جانبازی که پس از 24 سال حافظه اش را به دست آورد



سایت ساجد - شنیده‌هایمان از این جانباز 47 ساله حکایت می‌کرد که او پس از موج‌گرفتگی طی عملیات الی‌بیت‌المقدس به مدت 24 سال بخش زیادی از قدرت حافظه خود را از دست داده و به ناگاه در سال 85 علاوه بر بازگشت حافظه‌اش، این بار چنان از این موهبت الهی برخوردار می‌شود که بسیاری از اعداد و جدول‌های سخت و دشوار را در مدت زمان کوتاهی از بر می‌کند. این شنیده‌ها اشتیاق‌مان را برای دیدار کمال‌آبادی چند برابر کرده بود تا اینکه فرصت چند روزه سفرش از اصفهان به تهران، مجال ساعتی گفت‌و‌گوی رودررو را برایمان میسر ساخت. کمال‌آبادی به همراه اشکان بحری، ‌هیپوتراپی که معرفش بود، زودتر از موعد آمدند تا در گفت‌وگویی ویژه ساعتی همکلام شویم. خاص از این نظر که این بار علاوه بر پرسش و پاسخ‌های مرسوم تمامی مصاحبه‌ها، باید برای راستی‌آزمایی میزان حافظه این جانباز اصفهانی تست‌هایی را برایش مهیا می‌کردم؛ بنابراین روی برگه‌ای حدود 20 عدد را نوشتم و در بدو ملاقات به او دادم. چند لحظه کافی بود تا کمال‌آبادی اعداد را حفظ کند و وقتی که شماره ردیف هر عددی را به او می‌گفتم بلافاصله علاوه بر آن عدد، اعداد پس و پیشش را به ترتیب می‌گفت! این تعداد عدد را شاید خود من یک نصف روز زمان می‌برد تا همگی را به ترتیب از اول تا آخر حفظ کنم. اما کمال‌آبادی ضمن از بر کردن همه آنها، می‌توانست بگوید که مثلاً چهاردهمین عدد کدام است و اعداد قبل و بعدش کدام‌ها هستند.

پس از اولین سنجش، اولین سؤالم از محمدی کمال‌آبادی این بود که چطور گذرش به جبهه افتاد و جانباز شد؟

در سال 61 وقتی که 15 سالم بود در ذیل نیروهای تیپ 14 امام حسین(ع) به جبهه رفتم. خیلی طول نکشید که به همراه نیروهای این تیپ وارد عملیات الی بیت‌المقدس و آزادسازی خرمشهر شدیم و در مرحله دوم همین عملیات، به تاریخ 17/2/61 دچار موج‌گرفتگی شدیدی شدم. در آن ماجرا یکی از همرزمانم که به نظرم معاون گردان بود، از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش متلاشی شد. یادم هست خون و گوشت و پوست آن بنده خدا به سر و صورتم ریخت و از شدت انفجار دچار موج گرفتگی شدم.

چطور شد که در آن سن و سال کم داوطلب حضور در جبهه شدید؟ چند مرحله اعزام داشتید؟

در آن زمان غرور خیلی از جوانان و نوجوانان کشورمان بسته به آزادسازی خرمشهر شده بود. خود من احساس می‌کردم این شهر و نواحی اشغالی کشورمان مثل گوشت تنم است که در دندان گرگی گرفتار آمده است؛ بنابراین هر طور شده اعزام شدم و به همان ترتیب که گفتم، مجروحیت یافتم. با کمی بهبودی سال 62 هم باز اعزام شدم اما در اهواز مستقر شدم و امور پشتیبانی را انجام می‌دادم. شدت موج انفجار باعث شده بود پرده گوش راستم پاره شود و صدای زنگ نسبتا بلندی توی گوشم می‌پیچید؛ بنابراین دیگر تحمل صدای انفجار و از این قبیل صداها را نداشتم. در سال‌های 65 ـ 66 هم به خدمت سربازی رفتم که بیشترش در اهواز و خطوط پشتیبانی بود.

وضعیت جانبازی‌تان چطور بود؟ اینکه حافظه‌تان را از دست داده بودید چه مشکلاتی را برایتان پدید آورد؟

همان طور که گفتم موج‌گرفتگی باعث شد تا علاوه بر از بین رفتن قدرت شنوایی یکی از گوش‌هایم، توی سرم صدای زنگی می‌شنیدم که هنوز هم با من است. این حالت گیجی و صدای زنگ باعث می‌شد که دیگر نتوانم از قدرت حافظه‌ام به خوبی استفاده کنم. چرا که نمی‌توانستم ذهنم را متمرکز کنم. با چنین وضعیتی رفته‌رفته از جامعه طرد شدم. همان زمان دستفروشی می‌کردم. پارچه می‌فروختم و کافی بود یک نفر از من خرید کند و مثلاً بگوید پارچه را می‌برم خانه اگر خوب نبود پس می‌آورم. او می‌رفت و همین که جلوی چشمم محو می‌شد به کلی فراموشش می‌کردم و عواقب این فراموشی دردسرساز می‌شد. یا در مقطعی عضو شورای روستایمان شدم. مردم از من انتظاراتی داشتند و خواسته‌هایشان را مطرح می‌کردند. من چون توانایی تمرکز ذهنی نداشتم، به جای اینکه به خواسته‌شان توجه کنم می‌گفتم: می‌خواستید به من رای ندهید! خودم هم می‌دانستم که حرفم غیر‌منطقی است ولی دست خودم نبود. این مسائل باعث شد تا کسی مرا جدی نگیرد و به انزوا فرو بروم.

چطور شد که حافظه‌تان برگشت؟

در سال 85 تقریباً 24 سال از شرایطی که دچارش شده بودم می‌گذشت. دیگر خسته شده بودم. به خدا می‌گفتم مگر من برای رضای تو به جبهه نرفته بودم. مگر نرفتم تا در صف اسلام بجنگم. پس چرا باید اینطور مورد تمسخر دیگران قرار بگیرم و منزوی شوم. آن قدر شرایط روحی‌ام بد بود که از خدا خواستم یا شفا دهد یا مرگم را برساند. در همان ایام یک شب در خواب احساس کردم ذهنم روشن شد. نمی‌گویم خواب خاصی دیدم یا اتفاقی معجزه‌گونه رخ داد. بلکه فقط آن شب وقتی از خواب بیدار شدم احساس کردم قدرت حافظه‌ام برگشته و شیوه‌های خاصی برای یادگیری و حفظ مطالب دارم.

به اینجای گفت‌وگو که رسیدیم دوباره موضوع تست را مطرح کردیم. اشکان بحری که خود در زمینه هیپوتراپی و قدرت‌های ذهنی فعالیت می‌کند، می‌گفت که از نظر او قدرت حافظه کمال‌آبادی فوق برتر است. بنابر‌این اینبار امتحان سخت‌تری را مطرح کردیم و عدد پی(π) که متشکل از حدود 10 هزار عدد گنگ است را مقابل کمال‌آبادی قرار دادیم. البته او از قبل این اعداد را حفظ کرده بود و به محض اینکه می‌گفتیم عدد شماره 280 او با گفتن عدد مورد نظر اعداد پس و پیشش را می‌گفت. سپس از آنجایی که 222 کشور و نواحی خودمختار جهان را با مراکز و پایتخت‌هایشان از بر بود اسم تمامی این کشورها با پایتخت‌هایشان را طی چهار دقیقه و با سرعت خارق‌العاده‌ای از بر گفت. بعد نوبت به جدول مندلیف رسید تا همه فرمول‌هایش را از حفظ بگوید و همچنین هر استانی را به او می‌گفتیم تمامی شهرستان‌هایش را به سرعت می‌گفت و سپس استان بعدی و...

پایان گفت‌وگوی‌مان با علیرضا محمدی کمال‌آبادی این سخن بود که او معتقد است حافظه برترش پاداش تحمل 24 سال درد و رنج جانبازی است و همین‌طور به او قول دادیم تا از طریق انتشار این گفت‌وگو بتوانیم او و توانایی‌های ذهنی و شیوه‌های یادگیری‌اش را به مراکز علمی معرفی کنیم تا بلکه از این توانایی‌ها بیشتر بهره‌برداری شود. هنگام خداحافظی، از این جانباز دوران دفاع مقدس خواستیم تا ما را مهمان خاطره‌‌ای از دفاع مقدس کند:

قبل از عملیات الی‌بیت‌المقدس یکی از همکلاسی‌هایم که به نام شهید محمد صادقی که با هم اعزام شده بودیم، با دستانش استخاره می‌کرد و سرنوشت همه را پیش‌بینی می‌کرد. مثلاً می‌گفت فلانی شهید می‌شود فلانی می‌ماند و. . . البته این کار را به شوخی انجام می‌داد و وقتی به او گفتم سرنوشت من را هم بگوید. گفت: من مطمئنم وقتی که سرم متلاشی می‌شود. تو کنارم هستی و این صحنه را می‌بینی. عجیب اینکه در اثنای عملیات وقتی که ترکش بزرگی سرش را متلاشی کرد، من درست چند متر عقب از او بودم و این صحنه را با چشمانم دیدم. یادش گرامی باد.

