ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
گویندگان ایرانی از دیرباز تاکنون در وصف نوروز و جشن فروردین که همراه مواهب گرانبهای طبیعت و هنگام تجدید عهد
نوروز فراز آمد و عیدش به اثر بر |
نزد یکدگر و هر دو زده یک بدگر بر |
نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین |
دهقان جهان دیدهاش پرورده ببر بر |
آن زیور شاهانه که خورشید برو بست |
آورد همی خواهد بستن به شجر بر... |
و هم او در قصیدۀ دیگر چنین گوید:
نوروز بزرگ آمد آرایش علم
میراث به نزدیک ملوک عجم از جم...
فرخی ترجیعبند مشهوری در وصف نوروز دارد که بند اول آن چنین است:
ز باغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آید |
کلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید |
کلید باغ را فردا هزاران خواستار آید |
تو لختی صبر کن چندان که قمری بر چنار آید |
چو اندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید |
ترا مهمان ناخوانده به روزی صد هزار آید |
کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شمار آید |
چناندانی که هرکس را همی زو بوی یار آید |
بهار امسال پندار همی خوشتر ز پار آید |
وزین خوشتر شود فردا که خسرو از شکار اید |
بدین شـایستگی جشنـی بدین بایستگی روزی |
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی |
منوچهری مسمطی در نوروز ساخته که بند اول آن این است:
آمد نوروز هم از بامداد |
آمدنش فرخ و فرخنده باد |
باز جهان خرم و خوب ایستاد |
مرز زمستان و بهاران بزاد |
ز ابر سیه روی سمن بوی داد |
گیتـی گـردید چـو دارالقـرار |
هم او در مسمط دیگر گفته:
نوروز بزرگم بزن ای مطرب نوروز |
زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز |
برزن غزلی نغز و دلانگیز و دلفروز |
ور نیست ترا بشنو از مرغ نوآموز |
کاین فاخته زان کوز و دگر فاخته زانکوز |
بر قافیۀ خوب همی خواند اشعار |