قصابی که گوشتش گوشت مسلمانان است


به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ یک رسانه مصری عکسی را منتشر کرد که در آن، چند بودایی در جنوب شرق آسیا، سرگرم تقسیم گوشت قربانی هستند با این توضیح که، قربانی آنها یک انسان است. انسانی که نه بخاطر کمبود گوشت، بلکه فقط به علت مسلمان بودن، ذبح شده است.

روزنامه مصری "جریدة الیوم" ادعا کرد که در این عکس چند بودایی افراطی در میانمار یک شهروند مسلمان را ذبح و سپس سلاخی می کنند.

ایت روزنامه ادامه داد: آنها از ناچاری و برای تامین پروتئین مورد نیاز بدن خود، این انسان را ذبح نکرده اند. آنها به یکی از اصولی ترین دستورات آئین خود عمل می کنند.

خبرگزاری ابنا صحت این ادعا را تأیید نمی کند.

سکوت مرگبار مجامع جهانی و کشورهای غربی موجب شده تا مسلمانان میانمار ضمن زندگی در بدترین وضعیت ممکن، قربانی نسل کشی و خشونت های قومی و مذهبی در این کشور شوند.

گفتنی است تا کنون آمار رسمی در مورد تعداد دقیق کشته‌های نسل‌کشی مسلمانان میانمار وجود ندارد و بر اساس آمار غیر رسمی در حوادث اخیر 170 نفر کشته شده، 7 هزار نفر زخمی شده و 40 هزار فعال مسلمان دستگیر و روانه زندان شده‌اند.

جنین‌های‌بی‌سردر زباله‌دان‌های‌ وهابی‌ها

 صراط:اخیراً در شبکه‌های اجتماعی تصاویر و خبرهایی منتشر می‌شود که حاکی از آن است که زنانی که فریب دروغ‌های مفتی‌های وهابی را خورده و به جهاد نکاح(!) در سوریه رفته‌اند و هر روز به همبستری یکی از تروریست‌ها برای شهوت‌رانی درمی‌آیند نوزادانی به وجود آمده‌اند که به محض زایمان مادران‌شان دفن می شوند و یا بدون هیچ مسؤولیتی در میان خرابه‌ای رها می‌شوند تا بمیرند.
این نوزادان که حاصل ازدواج‌های زنان فریب‌خورده با تروریست‌های سوریه هستند اصلاً مشخص نیست متعلق به چه کسی است چون این زنان که برای جهاد نکاح به سوریه رفته‌اند روزانه توسط تروریست‌ها مورد سوءاستفاده جنسی قرار می‌گیرند و موازین شرع را رعایت نمی‌کنند و فقط برای هوس‌رانی تروریست‌ها آماده هر کاری هستند و خودشان را با کمترین بها در اختیار تروریست‌ها قرار می‌دهند.

این نوزادها که حاصل ازدواج‌های زنان بی‌بند و بار و و مردان شهوت‌ران هستند پس از چند روز که شکل گرفته‌اند سقط می‌شوند و همچون تکه‌گوشتی در خرابه‌های سوریه رها می‌شوند تا غذای حیوانات درنده شوند.

بر اساس گزارش‌های دریافتی و تصاویر منتشرشده هر روز در نقاط مختلف سوریه که تحت سلطه تروریست‌هاست نوزادهایی بسیار کوچک رها شده‌اند که این صحنه‌ها بسیار تکان‌دهنده است اما تروریست‌ها هیچ توجهی به این مسائل ندارند و همچنان به شهوت‌رانی خود ادامه می‌دهند.

گزارش‌های منتشرشده از سوی حامیان حقوق بشر در سوریه در شبکه‌های اجتماعی، آن قدر این مسائل را هولناک گزارش داده‌اند که نمی‌توان آنها را وصف کرد.

برخی تروریست‌های سوریه که هیچ محدوده و قانونی را برای خود قائل نیستند وقتی متوجه حامله‌بودن زنی که به همبستری آنها درآمده است، می‌شوند به طریقی ضد بشری جنین شکل‌گرفته را از رحم زن خارج می‌کنند و سر می‌بُرند که تصاویر این اقدامات ضد انسانی آنها در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده و قابل مشاهده است.

عکسی دیده نشده از جوانی‌های غرضی

سیدمحمد غرضی کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سنین جوانی وارد مبارزات انقلابی شد. وی سابقه دستگیری و زندان در رژیم طاغوت و همراهی با امام در نجف و فرانسه را دارد. غرضی همچنین در کارنامه خود سابقه استانداری خوزستان و کردستان، وزارت نفت و وزارت پست را دارد.

 

چرا مقام معظم رهبری محافظان خود را توبیخ کردند؟

سرویس فرهنگی تعامل- یکی از محافظان مقام معظم رهبری نقل می کنند که: افتخارمان این است که در استان تهران، خانوادة دو شهید به بالا نداریم که آقا خانه‌شان نرفته باشد. تقریباً محله و خیابان اصلی در شهر تهران نداریم که ایشان نیامده باشند و بلد نباشند. تک‌تک این محله‌های خود شما را من حداقل می‌دانم ما خانواده شهید سه شهید و دو شهید نداریم که ایشان نیامده باشند.

