خبرگزاری عربستان سعودی خبری را مخابره کرد که براساس آن، ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان، امیر بندر بن سلطان بن عبدالعزیز رئیس سرویس اطلاعاتی را از سمتش عزل میکند و یوسف بن علی الادریسی را به سمت سرپرستی این دستگاه میگمارد. براساس این خبر، دستور ملک عبدالله بنا به درخواست شخص بندر بن سلطان صادر شده است.
بندر بن سلطان در جولای 2012یعنی در اوج درگیریها و ناآرامیهای جاری در منطقه از عراق گرفته تا سوریه و لبنان، سمت ریاست دستگاه امنیتی عربستان را بهدست گرفت و کوشید تا با تغییر رویکرد سابق، روند رویدادهای خاورمیانه را به نفع کشورش تغییر دهد. پیش از او، امیر مقرن بن عبدالعزیز این سمت را بهدست داشت. آخرین شخصیت امنیتی عربستانی که با بشار اسد رئیسجمهور سوریه دیدار کرده بود.بندر از سال 1983تا 2005سفیر عربستان سعودی در واشنگتن بود و در آن مرحله روابط بسیار مستحکمی با شخصیتهای کاخ سفید و در صدر آنها جورج بوش پسر داشت. وی ازسال 2005دبیرکل شورایعالی امنیت ملی عربستان شد و همچنان این سمت را در اختیار دارد.
بندر بن سلطان حدود 3ماه است که در دیدارهای رسمی کمتر ظاهر شده و خبرهای بسیار محدود و اندکی از وی مخابره شده است. بنا به اعلام رسانهها، وی پیش از عزل شدن، مدتی را برای درمان در واشنگتن به سر برده و سپس برای سپری کردن دوره نقاهت، زمانی را در مراکش گذراند و در هفتههای گذشته به عربستان بازگشته است.زمزمه خروج بندر بن سلطان از دایره قدرت در عربستان زمانی بالا گرفت که محمد بن نایف بن عبدالعزیز وزیر کشور شد و عملا مسئولیت یکی از مهمترین پروندههای خاورمیانه یعنی جنگ جاری در سوریه را از بندر گرفت. در آن زمان، رسانهها گزارش دادند که شکستهای متوالی استراتژیهای بندر بن سلطان در سطح خاورمیانه باعث به حاشیه رفتن وی و همقطارش یعنی سعود الفیصل وزیر خارجه شده است.
انتقادات به سوء عملکرد بندر بن سلطان به داخل عربستان منحصر نبوده و در ماههای اخیر کاخ سفید هم از رویکرد وی در سوریه و لبنان انتقاد کرده است. از این رو، سفر وی به واشنگتن بهمنظور بسترسازی برای سفر اخیر باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا به ریاض لغو شد و به جایش، امیر محمد بن نایف وزیر کشور جدید عازم واشنگتن شد. آمریکاییها از بندر بن سلطان بیشتر بهعلت تندروی در مسلحسازی گروههای مسلح و مشخصا تکفیری در سوریه بدون درنظر گرفتن پیامدها و بازخوردهای این اقدام پس از پایان بحران سوریه انتقاد میکنند و معتقدند وی برای عملی کردن استراتژی خود در سوریه، تنها شرایط حال حاضر را درنظر گرفته و به بعد از بحران نیندیشیده است.
آنان همچنین میگویند وی همسو با نئومحافظهکاران آمریکایی سیاستهای خود را در خاورمیانه تنظیم میکند و این امر با سیاستهای دولت دمکرات اوباما در تناقض است.بندر بن سلطان با وجود عزل شدن از سمت رئیس سرویس اطلاعاتی همچنان رئیس شورای امنیت ملی عربستان است و حتی تعیین الادریسی به این سمت در حکم سرپرستی است و هنوز رسما به این سمت منصوب نشده است. این امر احتمال تعیین شخصیت دیگری را برای این پست تقویت میکند.اقدام پادشاه عربستان هم در رسانهای کردن عزل بندر و سپردن سرپرستی این دستگاه به الادریسی بیشتر برای خاتمه دادن به زمزمهها و شایعات میان امرای عربستان درباره جانشین بندر بوده است.با وجود این، رسانههای رسمی عربستان علت اصلی عزل بندر را بیماری و شرایط جسمانیاش دانسته و گفتهاند که وی از دردی مزمن در ناحیه کمر رنج میبرد و این امر باعث کم تحرکیاش و ناتوانی در پیگیری امور بوده است.
