن وسالانش رقم میخورد، به طوری که معمولا هرچندماه یکبار چشمان کودکانهاش چهره خسته پدر را به نظاره مینشیند.

در چنان شرایطی سنگینی بار اداره خانه بر دوش مادر است. احمد، برادر و سه خواهرش در جریان حضور کمرنگ پدر در کانون خانواده و تنها در سایه محبت مادرشان به مدرسه میروند. سختیهای زندگی هیچگاه بر زبان مادر احمد جاری نمیشود تا پدر احمد تمام توانش را روی جنگ و بیرون راندن متجاوزان از مرزهای کشورمان متمرکز نماید. احمد بارها گفته بود یکی از آرزوها​یش این بوده است که در دوران کودکی روزی دست در دست پدر به خیابان، پارک یا تفریح میرفت. آرزویی که البته هیچگاه برآورده نشد.

احمد بزرگ میشود، با معدل بالایی دوران متوسطه را سپری میکند، در دانشگاه تربیت معلم پذیرفته میشود. ولی پس از دو ترم به حوزه علمیه آیت الله مجتهدی رفته و مدتی هم در آنجا به تحصیل علوم حوزوی مشغول میشود. سپس به فکر ادامه تحصیل در خارج از کشور میافتد. تصمیم میگیرد که به این منظور به استرالیا و نزد داییهای مادرش عزیمت نماید. در این هنگام گروهی بر سر راهش قرار میگیرند و او را به ادامه تحصیل در امریکا تحریک میکنند.

خانوادهای که یکی از بستگانشان در سازمان فضایی امریکا (ناسا) مشغول به کار است به ایشان پیشنهاد رفتن به امریکا و ادامه تحصیل در آنجا را میدهند. احمد چنین امکانی را در امریکا ممکن ندانسته و پیشنهاد آنها را رد میکند. تا اینکه آنها پروفسوری از بستگان فردی که در ناسا شاغل بوده را به ایران دعوت میکنند و از طریق او به احمد قول ادامه تحصیل و شغل مناسب در امریکا میدهند و در نتیجه او را متقاعد به رفتن به امریکا مینمایند.

از آنجا که احمد میداند چنین اقدامی با مخالفت پدرش مواجه خواهد شد، موضوع را کتمان کرده و بدون اینکه چیزی به پدر یا سایر اعضای خانواده بگوید به امریکا میرود. چند ماه پس از سفر متوجه میشود که از تحصیل و شغل خبری نیست. لذا از آن خانواده فاصله میگیرد.

دو هفته بعد از طرف پلیس فدرال امریکا (F.B.I)احضار و تحت بازجویی قرار میگیرد. پلیس پس از انگشت​نگاری احمد به او میگوید که اطلاعات آنها حاکی از آن است که شما از سوی پدرت محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران برای اقدامات خرابکارانه به امریکا آمده ای.

درحین بازجویی نیز اطلاعات دقیقی درباره محل زندگی پدر و حتی مدرسه خواهرانش به او نشان میدهند و او را تحت فشار قرار میدهند سپس از او میخواهند که هر گاه از خانه خارج شد و به هر کجا که میرود باید به پلیس اطلاع دهد. شرایط سختی برای احمد رقم میخورد در بلاتکلیفی و ابهام قرار میگیرد. تا اینکه کسانی با او تماس گرفته و تنها راه نجاتش از بلاتکلیفی را مصاحبه علیه نظام جمهوری اسلامی با رسانه​های خارجی میدانند.

احمد نیز در آن شرایط طی یک ماه سه بار با رسانه​های خارجی مصاحبه مینماید و پس از آن نیز برای همیشه سکوت کرده و هیچگونه موضعی نمیگیرد.

حتی در جریان حوادث پس از انتخابات خرداد ۸۸ نیز با وجود مراجعات مکرر گروههای ضدانقلاب به احمد و تمایل آنها به موضعگیری ایشان علیه نظام جمهوری اسلامی، وی کوچکترین موضعی اتخاذ نکرده و دست رد به سینه آنها میزند.