حدود شش، هفت سال بعضی روزهای شیفت کاری‌ام، مسئول تنظیم ملاقات خانوادة معظم شهدا من بودم. به‌همین‌خاطر می‌دانم شرایط و وضعیت چگونه بود. دیدارهای خانواده شهدا، باصفاترین، باحال‌ترین لذتی که آدم می‌خواهد ببرد را دارد.

بعضی‌هایش خیلی سوزناک است. یک خانواده شهید می‌روی فقط یک فرزند داشتند که آن هم شهید شده است. خیلی سخت است برای یک پدر و مادر که یک بچه بزرگ کرده باشند، آن بچه‌شان را هم در راه خدا داده باشند. هرچند آن‌ها با افتخار می‌گویند، ولی ما که می‌نشینیم نگاه می‌کنیم، آن خستگی را احساس می‌کنیم.

بعضی از خانواده شهدا با تقدیم چند شهید روحیة عجیبی دارند. به طور مثال خانواده شهید «خرسند»، در نازی‌آباد. خانوادة خرسند چهار تا شهید داده است؛ پدر خانواده، دو فرزند خانواده و داماد خانواده. مادر این شهیدان این‌قدر قدرتمند، باصلابت و بانجابت با آقا صحبت می‌کرد که یکی دو بار آقا گریه کرد.

این فقط اختصاص به شهیدان شیعه ندارد. همة آدم‌هایی که در راه خدا در کشور ما از ادیان مختلف کشته شدند. چه شیعه، چه سنی، چه مسیحی و...

صبح روز کریسمس یعنی عید پاک ارامنه، آقا فرمودند خانة چند ارمنی و عاشوری اگر برویم خوب است. ما آدرسی از ارامنه نداشتیم. سری به کلیساهای‌شان زدیم که آن‌ها از ما بی‌خبرتر بودند. رفتیم بنیاد شهید، دیدیم خیلی اطلاعات ندارند.

کمی اطلاعات خانوادة شهدا را از بنیاد شهید، مقداری از کلیساها و یک سری هم توی محله‌ها پیدا کردیم و با این دیدگاه رفتیم. صبح رفتیم گشتیم توی محلة مجیدیه شمالی، دو سه تا خانواده پیدا کردیم. در خانواده‌ها را زدیم و با آن‌ها صحبت کردیم. توی خانواده مسلمان‌ها ما می‌رویم سلام می‌کنیم و می‌گوییم از هیئت آمدیم از بسیج، پایگاه ابوذر، بالاخره یک چیزی می‌گوییم و کارتی نشان می‌دهیم. بین ارمنی‌ها بگوییم که از بسیج آمدیم که بالاخره فرهنگش... بگوییم

از دادستانی آمدیم که باید دربروند. کارت صداوسیما نشان دادیم و گفتیم از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران هستیم. امشب شب کریسمس که شب پاک شماهاست می‌خواهیم فیلمی از شماها بگیریم و روی آنتن بفرستیم.

برای نماز مغرب‌وعشا با یک تیم حفاظتی وارد مجیدیه شدیم. گفتیم اسکورت که حرکت کرد به ما ابلاغ می‌کنند، می‌رویم سر کارمان دیگر. اسکورت هم به هوای این‌که ما توی منطقه هستیم با بی‌سیم زیاد صحبت نکنند که مسیر لو نرود، روی شبکه بالاخره پخش می‌شود دیگر. چیزی نگفتند. یک آن مرکز من را صدا کرد با بی‌سیم گفتم به گوشم.

موردمان را گفت که شخصیت سر پل سیدخندان است. سر پل سیدخندان تا مجیدیه کم‌تر از سه چهار دقیقه راه است. من سریع از ماشین پیاده شدم. در خانه را زدم. خانمی از گل بهتر آمد دم در، در را باز کرد. ما با یاالله یاالله خواستیم وارد شویم، دیدیم نمی‌فهمد که. بالاخره وارد شدیم. چون کار باید می‌کردیم. گفتیم نودال و اَمپِکس و چیزایی که شنیده بودیم، کارگردان و این‌ها بروند تو.

کارگردان رفت پشت‌بام پست بدهد، اَمپِکس رفت توی زیرزمین پست بدهد، آن رفت توی حیاط پست بدهد. پست بودند دیگر حالا. فیلممان بود. یک ذره که نزدیک شد، بی‌سیم اعلام کرد که ما سر مجیدیه هستیم. من هم با فاصله‌ای که بود به این خانم چون احیا بشود، این‌جوری جلوی آقا نیاید، گفتم: ببخشید! الآن مقام معظم رهبری دارند مشرف می‌شوند منزل شما.

گفت: قدم روی چشم، تشریف بیاورد. گفتید کی؟

من اسم حضرت آقا را گفتم. ـ داستان بازرگان و طوطی را شنیده‌اید ـ‌، تا اسم آقا را گفتم افتاد وسط زمین و غش کرد. فکر کردیم چه کنیم داستان را؟ داد بیداد کردیم، دو تا دختر از پله آمدند پایین. یاالله یاالله گفتیم و بهشان گفتیم که مادرتان را فعلاً جمع کنید. مادر را بردند توی آشپزخانه.