منبع : روزنامه جوان

شهید لاجوردی در شب عملیات کربلای 4 کجا بود؟



سایت ساجد-  مرحوم احمد قدیریان (۱۳۱۳ - ۱۳۹۱) از یاران قدیم شهید لاجوردی بود که یکدیگر را قبل از نهضت امام خمینی در مصاحبت با شهید محمد صادق امانی یافته بودند. گفتگوی حاضر مربوط به سالهای نخست پس از شهادت شهید لاجوردی است که برای مجموعه بزرگداشتی تهیه شد، اما تا کنون انتشار نیافته بود. بخشهایی از این گفتگوی سه ساعته را در چند قسمت تقدیم می کنیم:

شما درباره شهید لاجوردی چندین مصاحبه داشته اید. با توجه به مسئولیت شما در آن زمان، درباره حضور ایشان در جبهه ها به گفتگو بنشینیم. شهید لاجوردی چرا به جبهه آمد و کار او در منطقه حضور چه بود؟

کار آقای لاجوردی در جبهه بسیار مهم بود. وقتی رزمندگان می‌دیدند آقای لاجوردی، یعنی کسی که طومار منافقین، معاندین و گروهک‌ها را پیچیده و توانسته است کشور را نجات بدهد، امروز به جبهه‌ها آمده‌اند و کنار بچه‌ها می‌نشیند و پشت سر آنها در صف غذا می‌ایستد، خیلی روحیه می‌گرفتند. اینها می‌آمدند و از حاجی سئوال می‌کردند مثلاً روحیات منافقین چه جوری بود؟ از طرف فرماندهی، اتاق فرماندهی تجهیز شده بود که برویم و در آنجا استراحت کنیم. اکراه داشتیم. فرماندهی به رئیس دفترش گفته بود اگر حاجی را به دفتر ما نیاوری، صبح تو را توبیخ می‌کنم. آنجا یک پتو بیشتر نبود. به‌جای متکا هم پوتین‌هایمان را زیر سرمان می‌گذاشتیم. برای این که به حاجی احترام بگذارند گفته بودند بیایید اتاق فرماندهی استراحت کنید. وقتی به اتاق فرماندهی رسیدیم، دیدیم 40، 50 تا از بچه‌ها پشت در آمدند و گفتند: «با آقای لاجوردی کار داریم». رفتم دم در و گفتم: «چه کار دارید؟» گفتند: «سئوال داریم». حاجی گفت: «بگو بیایند». گفتم: «کانتینر است. این همه آدم کجا بیایند؟» گفت: «پس بروند در مسجد، من می‌آیم». آنجا یک سوله بسیار بزرگ 2000 متری بود. گفتم: «بروید آنجا ما می‌آییم». حاجی یک چای خورد و رفت و بچه‌ها تا ساعت دو راجع به فدک از حاجی سئوال می‌کردند. سئوالات گوناگون می‌پرسیدند و حاجی به آنها روحیه می‌داد. رزمنده‌ها وقتی حاجی را می‌دیدند، روحیه می‌گرفتند. هواپیمای عراقی افتاده بود و بچه‌های رزمنده آمده بودند و تماشا می‌کردند. هواپیما به زمین خورده و سوخته بود. رزمنده‌ها می‌آمدند و کنار آقای لاجوردی می‌ایستادند و با ایشان عکس می‌گرفتند و عشق می‌کردند. یک زمانی در جبهه‌ها شیمیایی می‌زدند. حاجی هم لباس شیمیایی تنش کرده بود و کنار اینها بود. این کار خیلی به بچه‌ها روحیه می‌داد. مقام معظم رهبری که آن موقع رئیس‌جمهور بودند، وقتی به جبهه‌ها می‌رفتند بچه‌ها چقدر روحیه می‌گرفتند. حضور آقای لاجوردی در جبهه‌ها خیلی روحیه می‌داد.


حضورشان بیشتر به خاطر روحیه دادن و پرسش و پاسخ بود؟
 از نظر تجهیزات هم مجهز بودیم، یعنی اگر در خط جبهه می‌رفتیم این جور نبود که ایشان اسلحه دستش نباشد. آقای لاجوردی یک چریک بود، ولی بچه‌ها اجازه نمی‌دادند ایشان دست به اسلحه ببرد و کاری انجام بدهد. یکی از شب‌هایی که در شلمچه بودیم، ایشان شنید آقازاده‌شان در خط مقدم مشغول مبارزه است. آقای حاج عبدالله نورانی مسئول آن منطقه بود. دادش ایشان با حاج عبدالله تماس بی‌سیمی گرفت که به آقای لاجوردی بگویید پدرش اینجا در قرارگاه شلمچه است. بیاید و او را ببیند. آقازاده‌شان آمدند و حاجی را دیدند و خوش و بشی کردند و حاجی هم خسته نباشیدی به ایشان گفت و رفتند.
اینها روحیه‌بخشی بود، ضمن این که حضور آقای لاجوردی به این خاطر بود که ما بچه‌های دادستانی را به جبهه‌ها اعزام می‌کردیم. در هر دو ماهی چند گروه اعزام می‌کردیم. گروه‌های 45 روز، دو ماه و سه ماه در جبهه‌ها بودند. خود ما هم پانزده روز جبهه بودیم، پانزده روز تهران. آقای لاجوردی می‌رفتند و به بچه‌های سرکشی می‌کردند و خسته نباشید می‌گفتند و به آنها روحیه داده می‌شد.

این بازدیدها و سرکشی ها زمان دادستانی بود یا بعد از آن؟
 در آن چند سالی که آقای لاجوردی بعد از دادستانی در منزل بود، در جبهه شرکت می‌کردیم و به جبهه‌ها رفت و آمد داشتیم. یک روز خدمت ایشان عرض کردم بیایید برویم جبهه. ایشان فرمودند: «خیلی دلم می‌خواهد بیایم، ولی الان یک مقدار مشکل دارم، ان‌شاءالله سفر دیگری، ولی من یک مقدار پول دارم، شما برای جبهه ببر». پرسیدم: «چقدر می‌شود؟» جواب دادند: «یک بسته است. نمی‌دانم چقدر است. من همین طور اینها را برای جبهه کنار گذاشته‌ام». گفت: «می‌روم طبقه بالا. شما این همه پله را بالا نیا. از بالا بسته را برایت می‌فرستم». پرسیدم: «چقدر است؟» جواب داد: «ده بیست تومان». آمدم در حیاط ایستادم و ایشان بسته پول را فرستاد. پول را شمردم و دیدم در حدود 130، 140 هزار تومان است. به ایشان زنگ زدم و گفتم: «حاج‌آقا! نکند اشتباه شده باشد. شما این جوری گفتی». ایشان گفت: «نه، درست است. همین است». گفتم: «این رقم خیلی زیاد است». فرمودند: «نه، مال جبهه است». ما هم پول مرحمتی ایشان را صرف جبهه کردیم.
برگشتم و برایشان توضیح دادم جبهه‌ها چه خبر است. هفته بعد که می‌خواستم برگردم جبهه، ایشان گفت من هم می‌آیم. سوار شدیم و با ایشان رفتیم. در جبهه ایشان دفتر کوچکی را از من گرفت و در آن هم وصیت کرد و هم نصیحت. نمی‌دانم آن دفتر کوچک کجاست. در آن راجع به سازمان منافقین مطالب مفصلی نوشت. می‌رفت در کانتینر و گوشه‌ای می‌نشست و می‌نوشت.

از این سفر خاطره ای هم دارید؟
 آن شبی که وارد شدیم، ساعت 12، 5/12 به مقر رسیدیم. خسته بودیم و می‌خواستیم بخوابیم که شنیدیم از راهرو صدای حرف می‌آید. پرسیدیم چه خبر است؟ متوجه شدیم اینها لنگ نیرو هستند. یک لنج کاتیوشا آمده است و می‌خواهند جلوی اروندرود تخلیه کنند و نیرو ندارند. به این اتاق و آن اتاق سر زده‌ و دیده‌اند همه سر کار رفته‌اند و هیچ‌کسی نیست. ما لباس پوشیدیم که راه بیفتیم. فرمانده قرارگاه آقای نورانی بود. گفت: «بروید بخوابید. شما خسته‌اید». حاجی گفت: «نه، ما حاضریم». پشت وانت سوار شدیم. شش نفر بودیم. رفتیم کنار اروندرود و در تاریکی شروع کردیم به پیاده کردن قبضه‌های کاتیوشا که خیلی سنگین است. باید چهار تا چهار تا سرشان را می‌گرفتیم و می‌آوردیم در وانت می‌گذاشتیم تا وانت به انبار ببرد. دو تا لنج بود. یکی خالی شد. لنج دوم را که می‌خواستیم خالی کنیم هواپیمای عراقی آمد و دو جا را بمباران کرد. گفتیم از آن بالا می‌بیند اینجا لنج پهلو گرفته است. بهتر است آن لنج قبلی که تخلیه شده، وانت‌بارش را ببرد و برگردد و بعد لنج دوم را تخلیه کنیم. در این فاصله دست آقای لاجوردی بدجوری برید. گفتیم بیا برویم بهداری، گفت لازم نیست و با دستمال زخمش را بست و کار کردیم. البته دست همه زخم شده بود، چون تخته‌های لنج تیزی‌هایی داشت و دست همه را زخمی کرده بود. در این فاصله یکی از جعبه‌های کاتیوشا روی پای یکی از رزمنده‌ها افتاد و شکست. آقای فکور با ما بود. گفتند این بنده خدا را بردار ببر بهداری. آقای فکور او را در ماشین انداخت و به بهداری برد. در آنجا پایش را آتل‌بندی کردند که فردا صبح به عقب بفرستند و گچ بگیرند. آقای فکور می‌گفت پایش که آتل‌بندی شد که منتظر بماند فردا صبح برود، از بهداری بیرون آمدم. پشت فرمان که نشستم، هواپیمای عراقی آمد و بمباران کرد و تمام بهداری را به خاک و خون کشید. این جوان که پایش شکسته بود و برادرش او را همراهی کرده بود، هر دو شهید شدند. سقف ماشین و شیشه هم به‌کلی متلاشی شده بود. آقای فکور می‌گفت فقط سرم را گذاشته بودم روی فرمان و در یک لحظه دیدم منطقه تیره و تار است. ما هم صدای بمباران را شنیدیم. بعد هم دیدیم فکور نیامد. لنج هم خالی شد و ما آمدیم. تا مقر راه زیادی بود. وانتی آمد و ما را رساند. ساعت 3، 5/3 بود که به مقر رسیدیم. دست و صورتمان را شستیم و خوابیدیم. ساعت 4، 5/4 بلند شدیم و باز دیدیم فکور نیامده است. ساعت 6، 5/6 بود رفتیم دیدیم کسی روی خودش پتو کشیده است. در آنجا بالش و این حرف‌ها نبود. یک پتو روی خودشان می‌کشیدند و می‌خوابیدند. پتو را عقب کشیدیم، دیدیم فکور است. صدایش زدیم ببینیم کجا بوده است؟ تمام مدت دلواپس بودیم. بیدارش کردیم و پرسیدیم: «تا حالا کجا بودی؟» جواب داد: «حاج‌آقا! دیشب قتلگاه شد. آن دو برادر شهید شدند. بروید ببینید وانت چه شده است. تقریباً دو ساعت موج انفجار مرا گرفته بود و نتوانستم تکان بخورم». رفتیم و ماشین را دیدیم و حیرت کردیم که فکوری چه جوری زنده مانده است!  

شهید لاجوردی در چه مناطقی با شما بودند؟
 اول قرارگاهی در اهواز داشتیم به نام قرارگاه صراط مستقیم که قرارگاه پشتیبانی بود. این قرارگاه، قرارگاه‌های مختلفی در شلمچه، فاو، حسین‌آباد و... حدود پنج شش تا قرارگاه در خط مقدم داشت که به بچه‌ها سرویس می‌دادند و بچه‌ها بعضاً برای کارهای پشتیبانی و عملیاتی می‌رفتند. مرکز اصلی اینها در اهواز و قرارگاه کربلا بود و اینها قرارگاه‌هایی بودند که اینجاها را تغذیه می‌کردند.

ایشان به خاطر شکنجه‌هایی که دیده بودند ناراحتی‌های جسمی زیادی داشتند. در کارهای اجرایی، این ناراحتی‌ها اذیتشان نمی‌کرد؟
 لاجوردی از قسمت ستون فقراتش سخت رنج می‌کشید و چشمش هم خیلی ناراحت بود. آرتروز گردن خیلی به او فشار می‌آورد. یک بار جبهه بودیم و شب عملیات کربلای 4 بود که وقتی لو رفت، تا پشت سنگرها آمدیم و قرار گرفتیم. با هم بودیم. ساعت 3 بعد از نصف شب مأموریت‌هایمان مشخص شد. تا دوکوهه آمده و وارد شده بودند. کربلای 4 لو رفت و عده‌ای از بچه‌ها در آنجا شهید شدند. نیروها را عقب کشیدند و دوباره در کربلای 5 عملیات کردند. ما کربلای 4 را آنجا بودیم و وقتی دستور عقب نشینی آمد، ساعت 10 صبح به قرارگاه خودمان در شلمچه برگشتیم. دوتایی آمدیم و در قرارگاهی بودیم. قرارگاه گاوداری‌های قدیم بود و مار و عقرب داشت و می‌گفتند کسی اینجا نخوابد، چو عقرب از بالای سقف می‌افتاد و می‌زد. تا صبح بیداری بودیم. شانه راستش به‌شدت درد گرفته بود و داشت از شدت درد متلاشی می‌شد. خیلی ناراحت بود و به خودش می‌پیچید. می‌گفتم: «حاج‌آقا! چه شده است؟» می‌گفت: «خیلی ناراحتم. »

*خبرگزاری دفاع مقدس

دو فرمانده ایرانی و بعثی در قاب یک لنز


سایت ساجد - شخصی که با درجه سرتیپی دیده می شود، فرمانده یک تیپ پیاده عراقی است به اسارت رزمندگان لشکر ۹۲ زرهی درآمده است.

عکسی که می بینید در گرماگرم مرحله دوم عملیات "الی بیت المقدس" و در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ گرفته شده است. در عکس،سرهنگ "حسین حسیبی" فرماندهی وقت تیپ ۴ لشگر ۹۲ زرهی اهواز (نفر اول از چپ) دیده می شود. شخصی که با درجه سرتیپی کنار او نشسته است(نفر وسط)،فرمانده یک تیپ پیاده عراقی که در این عملیات به همراه تمامی نفراتش به اسارت رزمندگان لشکر ۹۲ زرهی درآمده است. کنار او نیز یک افسر عراقی دیگر دیده می شود. سرهنگ حسیبی، امروز با ۷۲ ماه سابقه حضور در جبهه های جنگ، دوران بازنشستگی خود را سپری می کند. خداوند به سلامتش دارد.

 

منبع: جهان نیوز

چند هزار روزه در مقابل دویست تا!



سایت ساجد - روایتی از فرمانده لشکر 17 علی ابن ابی طالب (ع) شهید مهدی زین الدین از زبان حاج "علی ایرانی" برگرفته از کتاب «افلاکی خاکی» نوشته "علی بهشتی پور" و "محمد خامه یار"(نشر روح) روایت می شود:

...از سردشت می رفتیم سمت باختران. من و شهیدان زین الدین و محمد اشتری. آقا مهدی خودش پشت فرمان نشسته بود. از هر دری می گفتیم. بین صحبت ها آقا مهدی گفت:« قریب دویست روزه به خدا بدهکارم!» ما اول حرفش را جدی نگرفتیم. برایمان قابل باور نبود. آقا مهدی و این حرفا؟!

وقتی این را دید، گفت:«جدی می گویم، دویست تا روزه بدهکارم.» بعد توضیح داد:«شش سال تمام چون دائم در ماموریت بودم و نشد که ده روز یک جا بمانم، روزه هایم ماند!»

درست پنج روز بعد به لقای دوست شتافت. در آن زمان لشگر 17 در مهاباد مستقر بود. من این حرف توی ذهنم مانده بود که بعدا با برادر بزرگوار اسماعیل صادقی (مسوول ستاد لشکر) در میان گذاشتم.

آن روز برادر صادقی تمامی بچه های لشکر را جمع کرده بود. چند هزار نفری می شدیم؛ یک دریا بسیجی متلاطم. خبر را که دادند، صدای ضجه و زاری، همه میدان را پر کرد. اشک و آه به میدانداری معرکه ماتم ایستاد. دست های سوگوار بود که بر سر و سینه فرود آمد. دیگر کسی حال خود را نمی فهمید.

اسماعیل نیز پای انفجار بُغضی شگفت آور زانو زده بود و جانانه می گریست. جمعی به خاک غلتیده، به خود می پیچیدند. بعضی غریو حسین حسین شان عنان اختیار از کف فرشتگان نیز ربوده بود.

ساعتی در سوگ، پریشانی، بهت و ناباوری گذشت که صدای سوخته ای در میدان بال گشود. اسماعیل بود:«عزیزان! آقا مهدی به جوار محبوبش شتافت اما آن گونه که به یکی از دوستان گفت نزدیک به دویست روزه ی قضا بر ذمه دارد. اگر کسی مایل است این دین او را ادا کند، بسم الله! در همین جا اعلام آمادگی کند.»

یکباره تمام میدان به جنبش درآمد و فریاد «ما آماده ایم» در گنبد فیروزه فام فلک پیچید. در دلم گفتم:«عجب معامله ای، چند هزار روزه در مقابل دویست تا!»

منبع: شهدای ایران

حال و هوای امام خامنه‌ای در روز انفجار پادگان شهید مدرس به روایت همسرشان



سایت ساجد - " الهام حیدری" استاد حوزه علمیه نورالزهرا(س) و حوزه علمیه بانو امین است. سال‌ها زندگی مشترک با سردار شهید حسن طهرانی مقدم و چهار فرزندی که به ثمر رسانده است حرف‌ها و خاطرات زیادی برایش به جا گذاشته است. او حالا همانند همسرش سرگروهی جمعی از همسران شهدای اقتدار را بر عهده گرفته است که سه سال پیش در 21 آبان ماه سال 90 با انفجار پادگان شهید مدرس به شهادت رسیدند. همسر این سردار شهید حالا در سخنانش از یک ایران ارادتی می‌گوید که نسبت به شهید طهرانی مقدم هر ساله ابراز می‌شود و جریان مقاومتی که به خاطر زحمات او حالا در منطقه جان گرفته است. حیدری در سخنانش با حسرت به روایت زندگی سردار شهیدی می‌گوید که توانست حتی قلب ولایت زمان خویش را تسخیر کند و مستقیم ترین روایت را از حال و هوای امام خامنه‌ای در روز شهادت نقل می‌کند. گفتگوی تفصیلی او در ادامه می‌آید:

فضای خانه و خانواده بعد از شهادت سردار چگونه است؟ بچه‌ها چقدر دلیل شهادت پدر را درک کرده‌اند. بخصوص فرزند کوچکتان که به خاطر سن کم شاید نسبت به سایرین درک کمتری از موضوع شهادت داشته باشد. برای او چگونه جای خالی پدر را توضیح می‌دهید؟

تحمل این مصیبت خیلی سنگین بود/فکر نمی‌کردم بچه‌ها اینقدر خوب بتوانند با شهادت پدر کنار بیایند

بچه‌ها خیلی عاقلند. به خصوص زهرا فرزند کوچکم. من خودم فکر نمی‌کردم بچه‌ها اینقدر قشنگ بتوانند با این موضوع کنار بیایند. وقتی انفجار اتفاق افتاد. بعد از نماز بود. من آن روز روزه بودم و خیلی هم حالم بد بود. چند بار خواستم روزه‌ام را بخورم. وقتی به من اطلاع دادند که صدایی که شنیدید از محل کار حاج حسن بود، چون من آمادگی ذهنی از زمان جنگ داشتم فقط گفتم: "انا لله و انا الیه راجعون." اصلا انگار خودش به دهان من انداخت. آدم وقتی فکر می‌کند، می‌بیند که کسی مثل ایشان یک انسان سالم و سلامت برود بعد چنین خبری از شهادتش بیاید، تحملش خیلی سنگین است. مصیبت‌های اینگونه خیلی سنگین است. انفجاری که شهادت بزرگانی را به همراه داشته باشد آن هم نه یک نفر بلکه 39 نفر با هم. فرض کنید شما بروید در مجلس ختمی بنشینید که همسران شهدا همه 20 ساله، 22 ساله و جوان باشند. این‌ها همه همسرانشان را دوست داشتند و اشک می‌ریختند. این مصیبت خیلی سنگین است.

زهرا با دیدن مراسم تشییع پیکر شهدا در جریان شهادت پدرش قرار گرفت/هیچ وقت حس نمی‌کنیم که حاج حسن نیست، حضورش را احساس می‌کنیم

دو فرزند بزرگم که تقریبا خوب می‌فهمیدند و درک می‌کردند. من در این موضوع بیشتر نگران دو دختر کوچکترم بودم. زهرا 5 ساله بود وقتی پدرش شهید شد و دختر دیگرم هم در سن بلوغ بود و درک آن شرایط برای این دو سخت بود. من همه‌اش نگران این‌ها بودم. شب اول که خبر به ما رسید یکی از اقوام زهرا را برد خانه‌اش گفت امشب پیش من باشد. روز بعد گفتم زهرا باید پیش ما باشد. این یک شب استثنا بود. هر اتفاقی بیفتد دوست دارم او در خانه باشد. مانده بودم چگونه خبر را به او بدهم. رفت و امدها در خانه بود و او هم می شنید که برخی تسلیت می‌گفتند اما شاید خیلی خوب متوجه نمی‌شد. هر بار که وسط بازی‌هایش پیش من می‌آمد و در بغلم می‌نشست، من به بهانه‌ای از کربلا برای او با زبان ساده می‌گفتم. مثلا یکبار می‌گفتم حضرت رقیه(س) و حضرت سکینه(س) هم در کربلا به خاطر خدا پدرشان را از دست دادند. زهرا فقط گوش می‌کرد و شاید خیلی هم درک نمی‌کرد. می‌رفت دنبال بازی‌اش دوباره که باز می‌گشت من جمله ای دیگر به او می‌گفتم.

