متن وصیت نامه زنده یاد «نورمحمد پاپی» همراه با شرح فارسی

متن لری

اگر کض مردم خوم بسپارم

چون حق دوسئن وه تئ تض دارم

 

وا دسئا نازارت جنازه م بشور

قؤرئ سیم بکض دض هماری دور

 

هر طؤر مظا گت آؤ تلخیم بونی

رکفنم کنی هر طؤرئ دونی

 

یض رو یا دو رو پرسئ سیم گیری

ده هیچ فامئظئ پرسونض نئری

 

بلن گو سیار سیم بونئ وض کار

الام بکنئ وض شضر تا بازار

 

دوّ حونض گیری دض مئن خیابو

یکئ سی پیائا یکئ سی زنو

 

یض خاهش دارم بالا بالا غیرتت

ناخن نئاری وه قأ صورتت

 

چون کض بد صورت گنض

گنا کبیرض سی مردض گنض

 

آخر نتونستی ساکت بمونی

هئ وض یاد گذشتض چن سورض بحونی

 

هروختئ خاک کردی جنازه سردم

الام مئ کنی وض تموم مردم

 

الام مئ کنی وض زن تا پئا

خود داری کنن ده ظباس سئا

 

اگر  همسائ عروسی داره

اجازه بأ وش ساز دضل بئارض

 

روزئا پنج شمض بضونض جوری

دبض آؤ یاری سر قؤرم شوری

 

قالی بونی وض سر مزارم

قاب کنی دض گل عسک یادگارم

 

خاکیا سر قؤرم گیری وض گردض

زنئ گت چتض بؤ دوسم مردض

 

هر مؤقض کض بینی عسک یادگارم

دلت بئ هوش بو وض سر مزارم

 

تیکلض نفس ها دض تک دلت

زنو آؤ یارن بونن دض کلت

 

زنئ وردارت برت وض حونض

بازم یایی وا هوش سیم یاری بونض

شرح فارسی

می میرم پس وصیتم را بگویم
من پیش تو خاطر عشقمان حقی دارم

 

با دستان نازنینت جنازه ام را شستشو کن

کمی دور از آبادی برایم مزاری بساز

 

به آدابی که روحانی محل بگوید مرا صدر و کافور بزن

هرجور صلاح دانستی کفن و دفن کن

 

یک روز یا دو روز برایم مراسم عزا بگیر

از اقوام پرسانه (مبلغی پول که اقوام و اشنایان به صاحب عزا می دهند) قبول نکن

مثل همه مردم با بلندگوی سیار بچرخید

و مرگ مرا به همه اعلام کنید

 

در خیابانمان دو خانه از همسایه ها عاریت می گیری

یکی برای مجلس مردانه و دیگری زنانه

 

خواهشم از تو اینست تورا به خدا

صورتت را چنگ میانداز (به رسم زنان داغدار لر)

 

صورت خراشیده زشت است

می گویند برای مرده نیز گناه است

 

اگر بالاخره نتوانستی خود را کنترل کنی

برای روزگار گذشته مان سوره ای از کتاب خدا بخوان

 

وقتی جنازه سرد و خاموش مرا دفن کردی

به همه مردم ابلاغ کن

 

به همه مردان و زنان اعلام کن

از پوشیدن لباس سیاه خودداری کنید

 

اگر همسایه ها مجلس عروسی دارند

به خاطر  مردن من از آوردن آلات موسیقی منع نشود

 

و اما تو غروب پنج شنبه ای بهانه می گیر

با پیمانه ای آب مزارم را می شویی

 

قالیچه ای روی مزارم می گذاری

عکسم را در گل قاب می گیری

 

خاکهای روی مزارم را بر سر می ریزی

زنها از تو علت را می پرسند تو می گوئی دوست و همدمم درگذشته است

وقتی چشمت به عکسم می افتد

بی هوش می شوی و روی مزار می افتی

 

هنوز اندک نفسی داری

زنها لیوانی آب بر تو می پاشند

 

زنی تو را بر می دارد و به خانه می برد

به هوش که می آئی هنوز بهانه مرا می گیری..

 بهانه ای شدتایادی کنیم ازخواننده منطقه پاپی مرحوم نورمحمدپاپی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد