تصویرمنتشر نشده از عقد شهید خرازی

 مهدی جانی پور عکاس سرداران دفاع مقدس شهر اصفهان در رابطه با این عکس می گوید:جشن عقد شهید خرازی خیلی ساده برگزار شد طوری که بیشتر به یک جلسه صمیمی مهمانی شبیه بود تا جلسات عقد و عروسی این روزها ،البته آن روزها بچه های جنگ همه همینطور بودندجشن عقد شهید خزاری هم به همین سبک ساده از صبح تا ظهر برگزار شد و آخردست همه رفتند مسجد برای نماز جماعت. 



تصویر سمت چپ متعلق به جانباز صبوری است که خودش با ویلچر به جشن آمده بود در آنجا برایش رخت خواب پهن کردند تا راحت باشد. جانی پور می گوید این عکس نهیبی است به سبک زندگی فعلی ما. او می گوید در مراسم عروسی یکی از خانواده های خیلی مومن، پدر داماد با ناراختی به من گفت: کاش به جای این همه هزینه کاذب که اقوام کرده اند و این دست گلها که آورده اند کاش برای تهیه جهیزیه یک عروس و داماد جوان هزینه می کردند.

تنها دریاچه صورتی رنگ جهان

دریاچه هیلیر تنها دریاچه کاملا صورتی جهان غرب استرالیا

نظر پزشک قانونی درباره مرگ ناصر عبدالهی

می توان انتشار آلبوم "رخصت" یا اجرای مراسمی توسط هنرمندان در 29 شهریور برای ایتامی که تا همین سالها میهمان صدای ناصر بودند و مهمتر از همه، ساخت مستند"جعبه سیاه" درباره زندگی شخصی ناصریا را دلیل و بهانه ای برای مصاحبه با نسرین،تک خواهر زنده یاد ناصر عبداللهی دانست، اما یکی ازبهانه های جدی مان برای این مصاحبه بازار شایعاتی است که هنوز هم پس از گذشت 6 سال از مرگ این هنرمند داغ است.

نسرین عبداللهی رازهایی را فاش می کند که تا کنون در هیچ مصاحبه ای درباره آنها صحبت نکرده است.

«ناصر عبداللهی» در دهم دی ماه سال 1349 در محله «باغ» بندرعباس متولد شد. پدرش «عبدالرحمن عبداللهی» از کارگران بازنشسته شرکت نفت و مادرش «مهرنگار بندری نیایی» خانه دار است. ‏

این پدر و مادر پنج پسر و یک دختر داشتند که ناصر یکی از پسران شان بود.
نسرین خواهر ناصر از خاطرات نوجوانی این مرحوم می گوید. یکی از شیرین ترین خاطره هایش با ناصر برمی گردد به اتاقی که در خانه، آزمایشگاه ناصر شده بود:"در خانه اتاقی داشتیم که شده بود آزمایشگاه شخصی ناصر،او بیشتر وقتش را آنجا می گذراند. به یاد دارم 12 سال بیشتر نداشت که به خاطر آزمایش هایش، از مدرسه میکروسکوپ هدیه گرفت. همیشه فکر می کردیم ناصر دانشمند می شود".

ماجرای ازدواج اول ناصر عبداللهی

زنده یاد عبداللهی سال 67 بود که با فهیمه غفوری ازدواج کرد. نسرین عبداللهی می گوید:"ناصر فقط 18 سال داشت که به فهیمه علاقمند شد. او از سال 66 با بابک غفوری برادر فهیمه در یک گروه موسیقی به نام "فریاد ساحل" همکاری می کرد. رفت و آمدها بین بابک و ناصر زیاد شده بود. یا بابک در خانه ما بود یا ناصر در خانه بابک. یک روز ناصر به خانه آمد و به مادرم گفت که به فهیمه خواهر بابک علاقمند شده و دوست دارد اگر فهیمه هم راضی باشد زندگی مشترکشان را با هم آغاز کنند. مادر مخالفتی نکرد و فقط پرسید که آیا با این سن از پس هزینه زندگی مشترک بر می آید؟ و ناصر با قاطعیت گفت که برای زندگی مشترک با فهیمه آماده است.

جدایی از همسر اول

سال 77 خانواده ناصر به بندرعباس برگشتند ولی در سال 80 دوباره ناصر به خاطر مشکلاتی در زندگی خصوصی اش به همراه خانواده اش به تهران برگشت. سال 82 بود که فهیمه و ناصر به مشکل برخوردند و به این نتیجه رسیدند که بهتر است از همدیگر جدا شوند.

ازدواج دوم ناصر عبداللهی

ناصر سال 82 به خواستگاری همسر دومش یعنی فاطمه فهیمی رفت. او که دیگر جزو محبوب ترین خواننده های ایران شده بود به خاطر دوستی ای که با پدر همسر دومش داشت خانواده فهیمی را به خوبی می شناخت و همین شناخت باعث شد او فاطمه را برای زندگی مشترک انتخاب کند.