لازم به ذکر است که در طول ۱۴ سال اقامت احمد در خارج از کشور و رفت و آمدش به ایران و سایر کشورها با هیچ گروه ضدانقلابی ارتباط برقرار نکرده بلکه همواره گروههای ضدانقلاب خصوصا منافقین مورد نفرت احمد بوده و آنها را قاتلین ملت ایران میدانست.

احمد برای امرار معاش و گذراندن زندگی مدتی در رستورانهای امریکا به عنوان کارگر و بعد از یک سال به دلیل دستمزد پایین کار در رستوران در یک شرکت مخابراتی مشغول به کار میشود. بعد از مدتی متوجه میشود که منافقین به اسم کمکهای انسانی و بشردوستانه، میلیونها دلار جمع آوری و برای پادگان اشرف و نیروهای نظامی خود هزینه میکنند لذا برای جلوگیری از این فریبکاری موضوع را با پلیس امریکا در میان میگذارد و بارها پیگیر موضوع میشود.

احمد نسبت به مردم بسیار مهربان بود. معتقد بود که نه تنها به انسانها که حتی به هیچ موجود زندهای نباید آزار رساند. شدیدا به نذورات معتقد بود. براساس اعداد مقدس نذر میکرد و نذورات خود را با کمک اطرافیان در مناطق جنوبی شهر بین نیازمندان و در مناسبتهای مختلف توزیع میکرد. انس احمد با قرآن مثال زدنی بود.

حتی در هنگام خواب قرآن را بالای سرش میگذاشت. بخش اعظمی از آیات قرآن را حفظ بود. در هر موضوعی که بحث میکرد به آیهای از قرآن کریم استناد میکرد. در طول عمر کوتاه خود سه بار به خانه خدا مشرف شد. در جریان یکی از سفرهایش به مکه آقای نجفی از مداحان قدیم تهران با احمد همسفر بود و نقل میکند در خانه خدا و مدینه آن قدر نماز امام زمان(عج) را به صورت مستمر میخواند که ما شگفت زده شدیم. وقتی احمد تازه دیپلم گرفته بود بارها نزد مرحوم آیت الله آقای بهاءالدینی عارف بزرگ در شهر قم میرفت.

روزی یک کیلو کیوی که تازه در بازار میوه و سبد خوراکی مردم قرار گرفته بود خریده بود پدرش از او میپرسد برای چه کسی خریدهای؟ میگوید برای آقای بهاءالدینی چون دکتر گفته کیوی برایش خوب است.

نقل میکنند روزی خانواده رضایی گوسفندی نذر کرده و توزیع میکردند فردی از دوستان از آنها میخواهد که یک ران از گوسفند را برای خودشان بردارند مادر احمد تعجب میکند چند شب بعد احمد نزد آیت الله بهاءالدینی بوده بدون اینکه سوالی مطرح کند آقای بهاءالدینی خطاب به احمد میگوید به مادرت بگو هر وقت نذر میکنید میتوانید به اندازه یک سهم برای خودتان بردارید. احمد معمولا پنجشنبه شبها پیش آیت الله بهاءالدینی میرفت و جمعه ها در منزل ایشان از میهمانان آیت الله پذیرایی میکرد یک روز احمد به اتفاق پدر؛ مادر و اعضای خانواده به دیدار آیت الله بهاءالدینی میروند آیت الله رو به جمع میکنند و میفرمایند احمد آقا با عشق به اینجا می​آیند و من برای او دعا میکنم انشاءالله عاقبت بخیر شوند.

لازم به ذکر است تا آن دیدار اعضای خانواده از ملاقاتهای منظم احمد با ایشان بیاطلاع بودند. طی دو سال اخیری که در ایران زندگی میکرد هر شب چهارشنبه به مسجد جمکران در قم میرفت و در آنجا به عبادت مشغول میشد.