مراسم تشییع شهدا را خیلی مفصل آن شب تلویزیون پخش کرد. وقتی پخش این مراسم از تلویزیون شروع شد من زهرا را در بغلم نشاندم و هر دو با هم این مراسم را دیدیم و اولین بار زهرا قضیه را از تصاویر تشییع پدرش در تلویزیون فهمید. همان موقعی آهی کشید و گفت: مامان بابا شهید شد؟ که من گفتم بله او شهید شده. خب خیلی سخت بود. اما خدا کمک کرد. زهرا هم کم کم با قضیه کنار آمد. اما آه سوزناکی که آن لحظه کشید را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. هرچند باید بگویم حاج حسن کنار ماست و ما اصلا هیچ گاه احساس نمی‌کنیم که نیست. حتی در زمان حیاتش به خاطر ماموریت‌ها خیلی اوقات در خانه نبود ولی الان آن ماموریت‌ها هم نیست و ما دائم حضورش را در خانه احساس می‌کنیم.

 

زهرا؛ دختر کوچک شهید تهرانی مقدم در زمان شهادت او، 5 سال و نیم‌اش بود

زهرا هم خیلی خوب دیگر شرایط را درک می‌کند. وقتی هنوز مدرسه نرفته بود برای پدرش نقاشی‌های زیادی می‌کشید که نگه داشته‌ام. خوابی هم در مورد پدرش دید که وقتی به من گفت گفتم سریع برو توی دفتر بنویس تا یادت نرفته است. می‌خواستم جریان خوابش به صورت مکتوب یادگار بماند. چون فکر می‌کنم این‌ها خیلی ارزشمند است. نقاشی‌هایی که برای پدرش کشیده یا اولین جملاتی که خطاب به پدرش نوشته است خیلی ارزشمند است. دختر دیگرم هم هرچند برایش خیلی سخت بود اما با شرایط کنار آمد و کم کم پذیرفت.

از جزئیات فعالیت‌های شهید و موفقیت‌هایش بعد از شهادتش با خبر شدیم/متواضعانه تخصصش را ابراز نمی‌کرد

شما به عنوان همسر شهید طهرانی مقدم از چه کارها و فعالیت‌های ایشان بی اطلاع بودید که بعد از شهادت در جریان روال آن قرار گرفتید؟

هیچ وقت از کارش نمی‌گفت. تمام ابعاد فعالیتش در حوزه کار را من بعد از شهادت فهمیدم. بستگان حتی خواهر و برادر خودش همه بعد از شهادت ایشان از فعالیت‌هایش مطلع شدند. وقتی مهمترین فعالیت‌های شهید مثلا در برنامه‌های تلویزیون اعلام می‌شد، می‌گفتند ما اصلا در جریان نبودیم و فکر هم نمی‌کردیم که ایشان در این سطح کار کنند. آنقدر برخورد حاج حسن متواضعانه بود که برخی فکر نمی‌کردند که حتی در حد یک تحصیل کرده لیسانس تخصص داشته باشد. اصلا ابراز نمی‌کرد.

ما در جریان سفر ایشان به سوریه و تحولی که در یگان موشکی بعد از سفر آموزشی ایجاد شد بودیم، اما فقط  در حد یک سفر مطلع بودیم و می‌دانستیم رفته یک آموزشی دیده است اما در جریان جزئیات سفرش نبودیم. من که همسرش بودم می‌دانستم که سفرهای مختلفی به آلمان، کره، چین و... دارد ولی هیچوقت ابراز نمی‌کرد در آن سفری که من رفتم با فلان متخصص حرف زدم و چنین حرف‌هایی را زدیم. هیچ نمی‌گفت. اصلا انگار پایش را از خانه خودش یک قدم آن طرف تر نگذاشته بود. هیچ تعریف و صحبتی نداشت.

حتی در روزهای جنگ و جبهه هم همینطور بود. اصلا از روزهای جبهه‌اش هم چیزی نمی‌گفت. دیده‌اید که کسانی که به جبهه رفته‌اند می‌نشینند و برای بچه‌هایشان خاطره تعریف می‌کنند. او اصلا هیچوقت این‌ها را نمی‌گفت. از بقیه می‌گفت اما از خودش هیچوقت چیزی تعریف نمی‌کرد. اگر من زنی بودم که بعد از جبهه و جنگ با او ازدواج کرده بودم هیچوقت نمی‌فهمیدم که او در جبهه چه کرده است. خیلی کلی در مورد فعالیت‌ها و کار ایشان می‌دانستم. خیلی از همسایه‌ها می‌گفتند که واقعا حاج آقا اینطور بودند و باور نمی‌کردند.

از دیدار با همسر امام خامنه‌ای بگویید. چگونه و چطور فراهم شد؟

ایشان برای تسلیت و تسلی دل خانواده به منزل ما آمدند و من فکر می‌کنم این موضوع را اولین بار است که می گویم. مهرماه 91 بعد از نماز مغرب و عشا بود که ایشان آمدند خانه ما.

حال و هوای امام خامنه‌ای در روز انفجار پادگان شهید مدرس به روایت همسرشان

بعد از مقدمات و حرف‌های مختلفی که بین من و ایشان رد و بدل شد من خدمت خانم عرض کردم آن روزی که انفجار پادگان و شهادت بچه‌ها اتفاق افتاد شما کجا بودید؟ واکنش آقا نسبت به این مسئله چطور بود؟ با پاسخ ایشان در واقع صحیح‌ترین خبر را بدون هیچ واسطه‌ای از خود خانم شنیدم. ایشان گفتند که آقا تشریف برده بودند برای صرف غذا سر سفره همین که می‌خواستیم غذا را بخوریم، صدای انفجار آمد. هر دویمان بلند شدیم و از پنجره بیرون را نگاه کردیم. گفتیم شاید در این محوطه و در این اطراف اتفاقی افتاده باشد. خیلی نگران و ناراحت شدیم. ظاهر قضیه اصلا معلوم نبود. آقا بعد از اینکه غذا میل کردند. رفتند برای کارشان از منزل بیرون. شب که آمدند خیلی ناراحت بودند. شاید به ندرت ایشان اینقدر ناراحت بوده‌اند وقتی من از ایشان پرسیدم چه شده است؟ ایشان گفتند که: "یکی از عزیزترین کسانم را از دست دادم" و همسر آقا آنقدر با تمام وجودش این مطلب را تعریف می‌کرد که چشمانشان پر از اشک شده بود.

حاج حسن توانست حتی قلب ولایت زمان خویش را تسخیر کند

من برای اینکه این جمله ایشان را که از آقا نقل می‌کردند فراموش نکنم فوری پشت دفترچه‌ام نوشتم چون به حافظه ام اعتماد ندارم و گفتم یک وقت کم و زیاد می‌شود. این موضوع برای من خیلی قشنگ و زیبا بود که آقا حاج حسن را به عنوان یکی از عزیزترین کسان خودشان معرفی کردند و این تعبیر را برایش به کار بردند. خوشا به سعادت حاج حسن که توانست حتی قلب ولایت زمان خودش را تسخیر کند و به دست بیاورد. خیلی حرف بزرگی است. الان هم گاهی همسر آقا را می‌بینم. ایشان خیلی خیلی نسبت به خانواده ما عنایت دارند.

ما همسران شهدا وقتی همدیگر را می‌بینیم احساس سبکی می‌کنیم

از جلسات ماهیانه که با حضور خانواده شهدای اقتدار برگزار می‌‌کنید، بگویید. انگیزه تشکیل این جلسات چه بود و چگونه پیش می‌رود؟

تشکیل این جلساتِ اول ماهِ ما، هم یکی از مواردی بود که خود حاج حسن من را برای برگزاری‌اش راهنمایی کرد. هیچ چیزی تسلی بخش‌تر از این نیست که کسانی که هم‌درد هم هستند دور هم جمع شوند و سخن بگویند. وقتی همدیگر را می بینند احساس سبکی می‌کنند وقتی می بینند همه شبیه به خودشان هستند حال بهتری دارند. بعد از شهادت شهدای غدیر من احساس کردم که یک تعداد همسران و بچه‌های جوانی هستند که نیاز دارند در چنین جلساتی باشند و بعضی صحبت‌ها برایشان گفته شود. نیت اصلی تشکیل این جلسات هم همین بود.

وقتی من مشکلی دارم و پیش روانشناس بروم، او هرچقدر هم که راهنمایی کند می‌گویم او چون خودش این مشکل را ندارد، نمی فهمد من چه می گویم. در میان این دوستان چون احساس کردم هم با تجربه تر هستم و هم سنم نسبت به دیگر خانم‌ها بالاتر است به نظرم رسید همانطور که حاج حسن برای دیگر شهدای این مجموعه به عنوان کسی که مسئولیت این گروه را به عهده داشت بزرگتری می‌کرد، من هم در این مورد باید احساس مسئولیت داشته باشم. از خدا خواستم که در کلامم نفوذی را قرار دهد که در خدمت دیگران باشم. چون من کار خاصی نمی کنم. نه مسئول سازمانی هستم و نه مسئول فرهنگی و نه پژوهشکده ام که یک کار دقیق و حرفه ای انجام دهم فقط نیتم این بود که نصفی از روز را وقت بگذارم که با خانواده شهدای غدیر درد و دل کنیم آن هم درد و دل شرعی. از خدا و پیامبر و احادیثشان بگوییم که ما تنها نیستیم ما گره خوردیم با زنجیره کسانی که در طول تاریخ خواستند حقانیت را حفظ کنند. یادآوری و افتخار کنیم و به این افتخارمان ببالیم و دست کسانی را که ممکن است یاس و ناامیدی و مشکل و سختی داشته باشند را بگیریم. الحمدلله به اذن خدا واقعا این اتفاق افتاده است. همه خانم‌ها وقتی به این جلسات می‌آیند و می‌بینند همه هم سن و سال هم هستند، روحیه‌شان عوض می‌شود.