بهنظر میرسد عزل بندر بن سلطان همسو با تحولات و دگرگونیهای جاری در خاورمیانه و اختلافنظر عربستان با متحدانش ازجمله ایالات متحده در شماری از پروندهها بهویژه پروندههای لبنان، سوریه، مصر و ایران بوده است. با وجود رویکرد امنیتی بندر بن سلطان در تعامل با 2 پرونده لبنان و سوریه و بهرهگیری از تاکتیک زمین سوخته در لبنان و مسلحسازی مخالفان در سوریه، عربستان نتوانست رویدادهای منطقه را به نفع خویش پیش ببرد. کما اینکه بینتیجه ماندن رایزنیهای بندر با روسیه درباره سوریه، شکست مذاکراتش با اروپاییها برای مسلحسازی مخالفان، اختلافنظر شدید با واشنگتن در پروندههای سوریه، ایران و مصر و شکست فشارهایش در برخورد با تهران از طریق ناآرام کردن مناطق جنوب شرق کشور همگی میتواند سیگنالهایی دال بر شکست سیاستهای بندر در خاورمیانه باشد.
یوسف ادریسی کیست؟
در پی عزل بندر، شخصیتی به نام یوسف بن علی الادریسی به سرپرستی دستگاه اطلاعاتی عربستان گمارده شد. وی پیش از این، معاون بندر در این دستگاه امنیتی بوده است. ادریسی نخستین شخصیت در 38سال گذشته است که در مقام فردی خارج از خاندان سلطنتی سعودی این مسئولیت را بهدست میگیرد. رسانههای عربی الادریسی را شخصیتی ناشناخته و پیچیده توصیف کردهاند که توانسته است در کمتر از 2 سال از ورود به دستگاه امنیتی عربستان، مسئولیت این پست را بهدست گیرد. وی نخستین بار در اکتبر 2012در رسانهها دیده شد، زمانی که به سمت معاون این دستگاه معرفی شد. وی سپس در اوت 2013به مقام سرلشکری ارتقا یافت و در آوریل 2014سرپرست دستگاه امنیتی عربستان ش
به گزارش افکارنیوز،
تروریستهای تکفیری وابسته به القاعده در روستای قمیناس واقع در جنوب ادلب
۸ تن از سربازان ارتش سوریه را به طرز وحشتناکی به شهادت رساندند.
براساس
این گزارش، تکفیریها پس از به اسارت گرفتن این سربازان آنها را ذبح کرده و
پیکرهای بیسر آنها را در خیابانهای قمیناس بر روی زمین کشیدند.
در
میان این سربازان یک افسر ارتش سوریه به نام «مالک» نیز به اسارت درآمده
بود که تروریستهای وهابی وی را نیز ذبح کرده و با سر وی عکس یادگاری
گرفتند!
تروریستهای تکفیری به این امر بسنده نکرده و اجساد نیروهای
ارتش را به منظور شناسایی نشدن مثله کرده و با سرهای جدا شده فوتبال بازی
کردند.
گروههای تروریستی از زمان حضور خود در سوریه جنایات بیشماری
علیه ملت سوریه مرتکب شدهاند و برای جنایات وحشیانه این گروهها در سوریه
که پا را از حیوانیت هم فراتر نهادهاند، پایانی نیست.
جنایات برخی
از این گروهها به حدی گسترده است که حتی آژانسهای اطلاعاتی غربی هم از
این وضعیت ابراز نگرانی کرده و نسبت به تبعات ادامه این روند هشدار
دادهاند. با این حال رسانههای غربی همچنان به سکوت در برابر این جنایات و
سانسور آنچه که در سوریه در جریان است، ادامه میدهند.
سال 86، چهارشنبه بازار شهرستان نور از توابع استان مازندران، شاهد نزاع خیابانی بود که منجر به قتل «عبدالله حسین زاده» نوجوان ۱۷ ساله شد. بلال که هم سن و سال عبدالله بود به عنوان قاتل شناخته شد. پدر و مادر عبدالله که پسر کوچکترشان را در جریان یک تصادف از دست داده بودند باید داغ عبدالله را هم تحمل می کردند. حالا پس از ۷ سال، آنها در پای چوبه دار از انتقام انصراف دادند و اکنون با تنها دخترشان زندگی میکنند. عبدالغنی حسین زاده پدر عبدالله یکی از پیشکسوتان فوتبال مازندران است و به آموزش فوتبال می پردازد. او تصمیم دارد با دیه دریافتی مدرسه فوتبالی به نام پسرش در شهرستان نور راه اندازی کند.
عکس : آرش خاموشی - ایسنا
سهشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۳ - ۲۳:۵۱
تجربه مشارکت اعضای حزب الله لبنان در جنگ سوریه موضوع گزارشی از خبرگزاری فرانسه است.
به گزارش عصر ایران، حضور اعضای نظامی حزب الله لبنان در سوریه باعث شد پیروزی های گسترده ای رقم بخورد و گروه های تندروی مذهبی و مخالفان مسلح از مناطق استراتژیک و مهمی در سوریه عقب نشینی کنند.کارشناسان می گویند استراتژی حزب الله لبنان و گفتمان سیاسی اش با تغییر صحنه عملیات های نظامی تغییر کرده است. قبل از این حزب الله لبنان به دنبال مقابله با دشمن صهیونیست بود اما هم اکنون به دنبال مقابله با تکفیری ها نیز هست. حزب الله لبنان در سوریه با جنگ شهری روبه رو است و به پشتیبان اصلی و تاثیرگذار در حمایت از حکومت بشار اسد رئیس جمهور سوریه تبدیل شده است.
"اندرو اکزوم" کارمند سابق وزارت خارجه آمریکا و کارشناس مسائل لبنانی گفت: نسل جدیدی از اعضای نظامی حزب الله لبنان وجود دارد که نخستین تجربه جنگیدن خود را در سوریه می گذرانند. معتقدم آنها در حال کسب تجربه خوبی در زمینه جنگ واقعی به جای درگیری های آزمایشی و غیرواقعی در مانورهای نظامی هستند.
خبرگزاری فرانسه ادامه می دهد: تعداد افراد نظامی حزب الله لبنان مستقر در سوریه حدود 5 هزار نفر برآورد می شود. نیروهای نظامی حزب الله لبنان قبل از انتقال به سوریه، دوره های آموزش نظامی را ابتدا در لبنان و سپس در ایران طی می کنند.
یکی از این افراد که خود را ابومحمد 30 ساله از منطقه بعلبک در شرق لبنان معرفی می کند به خبرگزاری فرانسه می گوید: دوره های آموزشی در منطقه جرود بعلبک لبنان آغاز می شود و 40 روز تا 3 ماه طول می کشد. دوره های آموزشی سپس در ایران و به مدت 2 ماه برای آموزش سلاح سنگین و فرماندهی گروه های رزمی تکمیل می شود.
ابومحمد مدتی پیش از منطقه قلمون در شمال دمشق
بازگشته است. او در درگیری ها مشارکت داشت و از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرار
گرفت.
وی می افزاید: هم
اکنون دوره های آموزش نظامی در حزب الله لبنان، افزایش یافته است زیرا به مدت 2 سال
بدون توقف در حال جنگ در سوریه هستیم.