امامزادهای به نام «روزبهان» در میان ارتفاعات سر به فلک کشیده زاگرس در اطراف شهرستان لالی در استان خوزستان واقع شده است. برای رسیدن به امامزاده باید بیش از سه ساعت پیاده روی کرد. احمد این اواخر به زیارت امامزاده روزبهان میرفت، شب را درآنجا بیتوته و عبادت میکرد.

احمد همیشه به ایرانی بودن خود افتخار می کرد، گرچه در این اواخر به منظور رعایت مسائل امنیتی گاهی از گذرنامه غیر ایرانی و اسم مستعار استفاده می کرد اما هرگز ملیت و تابعیت ایرانی خود را تغییر نداد و برای همیشه به عنوان یک ایرانی باقی ماند. لازم به ذکر است از احمد دو دختر به نام های دیانا و ریحانه هفت و سه ساله به یادگار مانده است.

سلمان رشدی آذری به هلاکت رسید

روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:

سلمان رشدی جمهوری آذربایجان، به قتل رسید.

"رافق تقی" که به دلیل اهانت به پیامبر اکرم در جمهوری آذربایجان به سلمان رشدی معروف بود، دیروز توسط یک فرد ناشناس به قتل رسید.

وی به دلیل اهانت‌های بی‌سابقه به حضرت رسول اکرم، مورد نفرت مردم جمهوری آذربایجان بود.

به همین دلیل، مردم آذربایجان از آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی درباره وی استفتاء کردند و ایشان در همان زمان این شخص را محکوم به اعدام دانستند.

دیروز، رافق تقی درحالی که از اتوبوس پیاده می‌شد توسط یک مرد ناشناس به قتل رسید.

فرمانده سپاه رودبار و ۳ شهروند دیگر در سامرا به شهادت رسیدند

مدیرکل بنیاد شهید گیلان گفت: بر اثر حادثه تروریستی در سامرا، فرمانده سپاه رودبار و ۳ نفر دیگر از شهروندان گیلانی به شهادت رسیدند.

نادر نصیری با اشاره به شهادت ۳ نفر از شهروندان گیلانی اظهار داشت: این حادثه تروریستی عصر روز گذشته به وقوع پیوست و ۳ نفر از گیلانی‌ها به شهادت رسیدند و ۷ نفر مجروح شدند.

وی افزود: هدایت درویشوند فرمانده سپاه ناحیه رودبار، سید محمد علی فلاح عباسی جوان ۱۳ ساله اهل رشت و فرزند سرهنگ پاسدار سید یوسفت فلاح عباسی و زهرا دقیقی همسر جانباز ۷۰ درصد محمد حسن حسن‌زاده اهل فومن در این حادثه تروریستی به شهادت رسیدند.

این مسئول با ذکر اسامی مجروحان حادثه تروریستی سامرا، اذعان داشت: از کاروان اعزامی گیلان، اسامه حبیب‌زاده‌فرد و نازنین بنی‌جعفری اهل آستارا، محمدحسن حسن‌زاده، هاجر طالقانی و علیرضا رضایی‌بخش اهل رشت، مجید مرهمی اهل فومن و حجت‌الاسلام حسن آقازاده روحانی کاروان و اهل قم از مجروحان این حادثه تروریستی هستند که در حال حاضر در بیمارستان بغداد بستری‌اند.

وی درباره زمان برگزاری مراسم تشییع پیکر شهیدان این حادثه خونین، ابراز داشت: در حال حاضر زمان آن مشخص نیست ولی مجروحان فردا به تهران اعزام می‌شوند.

هدایت درویشوند برادر شهبد پرویز درویشوند از مهر ماه سال ۸۸ به عنوان فرمانده سپاه ناحیه رودبار منصوب شده بود.

پایگاه اطلاع رسانی خاکی تر از خاک به نمایندگی از مردم لرستان شهادت این سه بزرگوار را به ملت ایران و خانواده های داغدارشان تبریک و تسلیت عرض نموده و از درگاه حق برای این شهدا علو درجات و برای مجروحین این حادثه تروریستی شفای عاجل مسئلت دارد .