در جلسات می‌گویم الان همسران شهید این جمع هم دور هم نشسته‌اند و به ما لبخند می‌زنند

من همیشه در جلسه تاکید می‌کنم همسران همین جمعی که اینجا دور هم هستند، الان آن دنیا دور هم جمع شده‌اند و دارند به ما لبخند می‌زنند و خوشحالند که خانواده‌هایشان هم دور هم هستند. در کنار جلسات اگر کسی مشاوره ای بخواهد کمک می ‌کنیم اما محور اصلی جلسات حول قرآن است که یادمان نرود آن‌ها به خاطر چه رفتند. قرآن و حدیث را با هم می‌گوییم و بعضا روی یک موضوع با هم صحبت و درد و دل می‌کنیم و خیلی نتیجه خوبی دارد. خیلی از مادران شهدا از محل های دوری می‌آیند. محل برگزاری جلسات در خود کرج است که منزل بیشتر خانم‌ها نزدیک باشد. ولی باز هم اکثرا ملارد و اطراف کرج هستند. خدا را شکر خیلی راضی هستم. خانم ها می گویند همین که ما می‌آییم و همدیگر را می‌بینیم و با هم ارتباط برقرار می‌کنیم، برای ما یک دنیا ارزش دارد و خیلی راضی هستند.

قبل از شهادت شهدای اقتدار بین ما خانواده‌ها ارتباطی نبود من فقط در مجموعه 39 نفری که شهید شدند آقای نواب و آقای سلگی را می‌شناختم. با دیگران اصلا ارتباط خانوادگی نداشتم و نمی‌شناختم.

پارسال سالگرد شهادت این شهدا وقتی همه دور هم جمع شده بودیم گفتم ما هیچی نمی‌گوییم و شماها راجع به شهدایتان بگویید. خیلی جلسه جالبی بود و همه گریه می‌کردند. ثمره این جلسات یکی دو کتاب است که اعضای بسیج و دوستان در ملارد تهیه کرده‌اند و از آن استفاده می ‌کنند. دیگر همه می‌دانند که اول ماه ما جلسه داریم.

منبع: تسنیم

فروزنده: با افتخار می‌گویم عملکرد دولت احمدی‌نژاد بهتر از دولت‌های هاشمی و خاتمی بود


قائم‌مقام جمعیت ایثارگران گفت: در موضوع هسته‌ای رهبری اجازه دادند که آقایان مذاکره کنند و به آنان نیز اعتماد کردند و ما نیز اعتماد داریم، اما انتظار ما این است که خط قرمزها رعایت شود.
به گزارش نامه نیوز، لطف‌الله فروزنده قائم‌مقام جمعیت ایثارگران در جلسه هفتگی انصار حزب‌الله که در محل این تشکل برگزار شد درباره همگرایی اصول‌گرایان به سخنرانی پرداخت و گفت: امروز وحدت اصولگرایان امری اجتناب‌ناپذیر است، چرا که اولا وحدت سفارش خداوند است، چه در صحنه داخلی و چه در صحنه خارجی هرکجا وحدت کردیم موفق شدیم و هر کجا اختلاف داشتیم آسیب دیدیم.

وی افزود:در همین شورای شهر تهران کمتر کسی باور می‌کرد که اصولگرایان با 18 رای در صدر قرار گرفته و پیروز شوند، اما این مهم با وحدت صورت گرفت. البته خداوند طبق وعده‌ای که داده است حتما عنایت می‌کند. مقام معظم رهبری سال گذشته در دیدار با کارگزاران نظام فرمودند یکی از مهمترین عوامل موفقیت ما عوامل معنوی است. اینکه عملی خالصانه و با اعتقاد قلبی باشد خداوند مدد می‌کند و به گونه‌ای سیستم را به نفع ما بر هم خواهد ریخت.

قائم‌مقام جمعیت ایثارگران با بیان اینکه اسرائیل تا به حال چندین مورد به غزه تهاجم همه جانبه داشته، اما هر بار شکست خورده، تصریح کرد: الان هم دوباره حماقت کرده‌اند و به سراغ بیت‌المقدس رفته‌اند. حضرت آقا یک کلمه فرمودند کرانه باختری مسلح شود و اینها خودشان مقدمات کار را فراهم کردند. اینها در بیت‌المقدس عرصه را تنگ کردند تا جایی که اگر ده سال دیگر به این فکر می‌افتادند که باید مسلح شوند، امروز به این نقطه رسیده‌اند.

فروزنده با تاکید بر اینکه  اگر کسی بخواهد وارد دایره اصولگرایی شود باید مرز خود را با فتنه مشخص کند، خاطرنشان کرد: هدف فتنه براندازی بوده است.

قائم مقام جمعیت ایثارگران ادامه داد: جریان اصولگرایی باید ضد فساد باشد چرا که مردم عاشق مسئولانی هستند که پاک و اهل کار و تلاش باشند. البته ممکن است بعضی مواقع در تعیین مصادیق اشتباه صورت گیرد اما باور مردم به پاک بودن تغییر نخواهد کرد.

وی اضافه کرد: امروز اگر می‌خواهیم موفق باشیم باید کارآمدی نظام را نشان دهیم. امروز برای آنکه خط مقاومت مقابل استکبار را شکل دهیم ضرورت دارد که وحدت داشته باشیم. وحدت یک وظیفه الهی است و کسی که به این وظیفه عمل کند مورد عنایت الهی قرار خواهد گرفت. باید نگاه حداکثری داشته باشیم و ارزشی برخورد کنیم. کسی که می‌خواهد در دایره اصولگرایی قرار گیرد باید مرز خود را با فتنه روشن کند و اگر تاکنون هم چیزی در مورد فتنه نگفته باشد، الان باید از فتنه اعلام برائت کند.

قائم‌مقام جمعیت ایثارگران با ذکر این نکته که سازوکار وحدت اصولگرایان حتماً باید حول نظرات مقام معظم رهبری باشد، گفت: اگر ما می‌خواهیم به قدرت برسیم باید نیت‌مان از این قدرت، اجرای منویات رهبری باشد که لحظه لحظه آن عبادت به حساب می‌آید.

این فعال سیاسی اصولگرا تاکید کرد: متأسفانه بعضی مواقع اشکال اصلی در اختلاف برداشت از نظرات رهبر انقلاب است. مثلاً در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم این‌قدر غرور ما را گرفته بود که فکر می‌کردیم رقابت فقط بین اصولگراهاست و جریان دوم خرداد مُرده؛ به همین دلیل با هم رقابت کردیم و آن اتفاق افتاد. اصولگرایان باید در صحنه‌های بعدی انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری واحد باشند چرا که این موضوع یک ضرورت است و این احساس نیاز نیز در همه جریان‌های سیاسی ایجاد شده و به زودی وحدت اصولگرایان شکل خواهد گرفت.

وی افزود: کسانی که نزدیک به مقام معظم رهبری هستند می‌توانند ساز و کار وحدت را تعریف کنند. این اشخاص همان علما هستند که ما باید از آنها بخواهیم کمک و هدایت‌مان کنند و وظیفه داریم حرف‌شان را گوش کنیم. باید با وحدت خود را آماده و از جریان رهبری حمایت کنیم و روی خط قرمزها بایستیم.

قائم‌مقام جمعیت ایثارگران با بیان اینکه متاسفانه امروز معضلات اقتصادی واقعاً مردم را کلافه کرده است، یادآور شد: باید حداقل‌ها را برای مردم فراهم کنیم و اینکه مشکلات اقتصادی را به مسائل بیرونی گره بزنیم، اشتباه است. باید بتوانیم اقتصاد مقاومتی را ایجاد کنیم که راه‌حل آن‌ مشارکت عامه مردم است، البته طبق فرموده مقام معظم رهبری باید از کلیت دولت حمایت کرد، اما وظیفه مطالبه‌گری هم وجود دارد.

وی افزود: ما باید مطالبه‌گر باشیم تا با بیان مشکلات بتوانیم به حل شدن آنها کمک کنیم. دولت فعلی باید اقتصاد مقاومتی را محور قرار دهد و با توجه به توانمندی داخلی کار انجام دهد.

فروزنده در خصوص معضلات فرهنگی موجود در جامعه، بیان داشت: امروز دشمن مسائل فرهنگی را در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی نشانه گرفته است. در بحث فرهنگی هدف این است که مردم از دین فاصله بگیرند و ما باید با کار فرهنگی جدی از ارزش‌ها دفاع کنیم. معتقدم دشمن به طور قطع حمله نظامی نخواهد کرد، اما دو حربه مهم جنگ اقتصادی و جنگ نرم را پیش می‌برد. در مسائل فرهنگی و اقتصادی وظیفه ما رصد گفتمان مقام معظم رهبری و ترویج، پیگیری و تبلیغ این گفتمان است. چنین مسئله‌ای هم جز با وحدت ممکن نخواهد بود.

این فعال سیاسی اصولگرا با تاکید بر اینکه امروز گفتمان انقلاب اسلامی در جهان فراگیر شده و دشمن نیز با تمام وجود به میدان آمده است، گفت: برخی در آمریکا می‌گویند یک جریانی روی کار آمده که حاضر به سازش است و بهتر از جریان تندی است که حاضر به سازش با ما نیست ، البته آن‌ها اشتباه می‌کنند.

وی ادامه داد: شاید در انقلاب ما فراز و نشیب باشد، اما مسیر اصلی را رهبر معظم انقلاب و مردم تعیین می‌کنند. در موضوع هسته‌ای رهبری اجازه دادند که آقایان مذاکره کنند و به آنان نیز اعتماد کردند و ما نیز اعتماد داریم، اما انتظار ما این است که خط قرمزها رعایت شود.

قائم‌مقام جمعیت ایثارگران در این نشست درباره عملکرد دولت‌های نهم و دهم، خاطرنشان کرد: عملکرد دولت نهم بسیار قابل دفاع است. دولت نهم با همین ظرفیت‌های موجود در کشور چهار برابر کار کرد. دو سال اول دولت دهم هم با همین روند پیش رفت، اما متأسفانه در دو سال آخر گرفتار مسائل حاشیه‌ای شدیم. البته درسال 91 تحریم‌ها هم اثرگذار بود، اما باید بهتر کار می‌شد ضمن اینکه کار احمدی‌نژاد در خانه‌نشینی اشتباه بود و امیدوارم خداوند باعث و بانی این اتفاق را هر کسی که بوده، نبخشد.

وی با بیان اینکه غنی‌سازی20 درصد و موج بیداری اسلامی باعث شد آمریکا با ما مذاکره کند، گفت: امروز اوباما و حزب وابسته او به شدت نیاز به این مذاکرات دارند و کسانی که می‌گویند ما به مذاکرات نیاز داریم، خیانت می‌کنند.

فروزنده در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه چرا حزب دموکرات آمریکا به ویژه اوباما خواهان از سرگیری روابط واشنگتن -تهران هستند؟ اظهار داشت: اوباما با شعار تغییر وارد عرصه انتخابات شد و مواضع جمهوری‌خواهان را مسخره کرد و برای او ارتباط با ایران حیاتی بود چون با فشار افکارعمومی مواجه است.

وی در پایان تصریح کرد: قضاوت‌های صورت گرفته در خصوص عملکرد «دولت» احمدی‌نژاد درست نیست و سکوت ما به دلیل این است که برخی دنبال دو قطبی کردن هستند و می‌خواهند ما به میدان بیاییم و دعوا کنیم. با افتخار می‌گویم که عملکرد «دولت»  احمدی‌نژاد در مقایسه با دولت‌های سازندگی و اصلاحات بهتر بوده است.

منبع: تسنیم

تاکتیک ایران برای خنثی‌سازی تحریم‌ها/ باطل شدن تک تک گزینه‌های غرب برای مقابله با پرونده صلح‌آمیز ایران


به گزارش خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران، تحریم های صورت گرفته از جانب کشورهای متخاصم، همواره محملی بوده برای مانور قدرت و تحمیل خواسته‌های نامشروع و غیر عقلانیشان، بر سر پرونده هسته‌ای ایران نیز تاکنون  شورای امنیت، سازمان ملل، اتحادیه اروپا و آمریکا تحریم‌های ناجوانمردانه و غیرمعقولی وضع کرده‌‌اند تا از این طریق ما را از خواسته‌های مشروعی که داریم عقب بنشانند و به خیال خودشان ایران را در انزوای سیاسی و اقتصادی قرار دهند.

بهانه سران غربی برای اعمال تحریم‌ها، دسترسی ایران به سلاح‌های هسته‌ای است، اما شواهد بازرسان این امر را واهی و منتفی می‌داند، حال آن‌که به جای چشم دوختن به سراب دسترسی ایران به بمب اتم، چشمان خود را بر این واقعیت مبرم بسته اند که رژیم صهیونیستی تنها دارنده تسلیحات هسته‌ای در خاورمیانه است.

 بر کسی پوشیده نیست که اعمال تحریم آن هم از جانب داعیان عرصه اقتصادی و سیاسی بر هر کشوری، تاثیری ملموس برجای می‌گذارد، اما برگ برنده در این مقاطع؛ نصیب کشوری می‌شود که بتواند اوضاع را تحت مدیریت خود در بیاورد.

کشور عزیزمان ایران، با مدیریت مدبرانه مسئولین و در راس آن، با تجویزات به موقع و مناسب مقام معظم رهبری از فشار تحریم‌ها بر اوضاع داخلی کشور کاسته است، نامگذاری سال 93 با درایت رهبری انقلاب به نام "اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی" دلالت بر توجه به اقتصاد مقاومتی به عنوان یک ایده اجرائی، در شرایط تحریم یا عدم تحریم است.


توجه تام مسئولین به رهنمودهای رهبری انقلاب را می‌توان در گزارش گمرکات ایران مشاهده کرد، صادرات ایران از سال 2006 تا 2011 رشدی خیره کننده داشته است، جرا که ایرانی‌ها با تحریم تعدادی از کشور‌های اروپایی به دنبال بازار‌های جدیدی بوده و حتی برای کاستن از هزینه‌های صادرات از بعد جغرافیایی، به فکر کشورهای نزدیک و همسایه افتادند، و این مساله سبب شده است تا از کارامدی تحریم ها کاسته شود.
 
سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه در راستای در پیش گرفتن این تاکتیک ایران، گفت: معتقدیم با تحریم، ایران توانسته در روابط سیاسی خود نگاه به جنوب شرق آسیا، کشورهای تا حدی مستقل منطقه‌ای و اروپایی و آمریکای لاتین و...را مدنظر قرار دهد تا در پرتو آن دچار انزوای سیاسی و اقتصادی نگردد.

شورای روابط خارجی آمریکا نیز در گزارشی با سمبلیک خواندن تحریم‌های آمریکا علیه ایران این تحریم ها را در واقع بر ضد هم پیمانان آمریکا دانست و نوشت: این تحریم‌ها موجب کاهش سطح همکاری کشورهایی مثل فرانسه، هند و ترکیه با آمریکا خواهد شد.

 اظهار‌نظرات ارائه شده مهر تائیدی است بر بی‌اثر بودن گزینه تحریم‌های وضع شده علیه ایران، حال با باطل شدن تک تک گزینه‌های غرب برای مقابله با پرونده صلح‌آمیز ایران تنها راه پیش‌روی آن‌ها نشستن بر سر میز مذاکرات و در پیش گرفتن تعامل برای حل موضوع هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران است.

 "علی شمخانی" دبیر کل شورای عالی امنیت ملی در مصاحبه‌ای با شبکه "المیادین" بیان کرد: راه کنترل برنامه هسته ای ایران بر اساس ادبیات آنها و جلوگیری از رشد جهشی که در ذات دانشمندان هسته ای کشور ما نهفته است، تحریم‌ها نیست بلکه مذاکرات است. طبعا تحریمها بدون تاثیر نیست و بر مردم ایران فشار وارد می کند اما تحریم بر روی اقدامات برنامه ریزی شده در برنامه صنعت صلح آمیز توسعه یافته هسته ای جمهوری اسلامی ایران تاثیر ندارد. برای همین آن‌ها بر سر میز مذاکرات نشستند.

با این حال به گفته رئیس دستگاه دیپلماسی ایران "محمد جواد ظریف" در لحظه ورود به وین برای برگزاری آخرین دور مذاکرات ایران با گروه 1+5 اظهار داشت: گرایشی در غرب هنوز فکر می کنند تحریم ها برایشان منفعتی داشته و راه حل است. لذا موضوع تحریم ها نیز مورد اختلاف می باشد.



واژه تحریم، تحمیل شد، اما خود آمریکائی ها در گرداب آن افتاده‌اند چرا که طبق گزارش "نایاک" (شورای ملی ایرانیان امریکا) تاثیرات منفی تحریم‌های ایران برای اقتصاد ایالات متحده بین ۱۳۴.۷ تا ۱۷۵.۳ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود که ممکن است همچنان افزایش یابد، به علاوه، هزینه‌های انسانی با از دست رفتن فرصت‌های شغلی در حدود بیش از ۲۰۰ هزار مورد در چند سال اخیر قابل توجه است، اکنون آمریکا و هم‌پیمانانش، خود در شطرنج دیپلماتیک در پی اجرا و پیاده‌سازی تاکتیک مذاکرات هستند تا با توافق جامع صورت گرفته در میدان بازی دیپلماتیک مات نشوند.

در آن روی سکه، قرار‌گیری ایران در مسیر پیشرفت شتابان؛ مویدی است بر ضرب‌المثل " عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد"

امریکا بار دیگر روسیه را تهدید کرد


معاون رییس جمهور آمریکا دیشب بار دیگر روسیه را به اعمال تحریم های بیشتر تهدید کرد و این کشور را به مداخله در امور داخلی اوکراین متهم کرد. امریکا شش ماه پیش با سرنگون کردن دولت اوکراین، چهره های طرفدار خود را در این کشور به روی کار آورده است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، آمریکا اعمال تحریم های بیشتر را برضد روسیه خواستار شد .

جو بایدن معاون رییس جمهوری آمریکا با متهم کردن روسیه به نقض آشکار حق حاکمیت اوکراین گفت : اگر مسکو به سیاست مداخله جویانه در اوکراین ادامه دهد باید تحریم های بیشتری برضد مسکو اعمال کرد .

روسیه همواره با رد اتهامات آمریکا ، دخالت کشورهای غربی را عامل ادامه بحران در اوکراین اعلام کرده است .

جو بایدون معاون رئیس جمهور آمریکا

در همین حال رئیس کمیته روابط خارجی دومای روسیه تأکید کرد اگر اتحادیه اروپا تحریم‌ها را گسترش دهد مسکو قادر خواهد بود تا تدابیر تلافی جویانه مهمی را اتخاذ کند.
آلکسی پوشکوف گفت : ما به‌طور کلی مخالف تحریم‌های متقابل هستیم ولی در شرایط کنونی نمی‌توانم در خصوص تدابیر احتمالی روسیه در قبال اروپا گمانه‌زنی کنم. ما معتقدیم که تحریم‌ها به اقتصادهای روسیه و اروپا لطمه وارد می‌کند. پوشکوف گفت: البته اگر تحریم ها علیه روسیه گسترش یابد روسیه نیز گام های مهمی را برخواهد داشت.
بحران اوکراین موجب شده تا سطح روابط روسیه و غرب به پایین‌ترین سطح خود پس از جنگ سرد تنزل یابد.

آمریکا و اروپا تاکنون چندین دور تحریم اقتصادی و تجاری علیه روسیه اعمال کرده‌اند.

روسیه نیز پیش از این به‌تلافی این تحریم‌ها واردات مواد غذایی و محصولات کشاورزی را از کشورهای غربی ممنوع کرده است.

اوکراین از یک سال پیش با برکناری ویکتور یانوکوویچ رییس جمهوری سابق این کشور و روی کار آمدن سیاستمداران غربگرا درگیر بحران است .

اوایل امسال مخالفان دولت اوکراین در استان های لوهانسک و دونتسک در شرق اوکراین یکجانبه اعلام استقلال کردند . از آن زمان تاکنون درگیری نیروهای ارتش و مخالفان در شرق اوکراین ادامه دارد .