روز حادثه اولین بار چه کسی ناصر را دید؟

عقیل برادر ناصر اولین کسی بود که به کما رفتن ناصر عبداللهی را دید.عقیل با نسرین خواهرشان تماس می گیرد. نسرین سراسیمه خود را به خانه ناصر می رساند:"نفسش را چک کردم. نفس می کشید اما تکان نمی خورد. چشمانش را باز کردم سیاهی چشمانش به سمت بالا رفته بود. حدس زدم به کما رفته است. با اورژانس تماس گرفتم و ناصر را به بیمارستان خلیج فارس بردیم".

پزشکی قانونی پس از کالبد شکافی چه گفت؟

نسرین عبداللهی می گوید"در برگه ای که من از پزشکی قانونی دریافت کردم علت مرگ ناصر،مسمومیت دارویی و شکستگی جمجمه عنوان شده بود و این در حالی بود که من مات و مبهوت لحظه ای را به یاد آوردم که برای اولین بار خودم بدن نیمه جانش را به بیمارستان خلیج فارس رساندم و پزشک پس از شست و شوی معده به من اطمینان داد که هیچ مسمومیت دارویی در بدن ناصر دیده نشده است.

استاندار هرمزگان آقای شیخ الاسلام بود که من بارها به خاطر اینکه حقیقت را بدانم با او تماس گرفتم و خواستم که به من در کشف حقیقت ماجرا کمک کند. او هم کمک کرد ولی علت به کما رفتن ناصر مشخص نشد."

سالها از مرگ ناصر عبداللی می گذرد اما هنوز دلیل مرگ او در هاله ای از ابهام قرار دارد.

یک پهپاد دیگر دشمن در دام سپاه افتاد

سردار سرخیلی سخنگوی رزمایش پیامبر اعظم 8 نیروی زمینی سپاه لحظاتی پیش در جمع خبرنگاران از به زمین نشاندن یک پهپاد بیگانه در منطقه رزمایش خبر داد.
 
وی افزود: در اولین روز عملیاتی رزمایش پیامبر اعظم سیستم‌های جنگ الکترونیک سپاه متوجه سیگنال‌هایی شدند که نشان می‌داد پهپادهای بیگانه قصد ورود به کشورمان را دارند.
 
سرخیلی تاکید کرد: در این هنگام نیروهای متخصص ما توانستند یک پهپاد بیگانه را در منطقه رزمایش به زمین بنشانند.
 
سخنگوی رزمایش پیامبر اعظم ۸ همچنین اعلام کرد: فیلم این پهپاد بیگانه در اختیار سپاه است و در صورت صلاحدید فرماندهان، منتشر خواهد شد.

قطع پخش زنده گفتگوی تلوزیونی احمدی نژاد

علی رغم دعوت از نمایندگان رسانه ها برای حضور در برنامه گفتگوی تلوزیونی رئیس جمهور به محض اتمام سوالات مرتضی حیدری مجری تلوزیونی برنامه و رسیدن نوبت به خبرنگاران رسانه ها پخش زنده این برنامه از سوی شبکه اول سیما متوقف شد.
با پایان یافتن بخش اول گفتگوی تلوزیونی رئیس جمهور که تنها به گفتگوی وی با مجری تلوزیون اختصاص داشت، پخش زنده آن از سوی شبکه اول صداوسیما متوقف شد.
 
 علی رغم دعوت از نمایندگان رسانه ها برای حضور در برنامه گفتگوی تلوزیونی رئیس جمهور به محض اتمام سوالات مرتضی حیدری مجری تلوزیونی برنامه و رسیدن نوبت به خبرنگاران رسانه ها پخش زنده این برنامه از سوی شبکه اول سیما متوقف شد.
 
این اتفاق در حالی صورت گرفت که مجری برنامه پایان بخش اول گفتگو را اعلام و از خبرنگاران یکی از خبرگزاری ها دعوت کرد تا سوال خود را از رئیس جمهور بپرسد.
 
هم اکنون سریال تلوزیونی صدراعظم از این شبکه در حال پخش است.

فرزند ارشد رهبر انقلاب در تشییع پیکر آیت الله خوشوقت

حجة الاسلام والمسلمین سیدمصطفی خامنه ای، فرزند ارشد مقام معظم رهبری داماد آیة الله خوشوقت (رحمة الله علیه)

انتشار قرآن تحریف‌شدهٔ «احمدیه» در اینترنت

نسخه‌ای از نرم‌افزار تحریف شده قرآنی شامل متن عربی و ترجمه انگلیسی قرآن کریم با نام «The Holy Quran, Arabic text and English translation: قرآن کریم، متن عربی و ترجمه فارسی» در بازار محصولات دیجیتال منتشر شده است.

طبق گزارش ایکنا به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی «hopeitw»، این نرم‌افزار در حال حاضر از سوی شرکت تجارت الکترونیک «آمازون» به فروش گذاشته شده و در بخش «آی‌تونز» پایگاه اینترنتی شرکت «اپل» قابل دانلود است.