دخترها گفتند: چه شد؟

گفتم: ببخشید! ما همان صداوسیمای صبح هستیم که آمده بودیم. ولی الآن فهیمدیم که مقام معظم رهبری می‌آیند منزلتان، به مادرتان گفتیم غش کرد. فکری کنید.


تا اجازه نگرفت وارد خانه نشد

این‌ها شروع کردند مادر خودشان را به حال آوردند. فشارشان افتاده بود، آب قند آوردند. بی‌سیم اعلام کرد که آقا پشت در است. من دویدم در خانه را باز کردم.

نگهبانی هم که باید کنار در می‌ایستاد، رفت دم در. کارهای حفاظتی‌مان را انجام دادیم. آقا از ماشین پیاده شد تا وارد خانه بشود. آمد توی در خانه نگاه کرد و گفت: سلام علیکم.

گفتم: بفرمایید.

گفت شما؟

نه این‌که ما را نمی‌شناخت، گفتند، تو چه کاره‌ای یعنی؟ گفتیم: صاحب‌خانه غش کرده.


گفت: کس دیگری نیست؟

یاد آن افتادیم که دو تا دخترها هم می‌توانند به آقا بگویند بفرمایید. گفتیم

آقا شما بفرمایید داخل.

گفت: من بدون اذن صاحب‌خانه به داخل نمی‌آیم.

معنی و مفهوم حفاظت، خودش را این‌جا از دست نمی‌دهد. مهم‌تر از حفاظت این است.

بدون اذن وارد خانه کسی نمی‌شود. رهبر نظام است باشد، ارمنی است باشد، ضدحفاظت‌ترین شکل ممکن این است که مقام معظم رهبری توی خیابان اصلی توی چهارراه، با لباس روحانیت با آن عظمت رهبری خودشان بایستند، همة مردم هم ایشان را ببینند و ایشان بدون اذن وارد خانه کسی نشوند.


من دویدم رفتم توی آشپزخانه. به یکی از این دخترها گفتم آقا دم در است بیایید تعارف کنید بیایند داخل.


لباس مناسبی تنشان نبود. گفتند: پس ما لباسمان را عوض کنیم.


به آقا گفتیم: که رفته‌اند لباس مناسب بپوشند، شما بفرمایید داخل.


گفتند: نه می‌ایستم تا بیایند.


چند دقیقه‌ای دم در ایستادند. ما هم سعی کردیم بچه‌هایی که قد بلند دارند را بیاوریم، مثل نردبان دور ایشان بچینیم که ایشان پیدا نباشد. راه دیگری نداشتیم. چند دقیقه معطل شدیم. چون دانشجو بودند لباس دانشجویی مناسب داشتند.

یکی از دخترها، دوید و آقا را دعوت کرد و آقا رفتند داخل اتاق. این خانم پیش آقا رفت و خوش‌آمد گفت. بعد گفت که مادرمان توی این اتاق است، الآن خدمت می‌رسیم.


رفتند بیرون. آقا من را صدا کرد گفت این‌ها پدر ندارند؟


گفتم: نمی‌دانم. چون صبح نپرسیده بودم.


گفت بزرگ‌تر ندارند؟ برادر ندارند؟


رفتیم آن اتاق پشتی. گفتم: ببخشید، پدرتان؟


گفتند، مرده.


گفتیم، برادر؟


گفتند، یکی داشتیم شهید شده.


گفتیم، بزرگتری، کسی؟


گفتند، عموی ما در خانة بغلی می‌نشیند.


فکر کردیم بهترین کار این است که عمو را بیاوریم بیرون. حالا چه کلکی بزنیم عمو را از خانه بیرون بیاوریم؟ با این هیبت و این تیپ و قدوقواره، همه دو متر درازی و لباس‌ها، شکل، تیپ و اسلحه. هرچه هم بخواهی بگویی من کسی نیستم، قیافه‌ات تابلو است.

در بغلی را زدیم. یک آقایی آمد دم در سلام کردم. گفتم، ببخشید! امر خیری بود خدمت رسیدیم.

این بندة خدا نگاه کرد، یک مسلمان بسیجی، خانة یک ارمنی آمده، چه امر خیری؟

خودش تعجب کرد. رفت لباس پوشید آمد دم در. محترمانه باهاش پیچیدیم توی خانة برادر خودش. داخل خانه که شدیم، نگهبان او را بازرسی کرد. نگاه کرد، پیش خودش گفت، برای امر خیر مگر آدم را بازرسی می‌کنند؟


بعد از بازرسی قضیه را بهش گفتیم. گفتیم: رهبر نظام آمده این‌جا، این‌ها چون بزرگتری نداشتند، خواهش کردیم که شما هم تشریف بیاورید.


او را داخل که بردیم و آقا را که دید، مُرد. یک جنازه را یدک کردیم و بردیم نشاندیم روی صندلی کنار آقا. این‌ها به خودی خود زبانشان با ما فرق می‌کند.

سلام علیک هم که می‌خواهند بکنند کلی مکافات دارند. با مکافاتی بالاخره با آقا سلام و احوال‌پرسی کرد و درنهایت یک هم‌دمی را برای آقا مهیا کردیم.


حضرت آقا چایی و شیرینی‌شان را خورد


رفتیم توی این اتاق بالای سر مادر و با التماس دعا، مادر را هم راه انداختیم.

آمدند رفتند بالا، لباس مناسب پوشیدند و آمدند پایین. وقتی وارد اتاق شد، آقا تعارفشان کردند در کنار خودشان، کنار همان عمویی که نشسته بود. بعد هم گفتند: مادر! ما آمده‌ایم که حرف شما را بشنویم؛ چون شما دچار مشکل شده بودید، دوستان عموی بچه‌ها را آوردند.


دخترها آمدند نشستند. آقا اولین سؤالشان این بود که شغل دخترها چیست؟


گفتند: دانشجو هستند.


آقا خیلی تحسینشان کرد و با این‌ها کلی صحبت کردند، توی این حالت، این دختر سؤال کرد که آقا آب، شربت، چیزی برای خوردن بیاورم؟


این‌ها همه‌اش درس است. من خودم نمی‌دانستم که بگویم بیاورد یا نیاورد؟ آقا می‌خورد یا نمی‌خورد؟ نمی‌دانستم. رفتم کنار آقا، از آقا سؤال کردم، گفتم: آقا

این‌ها می‌گویند که خوردنی چیزی بیاوریم؟ چایی چیزی بیاوریم؟


آقا گفتند: ما مهمانشان هستیم. از مهمان می‌پرسند چیزی بیاورند یا نیاورند؟

خُب اگر چیزی بیاورند ما می‌خوریم.


بعد خود آقا گفتند: بله دخترم! اگر زحمت بکشید چایی یا آب‌میوه بیاورید، من هم چایی، هم آب‌میوة شما را می‌خورم.


این‌ها رفتند چایی، آب‌میوه و شیرینی آوردند. خود میوه را هم آوردند. خُب توی خانة مسلمان‌ها این‌‌طوری است. یک نفر چند تا میوه پوست می‌کند می‌دهد دست آقا، آقا هم دعا می‌کند. همان‌جا به پدر شهید، مادر شهید، پسر شهید و یا همسر شهید آن خوراکی را تقسیم می‌کنیم، همه یک قسمتی از این میوه می‌خورند که آقا به آن دعا کرده. توی ارمنی‌ها هم همین کار را باید می‌کردیم؟ واقعاً نمی‌دانستیم.


چایی آوردند، آقا خورد، آب‌میوه آوردند، آقا خورد، شیرینی آوردند، آقا خورد.

آقا حدود چهل دقیقه توی خانه ارمنی‌ها نشستند و با این‌ها صحبت کردند. مثل بقیة جاها آقا فرمودند: عکس شهیدتان را من نمی‌بینم. عکس شهید عزیزمان را بیاورید ببینم.


توی خانة مسلمان‌ها چهار تا عکس بزرگ شهید وجود دارد که توی هر اتاقی یکی هست.

می‌پریم و می‌آوریم. این‌ها رفتند آلبوم عکس‌شان را آوردند. آلبوم عکس هم متأسفانه برای شب عروسی شهید بود. آلبوم را گذاشتند جلوی آقا. صفحة اول یک عکس دوتایی. یادگاری فردین با دوستش گرفته بود آن وسط بود. آقا همین‌جوری نگاه می‌کردند، شروع کردند به صحبت کردن، همین‌جوری صفحه‌ها را ورق می‌زدند تا تمام شود. تمام که شد گفتند: خُب! عکس تکی شهید را ندارید؟


یک عکس تکی از شهید پیدا کردند و آوردند گذاشتند جلوی آقا. آقا شروع کردند از شهید تعریف کردن. گفت: خُب! نحوة اسارت، نحوة شهادت اگر چیزی داشته به من بگویید.


ما فهمیدیم نام این شهید بزرگوار، شهید «مانوکیان» است، به اندازة شهیدان «بابایی»، «اردستانی» و «دوران» پرواز عملیاتی جنگی داشته است. هواپیمایش F14، بمب‌افکن رهگیر بوده و بالای صد سُرتی پرواز موفق در بغداد داشته. هواپیمایش را توی دژ آهنی بغداد می‌زنند. شهید، هواپیما را تا آن‌جا که ممکن است، اوج می‌دهد. هواپیما در اوج تا نقطة صفر خودش، که اتمسفر است بالا می‌آید و بقیه‌اش را به‌سمت ایران سرازیر می‌شود. چهار تا موتور هواپیما منهدم می‌شود.

هواپیما لاشه‌اش توی خاک ایران می‌افتد، ولی چون دیگر سیستم برقی هواپیما کار نمی‌کرده‌، نتوانسته ایجکت کند و نشد که چتر برای شهید کار کند. هواپیما به زمین خورد و ایشان به شهادت رسید.

ارمنی‌ای بود که حتی حاضر نشد، لاشة هواپیمای جمهوری اسلامی به‌دست عراقی‌ها بیافتد. آن خانواده، این فرزندشان است. این بزرگوار در نیروی هوایی مشهور است.

دربارة شهادتش و اخلاقش تعریف کردند.


مادر شهید گفت: امروز فهمیدم که علی(ع) کیست


مادر شهید گفت: آقا! حالا که منزل ما هستید، من می‌توانم جمله‌ای به شما عرض

کنم؟


آقا گفت: بفرمایید، من آمدم این‌جا که حرف شما را بشنوم.


گفت: ما با شما از نظر فرهنگ دینی فاصله داریم، در روضه‌هایتان شرکت می‌کنیم، ولی خیلی مواقع داخل نمی‌آییم. روز شهادت امام حسین(ع)، روز عاشورا و تاسوعا به دسته‌های سینه‌زنی امام حسین(ع) شربت می‌دهیم. می‌آییم توی دسته‌هایتان می‌نشینیم، ظرف یک‌بارمصرف می‌گیریم، که شما مشکل خوردن نداشته باشید، چون ما توی ظرف آن‌ها آب نمی‌خوریم. توی مجالس شما شرکت می‌کنیم و بعضی از حرف‌ها را می‌شنویم. من تا الآن نمی‌فهمیدم بعضی چیزها را.

می‌گفتند، در دین شما بانویی ـ که دختر پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) است ـ را بین درودیوار گذاشته‌اند، سینه‌اش را سوراخ کرده‌اند. میخ، مسمار به سینه‌اش خورده. نمی‌فهمیدم یعنی چی. می‌گفتند مسلمان‌ها یک رهبری داشتند به نام علی(ع). دستش را بستند و در سه دورة 25 ساله، حکومتش را غصب کردند. نمی‌فهیمدم یعنی چی. گفتند، در 25 سالی که حکومتش غصب شده بود، شغلش این بود، آخر شب نان و خرما می‌گذاشت روی کولش می‌رفت خانه یتیم‌هایش. این را هم نمی‌فهمیدم. ولی امروز فهمیدم که علی(ع) کیست.

امروز با ورود شما به منزل‌مان، با این همه گرفتاری‌ای که دارید، وقت گذاشتید و به خانة منِ غیر دین خودتان تشریف آوردید. اُسقُف ما، کشیش محلة ما به خانة ما نیامده است، شما رهبر مسلمین‌ هستید. من فهمیدم علی(ع) که خانة یتیم‌هایش می‌رفت چه‌قدر بزرگ است.


از ورود آقای خامنه‌ای به منزلشان، به علی(ع) و 25 سال حکومت غصب شده‌اش و زهرا(س) پی برد. خُب! این برود مشهد، امام رضا(ع) شفایش نمی‌دهد؟


بعد از بازگشت حضرت آقا، پاسداران را توبیخ کردند


ما چهل دقیقه با این خانواده بودیم. عین چهل دقیقه،‌ به اندازة چند کتاب از این‌ها درس گرفتیم. آقا در خانة ارامنه آب، چایی، شربت، شیرینی و میوه‌شان را خورد. بعضی از دوست‌های ما نخوردند. کاتولیک‌تر از پاپ هم داریم دیگر. رهبر نظام رفته خورده، پاسدار، من نوعی، نخوردم. حزب‌اللهی‌تر از آقا هستم دیگر.

با آن‌ها خداحافظی کردیم و به‌سمت دفتر به‌راه افتادیم. وقتی رسیدیم آقا فرمودند: این بچه‌ها را بگویید بیایند.


آمدند. گفتند: این کار احمقانه چه بود که شما کردید؟ ما مهمان این خانواده بودیم. وقتی خانه‌شان رفتیم چرا غذایشان را نخوردید؟ این اهانت به این‌ها محسوب می‌شود. نمی‌خواستید داخل نمی‌آمدید.


منبع: ماهنامه امتداد


حادثه تصادف خودروی همراهان سعید جلیلی در قزوین

عبدالرحمان عبادی سخنگوی ستاد انتخاباتی سعید جلیلی در قزوین در گفت‌وگو با فارس در خصوص حادثه تصادف رانندگی تیم همراهان سعید جلیلی کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری اظهار داشت: این حادثه در ساعت ۲:۲۰ دقیقه بامداد امروز در مسیر بازگشت دکتر جلیلی و تیم همراهان از قزوین به سمت تهران رخ داد.

وی افزود: علت حادثه تصادف که در کیلومتر ۲۰ اتوبان قزوین ـ تهران افتاده انحراف به چپ یک دستگاه کامیون و هدایت خودروی L90 همراهان به سمت گاردریل میان اتوبان بوده است. که خودرو را در بین گاردریل قرار داده است.

سخنگوی ستاد انتخاباتی سعید جلیلی در قزوین بیان داشت: فاصله طولی خودروی پراید سعید جلیلی از خودروی همراهان ۱۰ متر بوده که هیچ آسیبی به خودروی وی و خود جلیلی وارد نشده است.

گفتنی است چهار سرنشین خودروی L90 بلافاصله به بیمارستان قزوین منتقل شده و حال دو تن از آنها که به صورت سرپایی مداوا شده‌اند بهبود یافته و صبح امروز مرخص شده‌اند.

همچنین یک نفر دیگر از مجروحان که دچار شکستگی شده است در بیمارستان به سر برده و پس از بهبودی کامل مرخص خواهد شد.

گفتنی است نفر چهارم از مجروحان نیز در بخش مراقبت‌های ویژه به سر برده از ناحیه شکم دچار جراحت است که مداوا بر روی وی ادامه دارد.

از محل حادثه در طی وقوع این حادثه سعید جلیلی شخصا از خودروی خود پیاده شده و علاوه بر هدایت خودروها در اتوبان در حمل مجروحان به سمت آمبولانس نیز کمک کرده است.