سازمان ملل متحد در گزارشی اعلام کرد : در هفت ماه گذشته  بر اثر درگیری ارتش و مخالفان ،حدود 15 هزار نفر در شرق اوکراین کشته و زخمی و صدها هزار نفر آواره شده اند .

بر اساس این گزارش  با وجود توافق آتش بس بین مخالفان و دولت اوکراین در 14 شهریور ، روزانه 13 نفر بر اثر درگیری در شرق این کشور جان خود را از دست می دهند.

داعش خود را به چهار میخ کشیده/ می توانیم شکستشان دهیم!


ژنرال جان آلن مسئول ائتلاف مبارزه با تروریست های داعش در سوریه و عراق اعلام کرد: تاکنون حدود ۶۰۰ تروریست در حملات هوایی کشته شده اند و نیروهای این گروه در کوبانی خود را به چهار میخ کشیده اند.

به گزارش سرویس وب گردی پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، خبرگزاری فرانسه  از آنکارا گزارش داد که ژنرال 'جان آلن' در گفت و گو با روزنامه ملیت چاپ ترکیه افزود: نیروهای داعش خود را در کوبانی «به چهار میخ کشیده اند.»

وی گفت که داعش با دعوت از نیروهای خود برای سرازیر شدن به کوبانی آنجا را به صورت هدفی برای هواپیماهای ائتلاف درآورده است.

این ژنرال بازنشسته آمریکایی گفت که عقب نشینی نهایی داعش از کوبانی به مفهوم آن است که آنها نتوانسته اند به اهداف خود برسند.

این ژنرال امریکایی تلاش کرد، عقب نشینی داعش از کوبانی را، به قدرت ائتلاف امریکایی ربط دهد و افزود: زمان آن رسیده که این تصور را که داعش شکست ناپذیر است عوض کنیم و بواقع اطلاعات ما حاکیست که آنها خیلی قابل شکست هستند.

 

این ادعاها در شرایطی مطرح می شود که با گذشت چند ماه از محاصره کوبانی، نیروهای ائتلاف به علت مخالفت ترکیه، هیچ کمکی به مردم کوبانی نکردند و محاصره، همچنان ادامه دارد.

این ژنرال امریکایی چهارشنبه با مقامات ارشد ترکیه در آنکارا دیدار کرد.

براساس این گزارش عدم تمایل ترکیه برای نقش فعالتری در ائتلاف علیه تروریست های داعش باعث سردی روابط آن کشور با ناتو شده است.

آلن اعلام کرد که ما باید منافع ملی ترکیه را با ملاحظات ویژه' مد نظر قرار دهیم ، چرا که ترکیه یک کشور خط مقدم جبهه است.

این ژنرال آمریکایی از ترکیه تقدیر کرد و این کشور را 'متحد قدیم' خواند که مناسبات آمریکا با آن کشور از 'دوستی درازمدت' برخوردار است .

به گفته آلن وی برای بررسی تقاضاهای ترکیه سرگرم گفت و گو در آن کشور است.

افشای اسرار خطرناکترین مزدور رژیم صهیونیستی


«امین عباس الحاج» مزدور لبنانی که سال‌ها در خدمت سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی قرار گرفت در مصاحبه روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارانوت اسرار خود را فاش کرد.

به گزارش گروه وبگردی پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، روزنامه الاخبار خبر داد ؛ «امین عباس الحاج» برای لبنانی‌ها به ویژه اهالی ضاحیه جنوبی بیروت نامی بسیار آشناست، او خطرناک ترین جاسوس و مزدور دشمن صهیونیستی در کشورشان است که با « کمیل شمعون» رئیس جمهوری اسبق لبنان کار کرده و « بشیر الجمیل » را در« سفرهای دریایی» به سرزمین های اشغالی برای ملاقات با « مناخیم بیگین» همراهی کرده است.
این مزدور صهیونیست‌ها که به « رومنیگیه» معروف بوده، در گفت‌وگویی مفصل و طولانی با روزنامه صهیونیستی « یدیعوت آحارونوت» با افشای اسرار خود در طول « ۳۰ سال خدمت به رژیم صهیونیستی و خیانت به کشور و مردمش» از اینکه صهیونیست‌ها اکنون او را مانند «سگ» به حال خود رها کرده‌اند شکایت دارد.
روزنامه الاخبار که بخش‌هایی از این گفت‌وگو را منتشر کرده ، نوشت: روزنامه صهیونیستی به عمد تلاش کرده است که در چند قسمت از این مصاحبه این مزدور را از نزدیکان حزب‌الله معرفی کند.
یدیعوت آحارونوت، عباس الحاج را اینگونه معرفی می‌کند: مزدوری ملقب به «رومینگیه» که خطرناک ترین جاسوس و مزدور دستگاه‌های امنیتی اسرائیل در خاورمیانه بوده و نقشی اساسی در تعدادی زیادی از عملیات‌ها داشته که هنوز هم بیشتر آنها محرمانه باقی مانده‌اند.
او عامل بازداشت صدها نیروی فلسطینی است که دشمن صهیونیستی آنها را« خرابکار» می‌نامد به اضافه اینکه در کشف و ضبط چندین تن تجهیزات جنگی نیز دست داشت.
یدیعوت آحارونوت نوشت که این مزدور در طول چندین سال در چندین عملیات جاسوسی بسیار مهم دست داشته و به « گنج بزرگ اطلاعاتی اسرائیل» تبدیل شده بود.
به نوشته این روزنامه صهیونیستی، مزدور ما با خشم و عصبانیت گفت که «همچون سگ بیرون انداخته شده» و اکنون در اسرائیل (سرزمین های اشغالی) با یک کارت شناسایی بدون اعتبار و بدون حقوق و تامین اجتماعی و کمک‌های پزشکی و تنها با کمک گاه و بیگاه چند دوست قدیمی خود زندگی می‌کند.
عباس الحاج یا به عبارت بهتر همان رومنیگیه، می‌گوید: دستگاه جاسوسی اسرائیل مرا استخدام و از هرآنچه در اختیار داشتم بهره برداری و سوء استفاده کرد و جان و قلبم را به آنها دادم اما اکنون مرا مثل یک لباس کهنه و مانند یک سگ بیرون انداخته‌اند.
یدیعوت آحارونوت نوشت: کمیل شمعون رئیس جمهوری اسبق لبنان ، الحاج را از جنوب لبنان به شرق آن فراری داد؛ زیرا طرف‌های مختلف لبنانی و فلسطینی او را به قتل تهدید کرده بودند و بعداز آن بود که به عنوان دستیار شمعون به کار مشغول شد و حتی تا رتبه رئیس محافظان ویژه وی ارتقا یافت تا اینکه در انفجار خودروی شمعون زخمی شد.
این روزنامه صهیونیستی افزود: اینجا بود که روابط محرمانه الحاج با اسرائیل و حزب الکتائب فاش شد و بعدها به عنوان افسر ارتباطات لجستیکی با این حزب منصوب شد.
سرویس جاسوسی نظامی رژیم صهیونیستی فرصت را غنیمت شمرد و این« وحشی انسان نما» را جذب و به یک « مزدور سری» تبدیل کرد و افسر سازمان جاسوسی این رژیم به او نام مستعار رومینگیه داد.
رومینگیه می‌گوید: ابتدا در واحد ۵۰۴ دستگاه جاسوسی اسرائیل ( واحد بکارگیری مزدوران) کار خود را شروع کردم، آنها از قبرس و با تلفنی در داخل دفتر رئیس جمهوری وقت لبنان تماس می‌گرفتند و من هم اگر تمایل داشتم با دفتر افسر اسرائیلی با نام مستعار « روباه پیر» در قبرس تماس برقرار و یا در دریا همدیگر را ملاقات می‌کردیم.
او همچنین در این مصاحبه گفت: ابتدا ماموریت اصلی من کنترل و رصد تحرکات نیروهای سازمان آزادی‌بخش فلسطین در لبنان و جمع آوری اطلاعات در باره آنها بویژه « ابوجهاد» ، « ابوالهول»، « ندیم مطرجیه»،«عونی الحلو» و «نعیم جمعه» از دستگاه امنیتی ۱۷ بود.
اما یدیعوت آحرونوت نیز افزود: رومینگیه موفق شده بوده است ۱۵ لبنانی و یا فلسطینی را به خدمت درآورد که همگی آنان در عملیات بمباران لبنان و یا حملات زمینی قبل از جنگ اول ( ۱۹۸۲) علیه لبنان به ارتش اسرائیل کمک کردند.
ترور علی حسن سلامه
الحاج فاش کرد که اطلاعات درباره شهید « علی حسن سلامه» فرمانده یگان فلسطینی موسوم به « امنیت ۱۷» که ماموریت و حفاظت از « یاسر عرفات» را برعهده داشت، به تروریست‌های صهیونیست اطلاعات داده بود.
رومینگیه می‌گوید: از من اطلاعاتی درباره دفتر، خانه و مسیر حرکتش به سمت محل کار و همچنین از باشگاه پرورش اندام که تمرین می‌کرد و خانواده همسرش جورجینا رزق خواستند.
در همین ارتباط یدیعوت آحارونوت نوشت: دستگاه جاسوسی اسرائیل نگران بازگشت رهبران سازمان‌های فلسطینی از تونس و لیبی به لبنان از طریق قبرس شده بود که بعداز سال ۱۹۸۲ آن را ترک کرده بودند از همین رو از رومینگیه در این خصوص کمک خواست و به این ترتیب به کمک رومینگیه و دوستانش همه اطلاعات را از رانندگان تاکسی‌ها و کارکنان گمرگ قبرس و دیگران جمع آوری می‌کردند و واحد ۵۰۴ دستگاه جاسوسی نظامی رژیم صهیونیستی نیز با اعزام تیم های تخصصی سرنشین قایق‌های نظامی ، رهبران و فعالان فلسطینی را از داخل کشتی‌ها و قایق‌هایی که از قبرس عازم لبنان بودند، ربوده و با خود می‌بردند.
یدیعوت آحاراونوت افزود: شبکه رومینگیه در جنگ سال ۱۹۸۲ علیه لبنان و جمع آوری اطلاعات قبل از شروع هر عملیاتی در خاورمیانه نقشی اصلی داشته که همچنان بیشتر آنها محرمانه باقی مانده است.
این روزنامه صهیونیستی اضافه کرد: رومینگیه شبکه جاسوسی خود را از داخل یک مغازه سبزی فروشی در منطقه اشرفیه بیروت هدایت و مدیریت می‌کرد.
من و بشیر الجمیل در نهاریا
رومینگیه افزود: « بشیر الجمیل» رئیس جمهوری اسبق لبنان چندین بار با ما با یک قایق بادبانی به حیفا آمد تا با مسئولان اسرائیلی ملاقات کند و همواره در سفرهای دریایی دچار حالت تهوع می شد ویک بار دریکی از نشست‌های الجمیل با مناخیم بگین شرکت کردم که در اتاق شمال ۲۱۴ هتل کارلتون درنهاریا برگزار شد.
این مزدور صهونیست ها تاکید می‌کند: بزرگترین اشتباه اسرائیل برقراری ارتباط با مسئولان حزب الکتائب بود.
آحارونوت به نقل از این مزدور می‌نویسد: در پایان سال ۱۹۸۲ که اکثر نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین از بیروت خارج شدند و ارتش اسرائیل به سمت جنوب لبنان عقب نشینی کرد، برنامه عمل جاسوسی ضد سازمان های فلسطینی نیز تغییر کرد و زندگی رومینگیه نیز دستخوش تغییر شد.
این روزنامه همچنین نوشت: رومینگیه به عنوان یک بازرگان که کالاها را از طریق دریا و خشکی به سراسر خاورمیانه می‌رساند، مشغول شد و ثروت زیادی به دست آورد.