متن عربی نسخه قرآن این نرم‌افزار که قابل نصب بر روی گوشی‌های اپل(iphones) و گوشی‌های دارای سیستم‌ عامل اندروید است، دارای اشتباهات فاحش بوده و ترجمه انگلیسی آن نیز توسط «مولوی شیر علی»، از پیروان فرقه ضاله «احمدیه» (قادیانی) انجام شده است.

این مترجم نیز به منظور تطبیق ترجمه خود با ادعاهای دروغین «میرزا غلام قادیانی»، مؤسس فرقه احمدیه و با هدف ترویج عقاید ضاله این فرقه دست به تغییر دادن معنای آیات زده است.

خبرگزاری ایکنا پیش از این در خبری دیگر نوشته است که این فرقه آیات کلام وحی را تحریف‌ کرده‌اند و «غلام احمد» رهبر این فرقه با ادعای آوردن قرآن جدید آن را کلام وحی حقیقی برشمرد و افزودن جملاتی همچون «یا احمد بارک الله فیک» به ابتدای آیه ۱۷ سوره انفال «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» از جمله تحریف‌های غلام احمد است.

به گزارش پارسینه، فعالان اینترنتی مسلمان با انتشار این خبر، خواستار تحریم این قرآن تحریف‌شده شده‌اند.

بازی یک برنامه‌نویس و یک مهندس در هواپیما

برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: «مایلی با همدیگر بازی کنیم؟»
مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روی خودش کشید.

برنامه‌نویس دوباره گفت: «بازی سرگرم‌کننده‌ای است. من از شما یک سؤال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سؤال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم.»

مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روی هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگری داد.
گفت: «خوب، اگر شما سؤال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولی اگر من نتوانستم سؤال شما را جواب دهم ۵۰ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازی کند.»

برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟»
مهندس بدون اینکه کلمه‌ای بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد. حالا نوبت خودش بود.

مهندس گفت: «آن چیست که وقتی از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد و وقتی پائین می‌آید ۴ پا؟»
برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزی کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخوری پیدا نکرد. سپس برای تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سؤال را با آنها در میان گذاشت و با یکی دو نفر هم گپ (chat) زد ولی آنها هم نتوانستند کمکی کنند.

بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ۵۰ دلار به او داد. مهندس مودبانه ۵۰ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد.
برنامه‌نویس بعد از کمی مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سؤالت چه بود؟»

مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌ای بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید!

روز مهندس برهمه مهندسین ایرانی چه با کار چه بیکار مبارک!!!

۵ اسفند روز بزرگداشت خواجه نصیر الدین طوسی و روز مهندس گرامی باد.

وقتی علی کریمی پولی برای بنزین زدن نداشت

پرده جدید از مرام پهلوانی جادوگر؛ وقتی علی کریمی پولی برای بنزین زدن نداشت

پرده جدید از مرام پهلوانی جادوگر؛ وقتی علی کریمی پولی برای بنزین زدن نداشت

جام نیوز:صمد ابراهیمی که دوست علی کریمی و وکیل امیر قلعه نویی است دیروز از یک کمک ویژه کریمی به یک پیرزن و پیرمرد پرده برداشت. اتفاقی که کریمی از شنیدنش خوشحال نمی شود و از کمک میلیونی شماره ۸ به یک خانواده فقیر خبر می دهد.
ترمز زد. پیاده شد و سریع به سمت پیاده رو دوید. پیرزن را از روی زمین بلند کرد. تصور کردم او را می شناسد. اما نه. زمین خوردنش را دیده بود. مثل من که همراهش بودم و مانند همه عابران آن پیاده رو آمیخته با جغرافیای مشابه کوفه.
گفت: «مادر پیر شی. بذار اینجا نفسی چاق کنم.» کیسه داروهایش را برانداز کرد. خدا را شکر آمپولش نشکسته بود.. دستش را گرفت و به سمت ماشین آورد. او را نشاند روی صندلی عقب ماشین و آدرسش را پرسید. پیرزن سر درد دلش باز شد.
علی را نمی شناخت اما نشانی بنده های خدا سر راست است. یک شباهت و یکسان بودن آسمانی. دلها پل می زنند به همدیگر. او را تا منزلش رساندیم. تا آنجایی که مرد خانه روی آن تشک کهنه دراز کشیده بود با درد کهنه ترش. من آمدم بیرون. پیرزن، قصه بیماری و تنهایی همسرش را تا روی چارچوب درب آن حیاط پر از فقر جنوب شهر روایت کرده بود.
علی با چشمانی پر از بغض کنارم نشست. حرفی نزد. حرفی نزدم. وارد پمپ بنزین که شدیم و بنزین که زد پرسید: « داداش کارتخوان دارید؟» کارگر پمپ بنزین که تازه باور کرده بود او کیست گفت: «داریم اما خرابه. قابل نداره آقای کریمی.» به من گفت پول همراهته؟ گفتم آره. دادم و بغضم گرفت…
همین دو ساعت پیش… همان بانک… باجه داری که استقلالی بود و کری خواند و خندید… ۴میلیون و ۷۰۰ هزاری که تراول گرفت و گذاشت کنج جیبش… حالا چرا پول ها نبود؟… پیرزن امشب تا قیامت دعایت می کند اسطوره!