جلیلی تا لحظه آخر انتقال مجروحان به بیمارستان در صحنه حادثه حضور یافته و چند بار نیز به صورت تلفنی وضعیت مجروحان را جویا شده است.

لازم به ذکر است عکس و خبر‌هایی نیز در خصوص این حادثه منتشر شده است که هیچ کدام مورد تائید روابط عمومی این ستاد نیست و اخبار موثق از سوی روابط عمومی به رسانه‌ها مخابره می‌شود.

پیام تسلیت به مناسبت رحلت جانسوز رهبر بزرگ انقلاب امام خمینی

خرداد، ماه اشک و زخم است.

اشکی که همیشه بر گونه هایمان جاری است و زخمی که هرگز التیام نخواهد یافت. خرداد، ماه ماتم و غم است.

.

.

ماتم درعزای والامردی که در سایه مردانگی و تدبیرش هویت پنهان خویش را باز یافتیم. خرداد، ماه اندوه است. اندوه فراق مرزبان حماسه و ایثار. مردی که ستایش تمام عصرها و نسل ها را در پیشگاه خویش برانگیخته است. خرداد، ماه اشک و آه است. در وداع مردی که با آمدنش شب های تاریک و بی ترانه ما را به صبح دل انگیز و سپید رهایی مبدّل ساخت. آری او، مرد تنهای صحنه های آتش و خون، پاکمردی از بیشه عدالت و ایمان، و آزاد مردی بی مانند در جهان معاصر بود که آزاد مردان عالم از شمیم نفس های گرمش، به زندگی سلام گفتند.

رحلت رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) بر عموم مردم ایران تسلیت باد.

طرح قطر و ترکیه برای انفجار هواپیمای حامل «بشار اسد» ناکام ماند


به گزارش خبرگزاری فارس روزنامه لبنانی «الدیار»، خبر داد که اردن از تلاش ناکام برای ترور «بشار اسد» رئیس جمهور سوریه پرده برداشته است.


سفیر یکی از کشور‌های عربی تأکید کرد که سازمان اطلاعات اردن از تلاش برای حمله به هواپیمای شخصی رئیس جمهور سوریه و منفجر کردن آن در فرودگاه لاذقیه و ترور وی پرده برداشته و این خبر را به اطلاع سازمان اطلاعات سوریه رسانده‌ است.


بر اساس این گزارش، اسد معمولا از هواپیمای شخصی اش که می‌تواند 12 نفر را در خود جای دهد برای انتقال از دمشق به لاذقیه استفاده می‌کند، تروریست‌های جبهه النصره با کمین کردن فرودگاه مزه قصد داشتند هواپیمای حامل رئیس جمهور سوریه را هدف حمله‌ای موشکی قرار دهند.


بر اساس این گزارش تروریست‌ها می‌خواستند هنگامی که هواپیمای حامل اسد به فرودگاه لاذقیه نزدیک می‌شود آن را هدف موشک‌های سام 7 قرار دهند.


بعد از پرواز هواپیمای حامل بشار اسد از فرودگاه دمشق به سوی فرودگاه حلب نیروهای شنود سوریه مکالمه‌ای را دریافت کردند که در آن خبر پرواز هواپیمای رئیس جمهور سوریه داده شده بود.


در پی این مسأله با خلبان هواپیمای اسد تماس گرفته شد تا فورا در فرودگاه مزه در دمشق فرود بیاید و بعد از ردیابی و پیگیری خطوط تماس‌ها، نیروهای امنیتی سوریه موفق شدند 9 نفر را در این زمینه بازداشت کنند که برخی از آنها عناصر گروهک تروریستی جبهه النصره بودند و برخی دیگر افسران جدا شده از حکومت سوریه بودند که به عنوان کارشناس در چگونگی استفاده از ضدهوایی با النصره همکاری می‌کردند.


بر اساس این طرح تروریست‌ها می‌خواستند به محض اینکه هواپیمای اسد به ارتفاع 50 تا 30 متر برای فرود در فرودگاه برسد آن را هدف موشک‌های ضدهوایی سام 7 قرار دهند.


سازمان اطلاعات سوریه بعد از کشف طرح ترور اسد تعدادی از نیروهای فنی در فرودگاه مزه را بازداشت کردند که مظنون به ارسال اطلاعات برای القاعده هستند و نیروهای امنیتی همچنین گروهکی را که در فرودگاه در انتظار فرود اسد بودند را بازداشت کردند و این منطقه را کاملا پاکسازی کردند.


تلاش تروریست‌ها برای ترور بشار اسد رئیس جمهور سوریه با برنامه ریزی قطر و ترکیه و با استفاده از موشک‌هایی که قطر آن‌ها را از طریق ترکیه وارد سوریه کرده بود با شکست روبرو شد.


دوحه و آنکارا بعد از شکست در زمینه نظامی و سیاسی برای کنار گذاشتن اسد از قدرت طرح ترور او را طراحی کرده بودند تا به این ترتیب موضوع سوریه را به پایان برسانند که این طرح با شکست روبرو شد.

احمدی نژاد از سانحه هلیکوپتر جان سالم به در برد


بالگرد حامل محمود احمدی‌نژاد پس از سانحه. عکس از ایسنا.

روز یک‌شنبه ۱۲ خرداد هلی‌کوپتری که حامل محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری ایران، و گروهی از مسئولان اجرایی بود در ارتفاعات البرز دچار سانحه شد و گزارش‌ها حاکی است که آسیبی به سرنشینان این هلی‌کوپتر نرسیده است.

پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست‌جمهوری ایران با درج این خبر نوشت که محمود احمدی‌نژاد برای افتتاح یک پروژه تونل جاده‌ای به این منطقه رفته بود اما بالگرد حامل او و همراهان پیش از رسیدن به محل و در نزدیکی محل پروژه دچار سانحه شد.

وب‌سایت دولت در ادامه نوشت که «خلبان با مهارت کامل توانست بالگرد را به زمین بنشاند» و «هیچ‌گونه آسیبی به رئیس‌جمهور و همراهانش نرسید.»

در ادامه این خبر آمده است که «رئیس‌جمهور و همراهانش هم‌اکنون در سلامت کامل به سر می‌برند و بالگرد سانحه دیده نیز برای انجام عملیات تعمیر و بازسازی در محل حادثه زمین‌گیر شده است.»

بنا بر این گزارش محمود احمدی‌نژاد پس از رسیدن به محل و افتتاح پروژه تونل، به صورت زمینی راهی تهران شده است.

این گزارش جزئیات بیشتری در مورد این سانحه و علل آن ارائه نداد.

سوانح هوایی در ایران امری پرسابقه است که به‌ویژه در سال‌های اخیر به کرات رخ داده است.

ازجمله برخورد یک فروند از هواپیماهای ارتش با کوه در استان ایلام که روز یکم اردیبهشت سال‌جاری رخ داد باعث کشته شدن دو خلبان آن شد.

پیش از آن در ۲۴ آبان‌ماه ۹۱ سقوط بالگرد امدادرسانی در مشهد، ده کشته بر جای گذاشت

در اسفندماه سال ۷۹ سقوط یک فروند هواپیمای یاک روسی باعث کشته شدن رحمان دادمان، وزیر راه وقت، شد.

بخش اعظم سوانح هوایی در ایران ناشی از نقص فنی است؛ بر اساس قطعنامه تحریمی ۱۹۲۹ شورای امنیت، بخش هوانوردی ایران با تحریم قطعات یدکی و دیگر تحریم‌ها روبه‌رو است.

بارگزاری نسخه جدید سایت بلاگ اسکای

کاربر گرامی به اطلاع میرسانیم به منظور بارگزاری نسخه جدید سایت بلاگ اسکای از بامداد سه شنبه 14 خرداد 92 دسترسی شما به پنل مدیریت وبلاگتان قطع خواهد شد. این به روز رسانی طبق تخمین های انجام گرفته حداقل 48 ساعت به طول خواهد انجامید. قابل ذکر است در طول این مدت وبلاگهای شما بدون اشکال باز خواهند شد ولی امکان درج نظر توسط بازدیدکنندگان وبلاگتان وجود ندارد.  تمام تلاش خود را خواهیم کرد این به روز رسانی در حداقل زمان ممکن انجام شود.

پیشاپیش از صبر و شکیبایی شما سپاسگزاریم

کاندیداتوری سردار مرتضی پیریایی معروف به پیر ش م ر




 کاندیداتوری آقای مرتضی پیریایی در شورای اسلامی شهر تهران
1-001.jpg
مرتضی پیریایی فرزند صادق در سال 1341 در شهرستان خرم آباد در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد و دارای 2فرزند پسر و یک دختر که هر 3 هم اکنون دانشجو می باشند و خود نیز دارای مدرک تحصیلی لیسانس حقوق قضایی می باشد.

سوابق ایثارگری و کاری :
الف: حضور مستمر (90 ماه) در جبهه های حق علیه باطل
ب: از سال 60 تا 62 حضور در عملیات های هویزه، حمیدیه، بستان، بیت المقدس، فتح المبین و رمضان، با عنوان توپچی تفنگ 106 میلیمتری(شکار تانک) و مسئول اطلاعات وعملیات، و مسئول عقیدتی سیاسی گردان 220 تانک زرهی بوده است.
ج: از سال 63 تا 67 درعملیات‌های خیبر،بدر، جزایرمجنون، پاسگاه زید، والفجر1و8، کربلای4و5، عملیات حلبچه، مرصاد و جاده خرمشهرآبادان، با عنوان مسئول اطلاعات وعملیات، فرمانده دسته، گروهان و گردان تا معاونت عملیات تیپ 11 والعادیات (ش.م.ر) مشغول خدمت بوده است.
د: از سال 67 تا 69 بعنوان معاونت عملیات (ش.م.ر) در نیروی زمینی سپاه مشغول خدمت بوده است.
ه: از سال 70 تا 79 در بنیاد شهید و امورایثارگران کل کشور بعنوان کارمند و فرمانده بسیج بنیاد شهید (ساختمان کوثر) مشغول فعالیت بوده است.
ز: ایشان جانباز 50% شیمیایی می باشد.
اهداف:
پیشبرد سریع برنامه‌های اجتماعی،فرهنگی،اقتصادی،عمرانی،بهداشت و سایر امور رفاهی از طریق همکاری مردم بر مبنای عدالت،به دور از حاشیه پردازی و وعده‌های دروغین تا تحقق کامل این اهداف
و من الله توفیق

اشتباه فاحش عارف در اولین مناظره تلویزیونی

به گزارش بولتن نیوز، در نخستین مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری که بعد از ظهر با حضور هشت کاندیدا برگزار شد که «مرتضی حیدری» در بخشی از این مناظره هشت تصویر به کاندیداها نشان داد و از آنها خواست تا نظرات خود را راجع به این تصاویر بیان کنند.