ادامه مذاکرات ایران در وین/ وزیران فرانسه و انگلیس امروز وارد می شوند


مذاکرات ایران با کشورهای گروه ۱+۵ برسر برنامه هسته ای و لغو تحریم های ایران، امروز جمعه در اتریش پیگیری می شود. ظریف، اشتون و کری در روزهای گذشته مذاکراتی انجام داده اند و امروز هیگ و فابیوس هم راهی وین می شوند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، در فاصله سه روز مانده به پایان مهلت حصول توافق جامع هسته ای ، مذاکرات  ایران و گروه 1+5 امروز جمعه 30 آبان نیز در وین ادامه می یابد.

دیشب  وزیران امور خارجه ایران ، آمریکا و هماهنگ کننده 1+5 دیداری دو ساعته در هتل کوبورگ وین داشتند و طبق گفته یک عضو تیم مذاکره کننده هسته ای ایران،  در نشست  ظریف، کری و اشتون درباره همه موضوعات بحث شد اما طرح خاصی ارائه نشد.

امروز وزیران امور خارجه فرانسه و انگلیس هم عازم وین می شوند تا به مذاکرات ملحق شوند. اشتاین مایر وزیر امور خارجه آلمان نیز، احتمالا روز شنبه برای شرکت در مذاکرات به وین سفر می کند.

همزمان مذاکره کننده ارشد هسته ای روسیه بر استفاده از فرصت موجود برای حصول به توافق جامع تاکید کرد. سرگئی ریابکوف در جمع خبرنگاران  تصریح کرد : چنین فرصتی بندرت به دست می آید ، شرایط کنونی بسیار حساس و از دست دادن آن اشتباهی  بزرگ خواهد بود که عواقب سنگین به همراه خواهد داشت.

وی هشدار داد: بدون تحرک جدید از سوی گروه 1+5 و ایران ، حصول توافق  بسیار دشوار خواهد بود.

وزیر امور خارجه کشورمان بارها تاکید کرده است: همزمان با آمادگی جمهوری اسلامی برای اطمینان بخش بودن از صلح آمیز بودن برنامه هسته ای، نباید در روند و نتیجه مذاکرات براساس مقررات و قواعد بین المللی هیچ حقی از ایران در استفاده از حقوق هسته ای نادیده گرفته شود.

سازمان ملل در وین

دهمین دور و آخرین مرحله از مذاکرات جامع هسته ای از سه شنبه 27 آبان در وین آغاز شده و طرف های شرکت کننده در مذاکرت تلاش می کنند در دیدارهای دوجانبه و چندجانبه مسایل باقی مانده در مسیر توافق جامع هسته ای را حل کنند.

گفته می شود میزان غنی سازی اورانیوم و چگونگی لغو کامل تحریمهای ظالمانه بر ضد ایران ، دو موضوع اساسی مورد اختلاف است که زیاده خواهی غربی ها مانع  حل آنها شده است.

بهترین تصاویر ثبت شده توسط هواپیماهای بدون سرنشین در سال ۲۰۱۴


هواپیماهای بدون سرنشین ابزارهای جالبی برای عکاسی از زاویه هایی هستند که در حالت عادی یک عکاس نمی تواند به آن دسترسی داشته باشد.

به گزارش پایگاه اطلا ع رسانی شبکه خبر،هواپیماهای بدون سرنشین ابزارهای جالبی برای عکاسی از زاویه هایی هستند که در حالت عادی یک عکاس نمی تواند به آن دسترسی داشته باشد.

بهترین تصاویر ثبت شده توسط هواپیماهای بدون سرنشین در سال 2014
هواپیماهای بدون سرنشین
هواپیماهای بدون سرنشین
هواپیماهای بدون سرنشین
هواپیماهای بدون سرنشین
هواپیماهای بدون سرنشین
هواپیماهای بدون سرنشین
هواپیماهای بدون سرنشین
هواپیماهای بدون سرنشین
هواپیماهای بدون سرنشین
هواپیماهای بدون سرنشین
هواپیماهای بدون سرنشین
هواپیماهای بدون سرنشین

احتمال غافلگیری هسته ای در دقیقه نود"


سی‌ان‌ان از قول یک دیپلمات غربی درباره مذاکرات هسته ای در وین گزارش داد: با وجود اینکه دیپلمات‌ها مواضع سرسختانه خود را اعلام می‌کنند اما احتمال غافلگیری در دقیقه نود و حصول توافق وجود دارد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، درحالی که کمتر از 5 روز تا پایان مهلت توافقنامه هسته ای مقدماتی در ژنو باقی مانده است،رایزنی‌ها در وین برای دستیابی به توافق جامع هسته‌ای ادامه دارد.
مذاکره کنندگان ارشد ایران و آمریکا روز چهارشنبه نیز گفتگوهای دوجانبه خود با هدف رسیدن به یک توافق جامع هسته‌ای در وین پایتخت اتریش ادامه دادند. هنوز از محتوای مذاکرات گزارشی منتشر نشده است؛ با این حال هیچکدام از دو طرف، از تمدید مهلت گفتگوها صحبتی به میان نیاورده‌اند. عراقچی - معاون وزیرامور خارجه کشورمان با اشاره به دیدارهای دو و چندجانبه در دومین روز مذاکرات میان ایران و نمایندگان گروه 1+5  ، گفت: ایده ها و پیشنهادهای زیادی را همواره ارائه کردیم که اگر بخواهد رفع نگرانی شود، این ایده ها کفایت می کند.خبرگزاری فرانسه از لندن گزارش داد: جان کری وزیر امورخارجه آمریکا که قرار بود روز چهارشنبه از لندن به وین برود سفر خود را به تاخیر انداخت تا با سفر به پاریس با همتای فرانسوی خود دیدار  کند. عصر دیروز جان کری در لندن برای دومین بار با یوسف بن علوی همتای عمانی خود دیدار کرد. اعضای گروه پنج به اضافه یک تا روز دوشنبه وقت دارند تا به یک توافق با ایران بر سر برنامه هسته ای دست یابند. با این حال  فیلیپ هاموند وزیرامورخارجه انگلیس روز چهارشنبه نسبت به رسیدن به توافق با ایران تا روز دوشنبه ابراز تردید کرد اما از احتمال تمدید مهلت مذاکرات سخن گفت.
شبکه سی‌ان‌ان در گزارشی با موضوع مذاکرات هسته‌ای ایران و گروه 1+5، به نقل از دیپلمات‌ها نوشته است که شاید طرفین مانند سال گذشته در دقیقه نود به توافق برسند، هرچند بسیاری این امر را بسیار بعید می‌دانند.

سی‌ان‌ان با بیان اینکه شانس رسیدن به توافق در موعد مقرر شده(24 نوامبر-3 آذر) از نظر دیپلمات‌های غربی در بهترین حالت 50 درصد است، تصریح کرد: علی رغم این به نظر می‌رسد که دستیابی به موفقیت برای رسیدن به توافق در موعد مقرر بسیار بعید است.
این شبکه تلویزیونی آمریکایی در ادامه با اشاره به اینکه احتمال رسیدن به یک توافق کلی در موعد مقرر و ادامه مذاکرات در آینده بر سر جزئیات وجود دارد، تاکید کرد که تاکنون هیچکس درباره چشم انداز ادامه مذاکرات سخنی به میان نیاورده است.
سی‌ان‌ان در ادامه از قول یک مقام آمریکایی افزود: ادامه مذاکرات بر شکست خوردن کل روند مذاکرات ارجحیت دارد.

در ادامه این گزارش، سی‌ان‌ان با اشاره به حساسیت بالای مذاکرات جاری میان ایران و 5+1 در وین از قول یک مقام عالی رتبه آمریکایی که برای اشاره به وی از ضمایر مونث استفاده می‌کرد، گزارش داد که نه ایران و نه 6 قدرت جهانی تا دقیقه 90 کف خواسته‌های خود را مطرح نمی‌کنند.

این خانم در ادامه افزود: ما در نقطه بسیار بسیار دشواری از مذاکرات هستیم، همه ما می دانیم که این تصمیمی سخت است که تا آخرین لحظه ادامه دارد.

سی‌ان‌ان در ادامه از قول یک دیپلمات دیگر غربی که نخواسته نامش فاش شود، گزارش داد: با وجود اینکه دیپلمات‌ها مواضع سرسختانه خود را اعلام می‌کنند اما احتمال غافلگیری در دقیقه نود و حصوصل توافق وجود دارد.

این دیپلمات با اشاره به اینکه توافق برنامه اقدام مشترک در لحظه پایانی حاصل شد،‌ تاکید کرد که خرگوش‌های بزرگی دفعه قبل از یک کلاه کوچک بیرون آمد و من دیگر هرگز نمی‌گویم هرگز.