اعضای
نظامی حزب الله لبنان تاکید می کنند: برای جذب و حضور نیرو در حزب الله
لبنان برای مشارکت در جنگ سوریه، فرد باید با اخلاق، متدین و حداقل 18 ساله
باشد.
آنها می گویند فردی که به
سوریه می رود نیازمند اقناع نیست بلکه همان گفتمان ضرورت مقابله با تندروها و
پشتیبانی از بشار اسد را تکرار می کنند.
اعضای حزب الله لبنان که در جنگ با اسرائیل و در
سوریه حاضر بودند از تفاوت های این دو
تجربه می گویند.
ابوعلی 40 ساله که در جنگ ژوئیه 2006 علیه
اسرائیل وجنگ شمال دمشق در ماه گذشته مشارکت داشت می گوید: در برابر
اسرائیل، با یک دشمن روبه رو بودیم اما در سوریه ما نمی دانیم با چه کسی روبه رو
هستیم. یک روز داعش، روز دیگر جبهه النصره
و روز دیگری ارتش آزاد. در جنوب لبنان با زمین و جغرافیا آشنا بودیم اما در
سوریه آن را نمی شناسیم.
وی اضافه می کند: جنگ در سوریه، آسان نیست. جغرافیای سوریه شامل دشت های گسترده، صحرا، کوه و دره است.
"جفری وایت" یکی از مقامات سابق سازمان جاسوسی آمریکا هم در گزارشی که به تازگی از سوی مرکز مبارزه با تروریسم در واشنگتن منتشر شده نوشت: نزاع در سوریه به حزب الله لبنان درباره جنگ غیرمعمول، آگاهی زیادی داده است. علاوه بر این، حزب الله لبنان هم اکنون تنها به درگیری های تاکتیکی کوچک محدود نیست و عملیات های هجومی را انجام می دهد.
وی ادامه می دهد: جنگ در سوریه از نوع دیگری است. زمان طولانی را در بر می گیرد ، واحدهای بزرگی در آن مشارکت می کنند و عملیات های پیچیده ای را شامل می شود.
حزب الله لبنان همچنین دوره های آموزشی برای
برخی گروه های نظامی دولتی سوریه برگزار می کند.
ابوحسین 40 ساله یکی از افراد نظامی حزب الله
لبنان که فرمانده یک گروه است می گوید: برخی اعضای ارتش سوریه بی انضباط و برخی مواقع بی
کفایت هستند. اعضای ارتش سوریه بارها به خطا به سمت اعضای حزب الله لبنان
شلیک کرده اند. اعضای ارتش سوریه تجربه ای در جنگ شهری ندارند.
وی می افزاید: حزب الله لبنان متولی آموزش نیروهای ارتش دفاع ملی و نیروی جدیدی به نام "عقاب های صحرا" در سوریه است. این نیرو شامل بازنشستگان ارتش سوریه نیز هست.
حزب الله لبنان مشارکت در جنگ داخلی سوریه را
تلاش برای مقابله با رسیدن گروه های تکفیری به لبنان می داند. سیدحسن نصرالله
دبیر کل حزب الله لبنان گفته بود اجازه
سقوط حکومت سوریه، هم پیمان نخست مقاومت را نمی دهد.
تاکنون بیش از 360 نفر از اعضای نظامی حزب الله
لبنان در سوریه به شهادت رسیده اند.
به گزارش ایسنا، فردا چهارشنبه 27 فروردین ماه سالروز انتخاب تخت جمشید (پارسه) به عنوان پایتخت هخامنشیان در سال 465 قبل از میلاد است؛ بنای شگفت انگیزی که هنوز پس از 2479 سال استوار در قلب ایران پابرجاست.
زمان بنای تخت جمشید
دکتر محمد تقی ایمانپور در گفتوگو با ایسنا، منطقه خراسان، در رابطه با تاریخ ساخت بنای تخت جمشید اظهار کرد: این بنا در زمان داریوش اول(بزرگ) ساخته شده و تا پایان سلسله هخامنشی در حال توسعه و گسترش بوده است.
مدیرگروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد خاطرنشان کرد: دلیل انتخاب این منطقه به عنوان پایتخت هخامنشیان وجود حکومت ایلامیها در گذشته و به طور کلی آبادی این منطقه و شرایط مناسب آن بوده است.
وی در ارتباط با نامگذاری این بنا تصریح کرد: چون مردم اطلاعاتی در مورد زمان و سازنده این بنا نداشتند ساخت بنا را به فردی اسطورهای به نام جمشید نسبت دادهاند که وی برای مردم جایگاه خاصی داشته است.
ایمانپور اضافه کرد: این تصور ادامه داشت تا اینکه محققان اروپایی با استفاده از منابع یونانی و خارجی متوجه شدند تخت جمشید همان پرسپولیس است که هروات- مورخ یونانی- در منابع خود ذکر کرده است.
مدیرگروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد اظهارکرد: اولین بنا و بزرگترین بنایی که داریوش ساخت کاخ آپادانا بود که در مقایسه با دیگر بناهای ایران بنای عظیمی است و دلیل باقی ماندن آن تا روزگار ما هم سنگی بودن آن است.
دو روایت از تخریب تخت جمشید
دکتر ایمانپور خاطرنشان کرد: گفته شده که این بنا توسط اسکندر مقدونی و پس از فتح ایران آتش زده شده است.
وی افزود: در روایتهای تاریخی آمده است که زمانی که داریوش سوم از اسکندر شکست خورد، اسکندر در تعقیب داریوش شوش را تصرف کرد، اما هدف وی فتح پارسه، قلب امپراتوری ایران بود، به همین جهت به سمت پرسپولیس رفت و با و جود مقاومتهایی که با آنها روبرو شد، توانست آنجا را فتح کند.
مدیرگروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد در ادامه عنوان کرد: در مورد آتش زدن تخت جمشید دو روایت وجود دارد به یک روایت؛ اسکندر آگاهانه تخت جمشید را آتش زد زیرا از این مکان دستور حمله به یونان صادر شده بود و او این کار را برای شکستن غرور ایرانیان انجام داد.
ایمانپور گفت: به دیگر روایت اسکندر پس از فتح تخت جمشید، جشن برپا کرد که در آن جشن معشوقه، اسکندر که در حالت مستی بوده است با مشعلی که در دست داشته، پرده کاخ را آتش میزند که باعث آتش گرفتن کل بنا میشود.
این استاد تاریخ خاطرنشان کرد: گفته شده چون اسکندر بعداً متوجه شد که آتش زدن عمدی تخت جمشید کار درستی نبوده است اطرافیانش روایت دوم را ساختهاند و آتش زدن تخت جمشید را به معشوقه اسکندر نسبت دادهاند.
وی در خصوص اینکه آیا امکان بازسازی و تجدید بنای این اثر بزرگ تاریخی وجود دارد یا خیر نیز اظهار کرد: به دلیل هزینه زیاد این کار امکان پذیر نیست و حتی هزینه نگهداری آن هم بسیار زیاد است و بنابراین نمیتوان آن طور که باید و شاید به مرمت و بازسازی آن پرداخت.
دکتر ایمانپور در خصوص این موضوع که گفته میشود مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار میشده است، اظهار کرد: شاهد خاصی وجود ندارد که نشان دهد نوروز در تخت جمشید برگزار میشده است و هرودت نیز در نوشتههایش اشارهای به برگزاری جشن نوروز در تخت جمشید نکرده است و تنها از برگزاری مراسم تاجگذاری و تولد پادشاه سخن به میان آورده است.
