ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
"سکینه قاسمی" مشهور به "پری بلنده" یکی از مشهورترین زنان فاسد و اوباش که در ساقط کردن دولت مصدق بود که پس از انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 در ایران، در 21 تیر 1358 به اتهام فساد فیالارض، اعدام شد.
او
از جمله افراد فعال ـ سلطنت طلبهای چاقوکش، ارازل و اوباش ـ در کودتا، که
در بسیج تودههای ناآگاه مردم علیه دکتر مصدق نقش مهمی داشت.
متاسفانه اطلاعات زیادی از زندگی او وجود ندارد اما از عومل سرکوب رژیم
شاهنشاهی بود که به همراه "شعبان جعفری" مشهور به "شعبان بیمخ" در در
بازگرداندن «محمد رضا پهلوی» به قدرت و ساقط کردن دولت مصدق به خوبی ایفای
نقش کرد. همچنین وی یکی از مشهورترین زنان اوباش تهران بود که باندهای
گستردهای در اغفال دختران روستایی و به کار گیری آنان در خانههای فساد
خود داشت.
او زنی شاه دوست و دیکتاتور طلب بود که باند مافیایی فحشا و فساد را در
طول دهها سال رهبری میکرد. پری بلنده چندین خانه فساد در محله بدنام
تهران "شهر نو" و منازل متعددی در سایر نقاط تهران داشت و از طریق تهیه
کردن مواد مخدر و دخترکان کم سن و سال برای محافل مقامات دولتی و دربار
ستمشاهی، سر و سری هم با رجال به هم زده و به قول معروف دارای تیغ برندهای
بود.
سکینه قاسمی؛ زنان و دختران زیادی را به فساد و گمراهی کشاند، بخصوص دختران
روستایی که از سواد کمتری برخوردار بودند. عوامل باند پری بلنده؛ زنان و
دختران روستایی را میربودند و یا اغفال میکردند و به "شهر نو" منتقل
میکردند.
بازی روزگار اما چنان بود که "پری بلنده" که نقش مهمی در سرنگون کردن دولت
محمد مصدق ایران داشت، پس از دو دهه از وقوع کودتای 28 مرداد و با وقوع
انقلاب اسلامی، به حکم قاضی شرع انقلاب،به جرم فساد فی الارض اعدام شد.
به گزارش پرداد به نقل از مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ: احدی از فروشندگان طلا و جواهر در منطقه گلبرگ در اوایل تیرماه سال 92 با مراجعه به کلانتری عنوان داشت که خانم حدودا ۴۰ ساله ای اقدام به فروش تعداد ۴۹ عدد سکه ربع بهار آزادی به شاگرد مغازه اش نموده اما زمانیکه وی به مغازه مراجعه و سکه های طلای خریداری شده را مورد بررسی قرار داده متوجه شده است که این سکه ها خارج از سیستم بانک مرکزی ضرب شده است.
با
تشکیل پرونده اولیه با موضوع کلاهبرداری و به دستور شعبه سوم بازپرسی
دادسرای ناحیه ۴ تهران، پرونده جهت رسیدگی در اختیار کارآگاهان پایگاه
چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
در ادامه تحقیقات مشخص شد که سکه های ربع بهار آزادی فروخته شده به شاکی
پرونده از جنس طلا بوده و حتی عیار آنها نیز ۱۸ می باشد , اما با توجه به
اینکه ضرب آنها خارج از سیستم بانک مرکزی انجام شده ارزش واقعی آنها از
قیمت سکه های ضرب شده از سوی بانک مرکزی کمتر است و فروشنده این سکه ها را
به همان قیمت سکه های بانک مرکزی به شاگرد طلافروشی فروخته است.
مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با انتشار این خبر اعلام کرد: با
توجه به متواری بودن متهم پرونده و جهت شناسایی هویت وی، دستور انتشار
تصاویر بدست آمده از متهم تحت تعقیب پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ از
سوی مقام محترم قضایی صادر شده است ؛ لذا از کلیه شهروندان محترم که موفق
به شناسایی هویت , محل های تردد و یا مخفیگاه متهم شدند درخواست می شود تا
هرگونه اطلاعات خود در این خصوص را از طریق شماره تماس ۲۱۸۶۶۳۴۹ در
اختیار کارآگاهان پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دهند ؛ همچنین
از سایر مالباختگان و شکات احتمالی که موفق به شناسایی تصویر متهم شدند نیز
دعوت می شود تا جهت طرح و پیگیری شکایات خود به نشانی پایگاه چهارم پلیس
آگاهی تهران بزرگ واقع در سیدخندان - خیابان ابذر غفاری - بالاتر از
بیمارستان رسالت - جنب کلانتری ۱۲۰ سیدخندان مراجعه نمایند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، همزمان با
ریاست جمهوری حسن روحانی همچون دیگر سیاستمداران مشهور، گذشته و شرح حال
زندگی رئیس جمهور جدید نیز برای ایرانیان از جذابیت زیادی برخوردار شده
است، در همین زمینه و برای دست یافتن به اطلاعات دقیقتری از زندگی حسن
روحانی می توان به کتاب خاطرات او که مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ
رسانده است مراجعه کرد.
در این گزارش به گوشههایی از زندگی رئیس دولت یازدهم که توسط خود او در
کتاب خاطرات دکتر حسن روحانی جلد اول به نگارش درآمده اشاره میکند.
حسن روحانی درباره اتفاقات دوران کودکی خود و زمانی که برای اولین بار به
مدرسه رفته است مینویسد: چون متولد ۲۱ آبان ۱۳۲۷ هستم، برای ثبت نام در
سال اول دبستان دچار مشکل شدم. یعنی وقتی در تابستان ۱۳۳۳ میخواستم ثبت
نام کنم، چون کمتر از شش سال داشتم، مسؤلان دبستان حاضر به ثبت نام نبودند؛
زیرا میبایست حداقل متولد اواخر شهریور باشم.... علی رغم اینکه ثبت نام
نکرده بودم، پدرم من را به دبستان میفرستاد و من هر روز به دبستان میرفتم
ولی پس از حضور در کلاسِ درس، معلم من را به خانه بر میگرداند.
کاملاً یادم هست که هر روز صبح پدرم میگفت باید به مدرسه بروی، من هم
میرفتم و وقتی وارد مدرسه میشدم، ناظم مدرسه میگفت: چرا آمدی، برگرد به
منزل و من را بر میگرداند و یا اگر از نظر ناظم مخفی میشدم، معلم کلاس من
را از کلاس بیرون میکرد. برای همین آغاز دوره دبستان برای من بسیار تلخ
بود.... روحانی در ادامه توضیح میدهد که نهایتاً قرار میشود که او چند
نفر دیگر که وضع مشابهی داشتند، به صورت مستمع آزاد سرکلاس حاضر شوند، ولی
در آخر اولیای مدرسه حاضر میشوند که از آنها امتحان بگیرند و وی در این
امتحان قبول میشود و به کلاس دوم میرود، اما چون درس های کلاس اول را
درست نخوانده بوده، سال دوم برایش مشکل بوده و در همین کلاس برای اولین و
آخرین بار از معلم کتک خورده است! چون در جواب ۹، ۹ تا به جای ۸۱ ، گفته
بود ۱۸ تا!