یکی از این تصاویر مربوط به یک معدن بود. معدن یوتا در جنوب غربی امریکا که با 1200 متر عمق بزرگترین گود معدنی ایجاد شده توسط بشر در جهان است.
کار خاک برداری این حفره عظیم از سال 1863 شروع شد و هنوز ادامه دارد و هر روز بر بزرگی آن افزوده می‌شود. این معدن متعلق به شرکت شرکت ریو تینتو (Rio Tinto) است. این معدن به عنوان دومین تولیدکننده بزرگ مس در ایالات متحده، حدود 13 درصد از مس مورد نیاز این کشور را فراهم می‌کند.
این معدن به مدت بیش از 100 سال مشغول عملیات بوده و بیش از هر معدن دیگری در جهان سنگ معدن مس تولید کرده است (حدوداً 16.4 میلیون تن)
معدن مس یوتا در هر سال حدود 272000 تن مس، همراه با 500000 اونس طلا، 4 میلیون اونس نقره، حدود 30 میلیون پوند مولیبدن و تقریباً 900000 تن اسید سولفوریک، به عنوان فرآورده فرعی کارخانه ذوب، تولید می‫کند.
هنگامی که این تصویر به کاندیداها نشان داده شد، عارف کاندیدای اصلاح طلبان پاسخ عجیبی در این زمینه داد.
عارف اینگونه پاسخ داد: این تصویر یک دره است که در کشور ما فراوان است و جزو آثار بسیار زیبا است که می‌تواند به جذب توریسم کمک کند. جذب توریسم و صنعت گردشگری از اولویت‌های کشور باید باشد که می‌تواند در معادلات فرهنگی و افزایش ثروت و ایجاد اشتغال موثر باشد.
گرچه هفت کاندیدای دیگر پاسخ درستی در این زمینه ندادند، اما مثل عارف دچار این اشتباه فاحش نشدند.
خواندن نظرات دیگر کاندیدها هم جالب است:
رضایی: این تصویر یک معدن سنگ آهن یا مس است که نزدیک یزد و کرمان وجود دارد و خاک برداری شده و خاک آن را برده‌اند که از درون آن فلز تولید کنند و نشان می‌دهد ما باید خام فروشی را در کشور تمام کنیم.
روحانی: این تصویر یک معدن ارزان است که معمولا افراد در عمق بسیار زیاد آن برای استخراج تلاش می‌کنند و این معدن شبیه معدن مسی است که چند جا بازدید کردم..
غرضی: معدن متروکه که صاحبش حتما فراری شده و آن را رها کرده چون تورم پوست او را کنده و یا الان در زندان است!
قالیباف: این تصویر نماد تخریب محیط زیست است چون حتما گودبرداری از این معدن برخلاف نظر کارشناسی صورت گرفته و به همین دلیل رها شده و بعد هم در آینده اگر توجه نشود به مرکز زباله تبدیل خواهد شد. این نتیجه یک اقدام غیرکارشناسی و تخریب محیط زیست و اقتصاد کشور است که باید جلوی آن را گرفت.
ولایتی: این تصویر یک کار عمرانی رها شده است که غیرفنی و غیرمنصفانه از آن بهره‌برداری شده و البته بسیار عبرت آموز است؛ ممکن است بخشی از علل رها کردن آن این بوده که تعدادی از پروژه‌های ما به خاطر فقدان بودجه نیمه‌کاره مانده است.
جلیلی: بخشی از ظرفیت کشور است که احتیاج به مدیریت صحیح برای استفاده حداکثری دارد.
حدادعادل: این عکس یادآور ثروت عظیم کشور ما از حیث منابع زیرزمینی و معدن است و به ما ایرانی‌ها یادآوری می‌کند که اگر در شمال جنگل داریم در کویر معدن داریم و همه جای ایران صاحب ثروت‌های خدادادی و منتظر عزم و اراده ما ملت با دولت خوب است که انشاءالله این ثروت‌های بالقوه را بالفعل کنیم.

دو کاندیدایی که با حلقه ازدواجشان به مناظره رفتند


ه گزارش خبرنگار آخرین نیوز، در جریان مناظره دیورز کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری و تصاویری از پشت صحنه آن که در رسانه ها منتشر شد یک نکته حاشیه ای اما در عین حال آموزنده وجود داشت.

از بین 8 کاندیدای انتخابات فقط محمدباقر قالیباف و محمدرضا عارف حلقه ازدواج خود را در دست داشتند.

http://yjcphotos.ir/photos/Images/large/File_6087_109184.JPG

http://yjcphotos.ir/photos/Images/large/File_6087_109172.JPG