وی در ادامه اظهار کرد: آقای پورپیرار کتابهایی علیه تاریخ ایران نوشته است که برخی از آنها جهتگیری سیاسی دارد. پورپیرار معتقد است که اصلاً بنای تخت جمشید به اتمام نرسیده و این یک بنای ایرانی نیست و معماری آن متعلق به ایلام، یونان، مصر و بابل بوده است.
دکتر ایمانپور با بیان این مطلب که شاه دستور داد که معماران چیرهدستی از ساتراپ(استان)های مختلف به پارسه آورده شوند و بنای تخت جمشید را بسازند، اظهار کرد: آقای پورپیرار از اطلاعات تاریخی که درست است؛ نتیجه ضد اطلاعات تاریخی میگیرد.
به گزارش بلاغ،خاطره دکتر فریدالدین حدادعادل فرزند دکترحدادعادل از عکس پیوست:
یک شب سید حسن نصرالله و تیم همراهشان برای ملاقات با پدر به منزل ما آمده بودند، سیدحسن نصرالله حاج رضوان را به این دلیل که قرار بود محافظین وارد نشوند، حاج رضوان را معرفی نکردند، من هم به همین دلیل از ورود ایشان به دفتر ممانعت کردم اما چندی بعد شخص سید از اتاق بیرون آمدند و گفتند ایشان با من هستند و دست ایشان را گرفتند و با خود بردند داخل..
در آخر مادر بنده فرمودند بیایید و عکسی یادگاری با ایشان و تیم همراهشان داشته باشیم، بنده به حاج رضوان گفتم اگر می شود بایستید تا عکسی بگیرم، حاج رضوان فرمودند نه، شما دوربین را به من بدهید تا من از شما عکس بگیرم، حیف است شما در عکس نباشید.
بنده که ایشان یعنی حاج عماد مغنیه را نمی شناختم، دوربین را به او تحویل دادم و از ما و سید حسن نصرالله عکسی به یادگار گرفتند.
بدین ترتیب حاج رضوان کاری کردند تا خودشان در عکس به یادماندنی نباشند
آن شب مهمانی تا پاسی از نیمه شب ادامه پیدا کرد، و خانواده و جمعی از نمایندگان مجلس با سیدحسن نصرالله دیدار کردند.آن شب سید بر سر سفره ای نشست که مادر آن را فراهم کرده بودند.
هنوز که هنوز است خانه ی ما به عطر قدوم ایشان معطر است
روحشان قرین رحمت الهی ...
این روستا در اصل سنی نشین است اما بسیاری از آنها مدتهاست که شیعه شدهاند؛ با هجوم تروریستها، مردم سنی روستا که از وحشیگری زامبیهای خارجی خبر داشتند از شیعیان دفاع کردند و نگذاشتند تروریستها وارد منازل شوند.
درگیری اندکی رخ داد و تعداد واقعی کشتهها را 6 نفر اعلام کردهاند؛ درحالیکه منابع حزب الله تعداد آن را کمتر هم میدانند؛ کل داستان، عملیات شیعه کشیای بوده که میخواستند اجرا کنند و موفق نشدند اما نتیجهای را که انتظار داشتند منتشر کردند!
سید حسن عزیز چقدر خون دل میخورد این روزها؛ دعا کنیم برای دل مهربانش؛ به راستی که مردان حق، همگی شیران روز و زاهدان شباند و با دشمنان سرسخت و مقتدر و با دوستان مهرباناند.
صدام در چند قدمی اسارت روایت به محاصره در آمدن صدام در عملیات فتح المبین
تمامی نیرو های مستقر در جبهه در حال عقب نشینی هستند. قربان،نیروهای ایرانی با موضع شما چند کیلومتر بیشتر فاصله ندارند، توصیه میکنم که شما هم عقب نشینی کنید در غیر این صورت به اسارت در خواهید آمد.
به گزارش خبرنگار سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛سه روایت فاش شده از زبان نزدیکان صدام از عملیات فتح المبین منتشر شده که در این مطلب به آن اشاره می کنیم.
روایت اول
ژنرال “حسین کامل مجید” وزیر صنعت و صنایع نظامی رژیم بعث و داماد معدوم صدام پس از فرار به اردن در زمستان ۱۳۷۴ طی مصاحبه ای مفصل با نشریه “السفیر”چاپ بیروت گفته است:
” در عملیات شوش-دزفول هنگامی که نیروهای ایران در منطقه سپاه چهارم عراق پیشروی کردند؛ واحد های پشتیبانی این سپاه رزمی نیز از بین رفت و چیزی نمانده بود که صدام و همراهان او،که من هم جزو آنها بودم به اسارت نیروهای ایرانی در آیند.
در آن لحظات رنگ از چهره صدام پرید. بسیار نگران بود. صدام به ما نگاه کرد و گفت: از شما می خواهم در صورتی که اسیر شدیم من و خودتان را بکشید…”
روایت دوم
سرلشگر ستاد “عبد حمید محمود الخطاب” رییس دفتر ریاست جمهوری عراق و از همراهان دائمی صدام طی دوران جنگ با ایران در خصوص چند و چون این ماجرا می گوید: در عملیاتی که ایرانی ها نام آن را فتح المبین گذاشتند، نیرو های ایرانی به منطقه استقرار سپاه چهارم و مواضع ستادی این سپاه رسیدند.
رئیس جمهور صدام، هم در همین منطقه بود. سپهبد خلبان عدنان خیرالله”وزیر دفاع بود. فهمیدیم که نیرو های ایرانی ما را دور زدند. احساس همه ما این بود که به زودی به اسارت نیرو های ایرانی در خواهیم آمد. رییس جمهور مضطرب از عدنان پرسید: عدنان بگو چه باید بکنیم؟
عدنان جواب داد: سرورم جای دیگر برای فرار و پنهان شدن پیدا می کنم؛ دوباره رییس جمهور پرسید: سلاح و مهماتی هم به همراه دارید؟ من جواب دادم: فقط یک قبضه تفنگ داریم.
او با خشم و غضب گفت: اگر ایرانی ها مرا پیدا کنند می دانید چه می شود؟
افراد همگی سعی می کردند ریس جمهور را آرام کنند او در حالی که به تانک های ما که در آتش می سوخت دائم زیر لب می گفت: لعنت بر آنها! ما را در ورطه ی جنگ گرفتار کردند.
او اسم کسی را نمی آورد. فقط به لعنت کردن اکتفا می کرد اما من می دانستم که منظورش آمریکا و رهبران عربستان و کویت هستند.
آن روز ما برای چند ساعتی در محاصره بودیم؛ اما ناگهان یک دستگاه خودرو که حامل افراد مجروح بود پیدا کردیم،افراد زخمی را بیرون کشیده خودمان سوار شدیم. رییس جمهور وقتی سر جایش نشت گفت: زخمی ها مداوا خواهند شد اما اگر اسیر ایرانی ها بشویم چه باید بکنیم؟
روایت سوم
آخرین روایت در مورد این واقعه از آن” خالد حسین نقیب” افسر ستاد سابق وزارت دفاع رژیم بعث است. وی که در جریان نبرد فتح،فرماندهی یکی از واحد های زرهی را در حوزه استحفاظی سپاه چهارم بر عهده داشته در کتاب خود می نویسد:
هنگامی که صدام به اتفاق همراهان خود و فرماندهی سپاه چهارم عراق در منطقه برقازه مشغول قدم زدن بودفرمانده سپاه ۴ به وی اطمینان داد که نیرو های ما هنوز در حال مبارزه هستند و خطزی آنها را تهدید نمی کند در آن لحظه یک گردان توپخانه از جاده موصوف در حال عقب نشینی بود صدام فرمانده این گردان را احضار کرد و گفت:
چرا شما عقب نشینی می کنید ؟چه کسی به شما دستور عقب نشینی داده است؟
او پاسخ داد:
تمامی نیرو های مستقر در جبهه در حال عقب نشینی هستند. قربان،نیروهای ایرانی با موضع شما چند کیلومتر بیشتر فاصله ندارند، توصیه میکنم که شما هم عقب نشینی کنید در غیر این صورت به اسارت در خواهید آمد.
صدام و همراهانش بلافاصله از آن منطقه گریختند به این ترتیب این افسر،صدام را از خطر به اسارت در آمدن نجات داد؛ اما بعد ها صدام این واقعه را به گونه ای دیگر با ملت ایران در میان گذاشت.
روایتی جالب از ترس صدام
پایگاه اطلاع رسانی دکتر ولایتی:
وقتی برای ملاقات باصدام رفتم با من برخورد محترمانهای داشت، حالا بماند که ما از آن جلاد دل خونی داشتیم .هم به خاطر جنایت هایی که کرده بود وهم به خاطر خواهر زاده ام که شهید شده بود. ما این همه شهید داده بودیم و مردم از خودکامگی او صدمه های زیادی خورده بودند،من خودم را در مقابل چنین آدمی می دیدم و بالطبع از رویارویی با او حال خوبی نداشتم.
ظاهر صدام با چیزی که درونش می گذشت متفاوت بود. ظاهرش آرام به نظر می رسید ولی از دیدنش تصویری که در ذهن انسان نقش می بست حاکی توحش و سفاکی هایش بود. صدام مبادی آداب بود.
همراه هیئتی سه نفره برای مذاکره با صدام رفته بودیم و درکنار صدام هم چند نفر از مقامات رده بالای حکومت بعث نشسته بودند.افرادی چون حمادی، طارق عزیز، عزت ابراهیم و چند نفر دیگر از اعضای مهم دولت عراق.
بعد از شروع جلسه دیدم در اتاق نیمه باز است و دو نفر گارد مسلح بیرون اتاق ایستاده اند و آماده اند تا در صورت نیاز شلیک کنند.پیش خودم فکر کردم حتما این دو نفر را به خاطر ما گذاشته اند در حالیکه ما دیپلمات بودیم و بمب و اسلحه همراهمان نداشتیم.
به هرحال به این موضوع اعتنا نکردیم تا اینکه نوبت به ملاقات خصوصی رسید.افراد بلند پایه حکومت از اتاق خارج شدند و تنها من ماندم و صدام حسین و مترجم.بادیگاردها هم رفته بودند.با رفتن بادیگاردها معلوم شد صدام از ما نمی ترسد بلکه ترسش از همان سردارها و نزدیکان خودش است.
به گزارش ادیان نیوز، منابع خبری سوری به نقل از یک منبع پزشکی در بیمارستان نظامی “تشرین” واقع در دمشق، از به شهادت رسیدن یکی از فرماندهان سپاه “بدر” عراق در درگیری با تروریستهای تکفیری خبر دادند.
براساس این گزارش، «قصی غازی فیصل التمیمی» که در راه دفاع از مقدسات اسلامی و حرم مطهر حضرت زینب(س) زخمی شده بود به بیمارستان تشرین دمشق منتقل شده و برخی از منابع خبری از عیادت «فهد جاسم الفریج» وزیر دفاع سوریه از وی خبر داده بودند.
در زمان بستری شدن این فرمانده بزرگ سپاه بدر تدابیر شدید امنیتی در بیمارستان تشرین برقرار بوده و سرانجام وی براثر شدت جراحات وارده به فیض رفیع شهادت نائل آمده است.
شبکههای عراقی و وابسته به سپاه بدر، امروز از انتقال پیکر شهید قصی غازی فیصل التمیمی به کشور عراق خبر داده و همچنین تصاویری از مجلس ختم این شهید در شهر البصره عراق منتشر کردند.
گفتنی است که نیروهای سپاه بدر یکی از بزرگترین گروههای نظامی عراقی است که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) در کنار رزمندگان حزبالله و دیگر گردانهای شیعی در سوریه حضور دارند.